می گویند در روزگاران باستانی ، در دور دست ها ، جایی که در تصور هیچ موجود زنده ای نمی گنجد دروازه ای وجود داشت که ورود به آن توسط خداوند ممنوع اعلام شده بود !
در نهایت کاسه ی صبر و کنجکاوی فرشتگان لبریز شده و صدها هزار سال پرواز کردند تا وارد آن دروازه بشوند
بالاخره ...
آن لحظه ی سرشار از هیجان از راه رسید !
پس از صدها هزار سال پرواز ، دروازه در یک قدمی آنها بود !
تصمیم گرفتند پیش از گشودن درهای دروازه ؛ آنچه که داخل آن است را حدس بزنند !
یکی گفت : بدون شک دانشی وجود دارد که موجودات را تبدیل به خدایان میکند
دیگری گفت : بهشتی وجود دارد که برتر و زیباتر از تمامی بهشت ها می باشد
در نهایت پس از آنکه حدس و گمان ها تمام شد وارد دروازه شدند ؛
هیچ چیز وجود نداشت !
خالیه خالی!
نتیجه : اکثر اوقات ممنوعیت و پیچیدگی کافی است تا کنجکاوی ما کار دستمان داده و کارهای بیهوده انجام دهیم یا وقت خود را بیهوده تلف کنیم ! گاهی واقعا رازی وجود ندارد پس راز نسازیم و از سادگی لذت ببریم بخصوص در معامله گری
نویسنده : رینزایی ?
? @TradingGalaxy