بعضی وقتها یه کتاب ده جلدی رو میخونیم و ازش فقط اندازه یه جمله به دلمون میشینه. بعضی وقتا هم یه جمله میخونیم که اندازه یه کتاب ده جلدی تو دلمون جا میگیره.
"یک تکه زندگی" مجموعهای از این تیکه کتابهای تو دل برو و باحاله، که برای شما آماده کردیم.
ابتدا بخوانید: یک تکه زندگی | تکه متنهای منتخب کتابها (معرفی)
بخشهای گذشته:
یک تکه زندگی | تکه متنهای منتخب کتابها (بخش دوم)
اغلب با مشاهدهی افراد موفق در یک دام فکری گرفتار شده و فکر میکنیم آنها به دنیای دیگری تعلق دارند، فقط به دلیل اینکه دارای استعدادهای خاصی هستند.
با نگاهی دقیقتر به این موضوع متوجه میشویم که بزرگترین تفاوتی که افراد موفق نسبت به افراد معمولی دارند، توانایی آنها برای "عمل کردن" است. این توانایی پاداشی است که هر کدام از ما میتوانیم آن را درون خویش باور کنیم.
قدرت نامحدود | آنتونی رابینز
بعضی وقتها احساس میکنم که هیچ چیزی معنی ندارد. در سیارهای که میلیونها سال است با شتاب به سوی فراموشی میرود، ما در میان غم زاده شدهایم. بزرگ میشویم، تلاش و تقلا میکنیم. بیمار میشویم، رنج میبریم، سبب رنج دیگران میشویم، گریه و مویه میکنیم، میمیریم، دیگران هم میمیرند و موجودات دیگری به دنیا میآیند تا این کمدی بیمعنی را از سر گیرند.
تونل | ارنستو ساباتو
زندگی بدون روزهای بد نمیشود، بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. اما روزهای بد، همچون برگهای پاییزی، باور کن که شتابان فرو میریزند و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان میشکنند و درخت استوار و مقاوم برجای میماند. عزیز من، برگهای پاییزی بی شک، به تداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند.
چهل نامه کوتاه به همسرم | نادر ابراهیمی
بدبختی درست در همین نهفته است، در کلمات! هر یک از ما درون خود چیزهایی پنهان داریم و هر یک از ما آن چیزها را با کلمات خودمان بیان میکنیم. آقای گرامی وقتی به آن چیزهای درونی خود با کلمات خود معنا و ارزش میدهیم دیگر چگونه میتوانیم حرف همدیگر را بفهمیم؟ شنونده برای خودش مفهوم و ارزش دیگری قائل میشود. ما همگی خیال میکنیم که حرف همدیگر را درک میکنیم اما هرگز هیچکس حرف دیگری را درک نمیکند.
شش شخصیت در جستجوی نویسنده | لوئیجی پیراندلو
اگر مثل آدم خداحافظی کنی، غصه میخوری ولی خیالت راحت است. اما جدایی بدون خداحافظی بد است، خیلی بد. یک دیدار ناتمام است؛ ذهن ناچار میشود هی به عقب برگردد. و درست یک ذره مانده به آخر متوقف بشود، انگار بروی به سینما و آخر فیلم را ندیده برق برود یا گوشهای از آنجا آتش بگیرد یا هزار و یک اتفاق دیگر بیفتد و اتفاق اصلی که همان آخر فیلم یا خداحافظی است، نیفتد.
پنجرههای عوضی | گیتا گرکانی
افراد ناسالم به جای پذیرش در کمبودها و ضعفهایشان، خیال میکنند همه چیز کاملاً مرتب است. آنها به جای اینکه در مقابل بازخوردهای شما با گشودگی رفتار کنند مدام حالت تدافعی میگیرند. یعنی کاملاً حق به جانب هستند و اثری از فروتنی در آنها دیده نمیشود.
