بررسی رفتار انسانها عموما تو حوزه مطالعات علوم انسانی و به خصوص روانشناسیه. به عقیده من، حتما نباید دانشجو یا محقق علوم روانشناختی باشیم که مطالعه رفتار انسان برامون جالب بشه. از اونجایی که در طول روز زمان زیادی رو صرف انواع تعاملات انسانی از طریق کانالهای متفاوت میکنیم؛ بیشک دانش بالا در رابطه با این علوم میتونه روابط کارآمدتری رو برای ما شکل بده.
اخیرا با نظریهای آشنا شدم که مایلم اون رو با شما هم به اشتراک بذارم
نظریه خودتعیینگری ( Self Determination Theory)
نظریه خودتعیینگری یا self-determination theory یه تئوری کلانه که اولین بار سال 2000 توسط ریچارد ریان (Richard Ryan ) و ادوارد دسی (Edward Deci) به دنیا معرفی شد. اساس این نظریه بر اینه که انسان دو دسته نیازهای کلی داره. درونی و بیرونی که تعامل بین این دو دسته موضوع بحث تئوری خودتعیینگریه.
براساس این تئوری انسان 3 دسته نیاز ذاتی داره،
در راه پاسخ به این نیازها عوامل بیرونی و زمینه اجتماعی (social context) تاثیرگذارن. به این صورت که میتونن میل ذاتی انسان برای رسیدن به خودمختاری و خودابتکاری، شایستگی، رشد و ارتباط رو تسهیل کنن یا اون رو خنثی کنن و تاثیر مخرب بذارن. همونطور که اشاره شد این تئوری یه تئوری کلانه و از یه متاتئوری و 6 ریزتئوری تشکیل شده. در ادامه با بررسی این موارد به دید جامع و عمیقی نسبت به این نظریه میرسیم :
طبق این دیدگاه انسانها به صورت ارگانیسمهای فعالی در نظر گرفته میشن که به صورت طبیعی میل به رشد، پیشرفت، برتری، تجربههای جدید و ... دارن. نکته مهم اینه که این تمایل اگر چه در ذات انسان وجود داره اما به صورت خودکار محقق نمیشه بلکه به حمایت و تغذیه از طرف جامعه و نیروهای بیرونی احتیاج داره. اگر این حمایت اتفاق نیفته، این نیازها سرکوب میشن و وصول نمیشن. علت قسمت تاریک رفتاری در آدمها وصول نشدن همین نیازهای ذاتیه که به نحوی از طرف عناصر بیرونی سرکوب شده. رفتارهایی مثل خشم، ناهنجاریهای روانشناختی، تعصب و .. از این دسته رفتارهای تاریک هستن.
این نظریه بیشتر در مورد انگیزههای درونی صحبت میکنه و اینکه این انگیزهها باعث ایجاد رفتارهایی در انسان میشن که در راستای ایجاد رضایت برای خوده. در این نظریه تاثیر زمینههای اجتماعی بر روی پرورش یا خنثی کردن دو دسته از نیازهای اساسی یعنی نیاز به صلاحیت و نیاز به خودمختاری بررسی میشه. توجه و یا بیتوجهی به این دو نیاز در زمینههای گوناگون به خصوص ورزشی، هنری و تحصیلات یه فرد میتونه اثرگذار باشه.
اگر چه تمایل به رشد و خودشکوفایی در ذات انسان وجود داره اما، به صورت خودکار محقق نمیشه بلکه به حمایت و تغذیه از طرف جامعه و نیروهای بیرونی احتیاج داره. اگر این حمایت اتفاق نیفته، این نیازها سرکوب میشن و وصول نمیشن. علت قسمت تاریک رفتاری در آدمها وصول نشدن همین نیازهای ذاتیه.
ریزتئوری ادغام ارگانیک در مورد فرمهای مختلف انگیزههای بیرونی به همراه ویژگیها، شرایط و عوامل تأثیرگذار بر اونها صحبت میکنه. این انگیزههای بیرونی منجر به بروز رفتارهای ابزاری میشن. رفتارهای ابزاری یعنی رفتارهایی که به دنبال یه هدف بیرونی بروز پیدا میکنن که اون هدف به اصل خود رفتار هیچ ارتباطی نداره. در اینجا ما با مفهوم دیگهای هم روبهرو میشیم، درونیسازی. هر چی انگیزههای بیرونی درونیسازیتر بشن، قدرت خود مختاری فرد برای اینکه در اون راستا رفتاری از خودش بروز بده هم بیشتر میشه. تمرکز نظریه ادغام ارگانیک روی این موضوعه که زمینههای اجتماعی در پرورش یا خنثیسازی درونیسازی انگیزههای بیرونی چقدر نقش دارن؟ میزان درونیسازی انگیزههای بیرونیه که باعث میشه وقتی فردی در برابر ارزشهای اجتماعی، سیاسی، مذهبی و .... قرار میگیره؛ اونها رو بپذیره یا در برابرشون مقاومت نشون بده. این نظریه تاکید میکنه که برای اینکه درونیسازی انگیزههای بیرونی اتفاق بیوفته، لازمش حمایت زمینههای اجتماعی از نیاز به خود مختاری و نیاز به برقراری ارتباط در افراده.
