Niuuking
Niuuking
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

فراموشی 2

...
...

دستی به گل های کنار تختش کشید ؛ ساعت ها به در نگاه می کرد ، شاید کسی که انتظارش را می کشید از راه برسد ؛ صدای موسیقی بی کلام مورد علاقه اش فضای اتاق را فرا گرفته بود . گل ها را نوازش کرد و با صدای لرزانی خطابشان کرد :

*خوابتون میاد ؟

دستی به کاکتوس خاردارش کشید . خار کاکتوس بی رحمانه انگشت شستش را زخمی کرد . لبخندش رنگ باخت.

*دوستم نداری عزیزم ؟ چرا منو پس زدی ؟

پرستار وارد اتاق شد ؛ با دیدنش لبخند زد و گفت :

&برای بچه ها لالایی خوندی ؟

زمزمه کرد :

*دیگه دوستم نداره .

انگشت خونی اش را نشان داد .

*منو پس زد .

پرستار ویلچرش را سمت تخت هدایت کرد .

&بهت گفته بودم این بچه ات یه کم سرتق و لجبازه . شما صبوری کن .

کم طاقت گفت :

*دیگه نمیادش ؟

پرستار کمکش کرد روی تخت دراز بکشد .

&کی ؟

آب دهانش را بلعید به سختی گفت :

*همون ملاقاتی مهربون .

پرستار برای دل خوش کردنش زمزمه کرد :

&آروم بخواب . میادش . نگران نباش .

اثرات داروها چشم هایش را سنگین کرد و به راحتی خود را به دستان خواب سپرد .




خوابموسیقی
زندگانیم و زمین زندان ما است ، زندگانی درد بی درمان ما است ، راندگانیم از بهشت جاودان ، وین زمین زندان جاویدان مااست ، گندم آدم چه با ما کرده است، کآسیای چرخ سرگردان مااست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید