کدومش مهمتره؟ امروز دیگه مد شده از کار گروهی خیلی حرف زده میشه. از توانایی برقرای ارتباط، از همکاری در یک گروه برای پیشبرد بهتر کارها و از این چیزها که البته درست هم هست. ما به آموزش و ترویج کارگروهی نیاز داریم مخصوصن در سالهای اول مدرسه؛ چون اگه از اول این مفهوم درست جا بیفته و بچهها درکش کنن و یاد بگیرن کار گروهی رو، بعدها تو زندگی احتمالن آدمهای موفقتری میشن. ولی باید یادمون باشه که فردیت یک آدم هم خیلی مهمه. گروه به این معنی نیست که هویت شخصی اعضا نادیده گرفته بشه و یا ناپسند شمرده بشه. هر آدمی باید بتونه با حفط هویت شخصی، قابلیت کار در گروه رو پیدا کنه. اگه بخوایم مثالی برای روشن شدن این مطلب بزنیم میتونیم به یک شاخه گل نگاه کنیم و این مطلب رو دنبال کنیم. از دور کلیت یه گل مشخصه و هر چه نزدیکتر بشیم جزییات متفاوتش رو هم میتونیم درک کنیم. ساقه، تیغ، گلبرگ، پرچم و... هر کدوم هویت متفاوتی دارن. به تیغ نمیتونین دست بزنین چون دستتون زخمی میشه، ساقه احتمالن مشکلی ایجاد نمیکنه ولی پرچم و گلبرگها احتمال آسیب دیدنشون زیاده. و این اجزای متفاوت در کنار هم یک شاخه گل رو میسازن.
یکسانسازی عامل موفقیت نیست، داشتن هدف مشترک و ارزشمنده که به آدمهای متفاوت انگیزه میده تا در کنار هم تلاش کنن و به هدفشون برسن. تو کارهای گروهی این نکته مهم رو باید حتمن مد نظر داشته باشیم. هیچ گروهی با از بین بردن فردیت و هویت اعضا پایدار نمیمونه.