roozbeh.ghamsary
roozbeh.ghamsary
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید . . .

پیری برای جمعی سخن میراند، لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

لبخندی زد و گفت: وقتی که نمی‌توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می‌دهید؟!

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.

گذشتهنگاه کردنرها کردنسخنلطیفه
خبرنگار هستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید