ویرگول
ورودثبت نام
مهندسِ شعر
مهندسِ شعر
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

آدم ها،اُمید چیزِ خوبی نیست

ما همیشه یک سمت داستان را میبینیم!

ما بقیَش چی؟ گَمان کُنَم لوولوو خورده است !

این روز ها حال خوبی ندارم ، جسمی نه! منظورم روحیست!

تمام تلاشم را میکنم،حتی از بزرگترین سرمایه ام که غرورم هست چیزی باقی نمانده است!

فکر میکردم برای آخرین ضربه ام (فرصتی که داشتم) انباشته ی خوبیست ، اما فقط فکر میکردم.

مدتی هست سردرگمم و هیچ تدبیری نیست،بغض ول کُنَش دَر رفته است به کُل!

(چقدر این در و آن در زدم) اما بهتر که هیچ گویا بدترم شد ،تازه داشتم یاد میگرفتم بی تفاوت باشم ، که یکباره به صورت ناباورانه ای به نقطه ی ماقبل شروع بازگشتم !

انگار نه انگار که اصلا کلی راه رفته بودم تا تمامش کنم!

میدانم از نوشته ام سر در نمی آورید ، اما شما چنین تصور کنید که [[نرسیدم]] 💔 غمگین است و تلخ !


بدی اَش این است که تازه قرار است بدتر هم بشود !

من در زندگی ام نامعادله های زیادی را حل کرده ام اما این! فرق میکند ، گویا جوابی ندارد ! یا به زبان ریاضیات (ت.ن) تعریف نشده...

خلاصه ... امید زیاد بود ولی واهی !

کلی سنگینم! اصلا 1000 تن بار روی فکرمه،غصه داره خفم میکنه!

میشه ادامه داد؟

#روح_الله_سالاری 💔

نا امیدیانتشارات دلروزمرگیدل مردگینویسندگی
شاعر،نویسنده،دبیر ریاضیات،برنامه نویس🥇
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید