چند روز پیش از فروشندهای به نام سیدعادل زیتون و زیتون پرورده خریدم. موقع خرید برایش آرزو کردم که فروش آن روزش خوب باشد و در اصطلاح گفتم دستم سبک است. نمیدانم چه کرد و فروش آن روزش چقدر بود اما از همان زمان درباره دست سبک و انرژی مثبت حرف زدم، درونم این سوال مدام تکرار شده است که چرا دست سبک یا انرژی مثبت فقط ۲۴ ساعت کارکرد داشته باشد؟ کی چنین حرفی زده است؟ به گمانم فرهنگی که فقط به دنبال نتیجه و زود نتیجه گرفتن است چنین ذهنیتی را به مردم خود تحمیل میکند. چگونه فرهنگی با گنجشگروزی مخالف است اما آن را ترویج میکند؟
اگر این شانس را داشته باشم که با روحی بزرگ، با صاحب دستانی سبک همراه شوم؛ روزها، ماهها و شاید عمری؛ بهرهمند خواهم بود. او فقط تلنگری میزند و میرود. ما متحول میشویم؛ مایی که سالها در مسیریم تا آن روز فرارسد.
بزرگی، سبکی و زیادی مفاهیمی نسبیاند. هر یک از ما ممکن است برای دیگری همان روح بزرگ باشیم. زندگی را معطل تلنگرخوردن از دیگری نکنیم و خود تلنگری باشیم برای دیگران. شاید لازم است دست از قضاوت یکدیگر برداریم. درباره آن خرید و اتفاقات بعدیاش در اینجا نوشته ام. قصه شما از تحول چیست؟ چند روح بزرگ به زندگی دیدهاید؟