اگر هم اشتباه کنند به جای تغییر رفتارشان، فقط عذرخواهی کلامی میکنند و عملاً رفتارشان تغییری نمیکند. بهخاطر این ویژگیها، این افراد از مواجه شدن با مشکلات دوری میکنند و همین مانع رشد شخصیتی و بلوغ فکری آنها میشود. در هنگام بروز مشکلات به جای پذیرش مسئولیت اشتباهشان، دیگران را مقصر میشمارند و همه این مشکلات باعث میشود به جای رشد کردن درجا بزنند.
ارتباطات پررویی نیست | مرتضی رجب نیا
باید اعتراف کنم که یک آرزو را با خود به گور میبرم: خیلی دلم میخواهد وقتی که از دنیا رفتم، هر ده سال یک بار از میان مردهها بیرون بیایم، خودم را به یک کیوسک برسانم و با وجود تنفری که از رسانههای جمعی دارم، چند روزنامه بخرم.
این آخرین آروزی من است. روزنامهها را زیر بغل میزنم، بعد کورمال کورمال به قبرستان برمیگردم و از فجایع این جهان باخبر میشوم؛ و سپس با خاطری آسوده، در بستر امن گور خود دوباره به خواب میروم.
با آخرین نفسهایم | لوئیس بونوئل
سرانجام این رویاها را در عالم حقیقت لمس کردم، بی آنکه با کسی به جز با خودم مسابقه دهم. اسبها هرگز با هم مسابقه نمیدهند، ما انسانها هستیم که آنها را به مسابقه میکشیم. اسبها هنگامی که آزاد و سرمستاند به سرعت بادها میدوند. زنبورهای عسل نیز از هم پیشی نمیگیرند، همگی از گلها کام دل برمیگیرند و در پایان نیز کمتر از شهد گل نمیآفرینند.
بالهای یک پرنده با هم رقابت نمیکنند که به پروازش درآورند. و پرندگان نیز در یک دسته و در زمان پرواز از هم جلو نمیزنند، ولی همهی آنها به اوج میرسند. ما انسانها نیز گلهوار آفریده نشدهایم که با هم مسابقه زندگی دهیم، ما تک تک به وجود آمدهایم تا زیست کنیم و به اوج لایتناهی برسیم.
تنها دویدن | نادر خلیلی
رابطهی آزادی و جنایت، همانقدر ناگسستنی است که حرکت هواپیما و سرعت آن. یعنی وقتی سرعت هواپیما به صفر میرسد، دیگر حرکت نمیکند؛ وقتی آزادی بشر به صفر میرسد دیگر مرتکب جنایت نمیشود، این واضح است. تنها راه رهایی بشر از شر جنایت، رهایی بخشیدن وی از شرّ آزادی است.
ما | یوگنی زامیاتین
هرکسی حق داره برای زندگی خودش تصمیم بگیره، این اصلیه که همه قبول دارن، یعنی هیچکس تو این دنیا وصی و قیم لازم نداره. اما یه چیزای دیگهام هست، آدم تنها واسه خودش زندگی نمیکنه. اگه غیر این بود که حرفی نداشتیم، اما دیگرونم هستن، اونایی که آدم به اون دل بستهس، یا اونایی که به آدم دل بستهن، به هرصورت دیگرونم باید در نظر گرفت، بیاعتنایی به دیگران، فکر نمیکنم تنها وسیلهی راحتی و رهایی باشه.
واهمههای بینام و نشان | غلامحسین ساعدی
امیدواریم از بخش اول "یک تکه زندگی" لذت برده باشین.
کدوم کتاب رو خونده بودین؟ دوست دارین کدوم نویسنده رو معرفی کنیم؟ از کدوم کتاب بیشتر خوشتون اومد؟ دوست دارین بخشهای آینده بیشتر درباره چه موضوعاتی باشن؟ نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارین.
خوشحال میشیم اگه بخشی از کتابی که دوست داری رو برامون ارسال کنی.