نمی دانم وقتش که برسد یا حتی آدمی در چاله چه کنم، خودکشی را روبه رویش ببیند ، بازهم به دنبال زیستن و نفس کشیدن در این دنیای پایان پذیر است یا آغوش برای مرگ می گشاید اما مطمئنم آدمی برای رقابت سر و دست می شکند و وقتی عده ای همجنس تو مشکلی نظیر مشکل تو را دارند، بُراق می شوی تا خودی نشان دهی یا حتی شده با تضییع حق دیگری، دمی آسایش را تجربه کنی.
همه این مقدمه چینی ها برای نوشتن درباره « انسان در جستجوی معنا» نوشته ویکتور فرانکل است که برای چالش کتابخوانی طاقچه در آخرین ماه سال و فصل زمستان انتخاب کردم.
در این کتاب ویکتور فرانکل در مورد دوران اسارات خود در اردوگاه کار اجباری آلمان نازی و سپس آزادیش از آن مخمصه مینویسد. فرانکل در این کتاب دنبال بزرگترین چالش یعنی «معنای زندگی» در هزارتوی آشویتس و جدال است و تنازع برای بقا را تفسیر میکند .
انسان در جستجوی معنا کلکسیونی از رفتار متفاوت انسان ها در یک رویداد یکسان است
«عریانی تنها تحفه ما از اردوگاه بود! جز بدنهای برهنه چیز دیگری نداشتیم. انسان این قابلیت را دارد که به هر چیزی عادت کند. اکنون اگر کسی از ما در مورد حقیقته گفته داستایوسکی بپرسد که میگفت: بشر موجودی است که میتواند به همه چیز عادت کند. پاسخ خواهیم داد: بله، بشر موجودی است که به همه چیز خو میگیرد؛ اما نپرسید چگونه.»
بالاخره عادت می کنیم یا عادت نمی کنیم؛ نمی دانم و پاسخ آن را به هر ذهن جستجوگر می سپارم اما خوب می دانم، زمان بزرگترین مرهم، بزرگترین همدم و بزرگترین چاره است برای همه درد ها و رنج هایی که برای هیچ کس قابل درک نیست و در قاموس کلمات نمی گنجند....
پ.ن_۱ : یک سال گذشت و من عمیقاً و از صمیم قلب خوشحالم که توانستم با چالش کتابخوانی، کتاب خوان تر شوم. امسال در هر شرایطی و هر طور که شده، خواندن کتابی را در سبد ماهانه ام گذاشتم و خوشحالم از اینکه توانستم به خط پایان برسم.
پ.ن_۲ : طاقچه و این چالش مرا با ویرگول آشنا کرد و اینقدر جذب این شبکه اجتماعی شدم که کم و بیش در آن فعال شدم. به نظرم سال ادبی پرباری بود برای من...... بیش باد از این سالها