این نظریه به بررسی علت رفتارها و واکنشهای افراد در برابر عوامل محیطی و اجتماعی میپردازه. سه نوع جهتگیری در رفتار رو معرفی میکنه: جهتگیری خودمختار، جهتگیری کنترلی و جهتگیری غیرشخصی. جهتگیری خودمختار زمانی اتفاق میفته که نیازهای اساسی درونی انسان پاسخ داده میشن. در این حالت انسان حس میکنه که بر سرنوشت خودش اختیار کامل داره و تمام رفتارها براساس ارضای انگیزههای درونی و به صورت خودمختار شکل میگیرن. جهتگیری کنترلی زمانی اتفاق میفته که نیازهای درونی تامین نشدن و فرد برای رسیدن به احساس رضایت رفتارهایی بروز میده که در راستای تامین انگیزههای بیرونی مثل جایزه، رتبهبندی و .. است. در این حالت میزان اختیار فرد در برابر سرنوشتش کمتره اما همچنان بر روی اون کنترل داره. جهتگیری غیرشخصی نوع نامطلوب رفتاره که به دنبال عدم پاسخگویی به انگیزههای درونی و بیرونی اتفاق میفته و فرد عملا کنترلی بر سرنوشتش نداره. همین اتفاق باعث بروز عصبانیت و استرس در رفتارهای انسان میشه.
این تئوری به تاکید بر نیازهای اساسی روانشناختی میپردازه. به طور کلی ما دو دسته نیاز داریم، اولیه و ثانویه. نیازهای اولیه نیازهایی هستن که لازمه زنده موندن ما هستن و به طور مستقیم بر سلامت جسم ما اثرگذارن. اما نیازهای ثانویه اون دسته از نیازهایین که تاثیر مستقیم بر سلامت جسم ندارن اما لازمه رسیدن به سلامت روانشناختی هستن. طبق ریزتئوری OIT، نیازهای اساسی روانشناختی ( یا همون ثانویه) نیاز به خودمختاری، نیاز به صلاحیت و شایستگی و نیاز به برقراری ارتباطه. این نیازها چه از طرف زمینههای اجتماعی و عوامل بیرونی حمایت بشن و چه خنثی بشن، به طور مستقیم و جدی روی سلامت روانی و بهزیستی افراد اثر دارن.
رفتارهای ابزاری یعنی رفتارهایی که به دنبال یه هدف بیرونی بروز پیدا میکنن که اون هدف به اصل خود رفتار هیچ ارتباطی نداره. در اینجا ما با مفهوم دیگهای هم روبهرو میشیم، درونیسازی. هر چی انگیزههای بیرونی درونیسازیتر بشن، قدرت خود مختاری فرد برای اینکه در اون راستا رفتاری از خودش بروز بده هم بیشتر میشه.
پیشتر در مورد انگیزههای درونی و بیرونی صحبت کردیم. در این نظریه، صحبت درباره اهدافه و اونها رو در دو دستهبندی درونی و بیرونی قرار میده. بر این اساس، اهداف درونی در راستای ایجاد رضایت از رسیدن به نیازهای درونیه و اهداف بیرونی به دنبال پاسخ به نیازها و انگیزههای بیرونی. اهداف درونی مثل رشد شخصی، ایجاد ارتباطات عمیق و برقراری رابطه اجتماعی به بهزیستی و سلامت روانی کمک میکنن اما در مقابل اهداف بیرونی مثل افزایش ثروت، شهرت و زیباتر شدن میتونن با سلامت روانی و بهزیستی در تقابل باشن و باعث ایجاد ناهنجاری بشن.
برقراری رابطه به عنوان یکی از سه نیاز اساسی که در ذات هر فرد وجود داره معرفی شده بود. برقراری رابطه میتونه شامل رابطه با یه دوست صمیمی، رابطه با یه شریک عاطفی و یا حتی عضویت در یه گروه خاصی باشه. شاید خیلی اوقات این روابط برای یه نفر دوست داشتنی نباشن اما در هر حال بخشی از نیازهای اساسی درونی اون فرد که برقراری ارتباطه رو پاسخ میده و از این نظر به بهزیستی کمک میکنه. در حقیقت برقراری رابطه از اون نظر اهمیت داره که قابلیت ارضای نیازهای درونی دیگه مثل نیاز به خودمختاری و نیاز به صلاحیت و شایستگی رو هم پوشش میده. روابطی اساسا پایدارتر، مفیدتر و مطلوبترن که به میزان بیشتری پاسخگوی نیاز به خودمختاری، شایستگی و ایجاد ارتباط باشن.