رضا ضیائی‌دوستان
رضا ضیائی‌دوستان
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

کو؟ دک


چند وقت پیش یه جای خیلی خیلی خوبی بودیم ما. ما یعنی دو تا از فیلم‌آموزی‌ها. رو نمایی بود از یه سری چیزهای خیلی باحال برای کودکان. بعد کلی آدم، که همه‌شون انگلیسی‌شون خوب بود، یه عالمه حرف‌های خوشگل فینگلیش راجع به بچه‌ها زدن و ما خیلی به خودمون بالیدیم که این همه آدم باسواد و با کمالات در این کشور به فکر بچه‌ها هستن. گفتن سیم کارتی تهیه کردن که خانواده‌ها می‌تونن همه چیزشو کنترل کنن و با خیال راحت بچه‌ها رو تو دنیای مجازی ول کنن که بچرخن و یه عالمه چیز یاد بگیرن. گفتن ما باید از صفر سالگی به فکر بچه‌ها باشیم و گفتن کلی تحقیق کردن که بچه‌ها چی دوست دارن، چی دوست ندارن، چقدر وقت می‌ذارن، چند تا شون گوشی دارن، چند تاشون گوشی ندارن، و یه عالمه چیزهای دیگه که حیرونمون کرد.

بعد از اونجا که ما دست‌مون تو کاره و یه کمی هم دخل و خرج سرمون می‌شه، از آقایی که کنارمون نشسته بود و دانا و توانا هم بود یواشکی پرسیدم که این آدم‌های از ما بهتر این همه بودجه رو از کجا آوردن؟ یهو دوست ما رنگ صورتش مثل رنگ پیرهنش قرمز شد و لبش رو گاز گرفت و از پشت عینکش یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد. من هم خجالت کشیدم، سری تکون دادم و ابروهام رو هم بالا انداختم که مثلن یعنی آها می دونم.

بعد، یعنی یه مدتی بعد، نمی دونم چرا فکر‌م رفت پیش پدرها و مادرهای این بچه‌ها، البته بعضی‌هاشون، همونایی که با سیلی صورتشون رو سرخ می کنن و گاهی وقتا خیلی خیلی غصه‌شون می‌شه. فکر کردم شاید بد نباشه این آقایون باسواد بهتر از ما یه ریزه فقط ریزه، به فکر پدرو مادرهای این بچه‌ها هم می‌بودن. حالا که این همه بودجه هست در باره بچه‌ها، چرا یه کمی هم برای بزرگترها نباشه؟ مثلن تحقیق کنن چرا حقوق خیلیا شون این قدر کمه که نتونن به بچه‌هاشون بیشتر برسن؟ چرا خیلیاشون مجبورن چند جا کار کنن و نتونن درست وحسابی بچه‌هاشون رو ببینن، چرا خیلیاشون اجاره خونه‌شون براشون شده یه مصیبت بزرگ، و چند تا چیز دیگه.

اونجا هر کی می خواست می تونست میکروفن رو بگیره و حرف بزنه، خواستم منم حرف بزنم و دستم رو آوردم بالا تا نوبتم بشه که اون یکی دوست فیلم‌آموزی دستم رو گرفت و گفت: بابا خودشون صاحبِ کمالاتن این همه چیز می دونن اونوقت یعنی اینو نمی دونن؟ بیشین. از اوجایی که رفیق من عاقل‌تر از منه خواستم بشینم که دیدم دیگه دیر شده، میکروفن رو آورده بودن و کار از کار گذشته بود. منم برای این که خراب تر نشه اوضاع گفتم ببخشین سرویس بهداشتی کجاست؟ یهو جمعیت منفجر شد. و دوستم به دادم رسید و میکروفن رو از دستم گرفت و گفت این یه شوخی بود برای عوض شدن فضا. ادامه بدین لطفن. نگاه چپی به من کرد و هر دوتا مون نشستیم سر جامون.


https://virgool.io/@rziadoostan/%D9%87%D9%85-%D8%AB%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%87%D9%85-%D8%B5%D9%88%D8%A7%D8%A8-nm6ndlxxjr6k
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید