ذات وبلاگنویسی در رهایی از اجبار و نظم رایج در سایتهاست. بلاگر مجبور نیست بنویسد و اگر هم نوشت اجباری در ادامه دادن ندارد. او در هر زمانی که بخواهد ریتم، لحن و موضوع نوشتهها را تغییر میدهد و یا دیگر نمینویسد. رابطه بلاگر و خوانندگانش شناور و پرنوسان است؛ بهکندی پیش میرود تا شاید پروبال گیرد و گاه رابطه شکل گرفته، به ناگاه میخشکد.
اما تب بلاگنویسی فروکش کرده و مدیای موثر این سالها عکس و فیلم شده است. حوصله مخاطبان ته کشیده و تعامل آنها با همان عکس و فیلم نیز بیلاخی* شده است. در چنین وضعیتی سخت است از نوشتن و یافتن مخاطب سخن بگوییم.
اما بلاگنویسی زنده است و «واژهها» هنوز هم خواننده دارند. بلاگینگ، بهروزشده و متفاوتتر از سالهای اولیه خود به پیش میرود. بلاگها تخصصیتر شدهاند و مخاطبان هم. حرف حسابی و ایده ناب مخاطب خود را مییابد. موفقیت مدیوم و نمونه ایرانی آن، ویرگول شاهدی بر مدعاست.
من بلاگ شخص خود را راه انداختم و در ویرگول برای حمایت ار آن بهره میبرم. دلایلی از این کار دارم که بعدا دربارهشان مینویسم. اما من از بلاگ چه میخواهم؟
میخواهم در تعامل با مخاطبان جسورانهتر بنویسم. از تجربیاتم بی پرده مینویسم و نویسندگی را تمرین میکنم. نوشتن؛ جویباری است که به پیش میرود؛ امیدوارم برای من رودی خروشان شود.