حتما برای شما اتفاق افتاده است که برای انجام کاری به اداره ای مراجعه کرده اید و متوجه شده اید که روی پیشانی کارمند اداره نوشته شده است:
از دادن خدمات بصورت
مدارکام همه کامله حتی خِلافی ماشینم دِرُم
مُخام ساندیس تولید کنم بِرِه راهپیمایی
بُقرآن آب شنگولی نیست
مُخام دست بِچه مردم رِه بگیرُم بُبُرم سر کار
دانشجو پزشکیُوم
نخبه یُوم، رِفتم خارج درس خواندُم
کمیسیون موافقت کِرده اینم نامهش
یَک ساله ما رِه علاف کِردین
نِگا، تو بیوم نوشتُم دانشجو پزشکی
مو که آدم نُوکُشتُم
ناموساً دانشجو پزشکیُم
جدا معذوریم
ستاد تکریم ارباب رجوع
بعد دست از پا درازتر برمیگردید همان جا که بودید. انگار دارید مار و پله بازی میکنید، حتی اگر با کلی مشقت و عبور از هفتاد مار رستم برای رسیدن به خانه آخر به یک نیاز داشته باشید، پشت سر هم شش می آورید و آنقدر آنجا می مانید که علف زیر پایتان سبز میشود. این که پارتی ندارید و نمی توانید از پله استفاده کنید مشکل خودتان است، چرا به کائنات ناسزا می گویید، ایتس اِ پارت آف قانونز کارما.
این فرآیند را ما به اسم بوروکراسی می شناسیم. هرچند این لغت در میان اذهان مشوش مردم (از بس مسئولان حرف مفت می زنند) دارای بار منفی است باید عرض کنم که خیلی هم چیز خوبی است ولی ما اندکی، فقط اندکی زیاده روی کرده ایم. اولین بار این کلام از حلقوم جناب ونسان دو گورنه بیرون آمد بعد ها در عمل جناب ماکس وبر روی این واژه اسکی رفت و این ساختاری که از آن رنج میبریم را پدید آورد.
بوروکراسی یا دیوان سالاری چیز بدی هم نیست، مدل ایده آلی که از بوروکراسی مدنظر جناب وبر بود، به منظور ایجاد یک ساختار قانونمند و دارای سلسله مراتب بوجود آمده است و در نظر دارد با ایجاد سلسله مراتب، تخصصی کردن امور و تقسیم فعالیت ها در جهت سازمان دهی موسسات بکوشد. پس بنا بر احتیاط واجب وجودش ضروری است.
درست است که با شنیدن بوروکراسی رعشه بر انداممان می افتد و به یکباره 70 مار رستم را به چشم میبینیم؛ از ملا باشی و شیخ الاسلامِ دارالسلطنه گرفته تا بیکلربیکیان و خوانین و سلاطین و هر کس از امراء که لفظ عالیجاه یدک میکشد، ولی این دلیل نمی شود که به کلی صورت مسئله را پاک کنیم. معلوم است که بوروکراسی دست و دلباز نیست و آغوش برای شما نمی گشاید، معلوم است که سخت و وقت گیر است ولی دلیل نمی شود که شمشیر از رو ببندیم و به جنگ با بوروکراسی برویم. اگر این ظوابط سخت گیرانه نباشند دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
در صورتی که صورت مسئله را درست نفهمیم، آنارشیست درونمان می زند بیرون و حکم به تکفیر بوروکراسی میدهد. بوروکراسی به عنوان بستری برای امر خیر بود تا واسطه ی پیوند میان دولت و ملت باشد ولی مشکل از آنجایی شروع شد که این وسط مهمان ناخوانده که کارگزاران باشند احساس کردند که شخصیت مستقلی دارند و باید از منافع توزیع شده در سازمان بهره مند شوند. کارگزار رابطه ی خطی و مستقیم میان دولت و ملت را برهم زد و مثلث عشقی بوروکراسی موسوم به دولت_ملت_کارگزار را پدید آورد. حالا این سیستم است که در خدمت به کارگزاران می کوشد.
از آنجایی که مسئولین ما شوق خدمت دارند و فراتر از مسئولیت هایشان کار می کنند خودشان یک باگ در سیستم محسوب می شوند چرا که انجام وظایف فراتر از مسئولیت در یک بوروکراسی مجاز نیست این عمل خود مخل نظم است. مثلا آن بزرگوار که مثل تانک کار می کند در عین مجلسی آدم بودن، به دنبال میز دولتی هم بود هرچند که میز شهری را به او اعطا کردند. جالب تر آنجاست که با حفظ سمت میز وزارتی را هم پیش کشش کرده بودند ولی ایشان در اقدامی انقلابی با دادن جاده خدا عرصه را برای جوانان خالی گذاشت تا بلکه چیزی هم گیر خوشه چین ها بیاید.
همین احساس وظیفه کردن های بیخودی است که آفت ادارات شده است. عده ای بوقلمان صفت آمدند و جای دیوان سالاری نشاندند سیاست سالاری. با آمدنشان بیماری های واگیردار چون فلج سازمانی، سندرم دست بی قرار(مخصوص امضاهای طلایی برای نزدیکان) و استسقای مالی(اختلاس، رشوه و...) شیوع پیداکرد. مدتی است که متخصصان داخلی با تلاش های شبانه روزی موفق شدند به درمان این بیماری ها دست پیدا کنند. واکسن آی مجلس شورای اسلامی آدم باش با ایجاد شفافیت در پوست و گوشت و استخوان کارگزاران و مسئولان مانع ازکارافتادگی بوروکراسی می شود. البته عوارض اندکی هم دارد، ممکن است لخته ای بسته شود و پول به اندازه کافی در جیب ها سرازیر نشود که زیاد مهم نیست، یک در چند صد هزار خیلی عدد قابل توجهی نیست. همیشه عده ای جاهل پیدا میشوند تا به مخالفت با واکسیناسون بپردازند چون منفعتشان در نفهمیدن و بعضا در عدم شفافیت است. تا اینجای کار باید متوجه شده باشید که چرا در طبل حذف بوروکراسی می کوبند. علارغم پیگیری ها واکسن ایرانی_اسلامی آی مجلس شورای اسلامی آدم باش با نام تجاری تنها مسیر هنوز به مرحله تولید انبوه نرسیده است. طبق وعده مسئولان قرار بود 290 دوز تحویل مجلس داده شود که تا کنون به علت وجود موانع تولید و تحریم ها موفق به انجام این کار نشدند. نمونه های خارجی هم به جای شفافیت با تزریق کیت، اطلاعات حیاتی و اسرار کشور را به سرقت میبرند، فعلا که وارداتش ممنوع است، منتظریم ببینیم چه میشود. امید است که... .(یک پایان باز بهتر از بازی بی پایانه)
روزگاری آنچه کارآمد بود را به بهانه های مختلف حذف کردند، میخواستند مرام انقلابی را جایگزین نظام بوروکراسی بکنند. در بحبوحه جنگ ارگان هایی نظیر سپاه، بسیج و جهاد بسیار عالی عمل کردند بعد ها قصد داشتند الگوی جهاد را توسعه بدهند ولی جهاد را عقیم کردند و در سطح وزارتخانه تقلیل داند یا به منظور رشد کیفی دانشگاه می خواستند حوزه ها را بریزند توی دانشگاه ها ولی در عمل شاهد بودیم که ماستا رو ریختن تو قیمه ها. این رویه را اگر به تمام ارکان نظام تعمیم بدهیم، حساب کار دستمان می آید. هرچند که امروزه چنین الگو هایی بنا بر دلایل متقن موفق نیستند ولی رفتار افراط گونه خود گویای چرایی ناکارآمدی است. بسیاری از نهاد های کارآمد تبدیل به مجموعه ی منظمی از بی نظمی ها شدند. این حجم از ناکارآمدی و ساختار های دست و پا گیر نارضایتی عمومی را در بر دارد ولی جونم براتون بگه که، عده ای در تلاشند تا در صور بدمند و پایان بوروکراسی را اعلام کنند و با پیراهن عثمان کردن کاغذ بازی ها به بهانه رفع موانع تولید، افزایش کارآمدی و ... مردم را در ظاهر به خونخواهی از تولید کنندگان و نخبگان تحریک کنند، در حالی که اصلاح بوروکراسی خیلی عقلایی تر از حذف آن است، عده ای که منفعتشان در نبودن قانون و هرج و مرج است بدشان نمی آید با فریب مردم و بهانه کردن بعضی از امور دست و پا گیر به مقصودشان برسند. حالا شما آب در آسیاب سودجویان بریز و گلایه مند باش.
چه کسی از بوروکراسی پیچیده نفع می برد؟ معلوم است خودشان. آن حجم از کاغذ بازی و فتوکپی و پرینت گردش مالی خوبی برای فتوکپی زیر پله ای ادارات دارد بالاخره از یک جا باید نان بخورند. اگر دفترخانه داران نباشند دیگر کسی نیست با ما بنچاق بازی کند و از اضافه وزنمان بکاهد. واسطه های بیخودی و اضافی در بوروکراسی اداری همان دلال های دنیای واقعی اند که فقط هزینه کار را افزایش می دهند و درحالی که هیچ ارزش افزوده ای در بر ندارند. البته همیشه هم بد نیستند، گاهی اوقات از دستشان در میرود و اشتباها کار ارباب رجوع را راه می اندازند.
از خرده فرهنگ های نظام دیوان سالاری، زیر لفظی است. برای گرفتن امضا باید زیر لفظی بدهید وگرنه عروس میرود گل بکشد یا میرود نمازخانه واجبات را به جا آورد یا می رود سانتیاگو برنابئو مردم نگاری طرفداران تیم رئال بکند، البته در راستای منویات مقام عظمی. یا بنا بر قضا و قدر الهی سامانه قطع می شود. زیر لفظی خواستید بدهید حواستان باشد که قدر وسعتان بدهید. شیرینی نباید پر ملات باشد چون کالری زیادی دارد. البته آنهم اگر موجب مفسده یا خوف فتنه نباشد جایز است و مانعی ندارد.
زیر لفظی یا رشوه فرزند نامشروع بوروکراسی پیچیده است. درست است که با دادن رشوه خرتان از پل می گذرد ولی پل پشت سرتان را خراب می کنید و نه تنها بذر فساد را می کارید بلکه شخصا کود هم به آن می دهید. با این کار کل ساختار را به گند می کشید و تکریم ارباب رجوع را شرطی می کنید و آن مسئول را هم معتاد به مال حرام می کنید. اگر چه نه رفیق دزدید، نه شریک قافله ولی بستر لازم برای رشد این فرزند نامشروع را فراهم کرده اید. زین پس از لوازم پیشگیری نظیر تقوا و عمل صالح استفاده کنید. در شرایط اضطراری تهجد هم جواب می دهد، اصلا کار خوبه خدا درست کنه، کارگزار خر کیه.
اگر در کسوت کارمندی بودید و روزی یک نفر وارد محل کار شما شد و سعی داشت با جبران اختلاف دستمزد ناشی از تورم عفتتان را جریحه دار کند و پاک دامنی شما را زیر سوال ببرد، پنجره را باز کنید و در صورت امکان خودتان را بندازید پایین. اینجوری در راستای حفظ رتبه پاکدامنی کشور کوشیده اید، در صورتی که جان به جان آفرین تسلیم کرده باشید به شما عنوان شهید داده می شود و جای هیچ نگرانی بابت آن دنیا نیست.
همانطور که نمی دانید شاخصی داریم به نام شاخص درک فساد (CORRUPTION PERCEPTIONS INDEX) که همه ساله از سوی سازمان شفافیت بین المَمَل با استفاده از معیار های مشخص محاسبه و منتشر می شود. این سازمان با بررسی مدیریت دولتی کشورها، امکانات و شرایط دسترسی به خدمات و ساختار نظام قضایی، به رتبه بندی 180 کشور میپردازد. رتبه بندی بر اساس امتیازی است که از 100 به هر کشور تعلق می گیرد، هرچه به صد نزدیک تر گل و بلبل تر، هرچه به صفر نزدیک تر بلانسبت بوی عنش بیشتر. به این ترتیب رتبه پاکدامنی کشور ها مشخص میشود. ام القرای جهان اسلام چون خیلی اهل خودنمایی نیست و بسیار فروتن است برای اینکه چشم نخورد ترجیح داده است که در سال2020 در کنار لبنان، نیجریه، موزامبیک، گواتمالا، کامرون، تاجیکستان و خطه سرسبز ماداگاسکار بصورت مشترک با کسب 25 امتیاز جایگاه 149 را به خود اختصاص دهد. الان مثلا دانمارک اول شد، چی شد؟!! کجای دنیا را گرفت؟ یا اینکه سال به سال تنزل یافتیم چه شد؟ چیزی از ما کم شد؟ نه، می بازیم اما چیزی از ارزشهای ما کم نمی شود. این وضعیت حکایت رضا احسان پور است که خطاب به فرزندش گفت فرزندم فحش بده، به من دادند چیزی نشد.
با توجه به اینکه خوف از توی گونی رفتن دارم باید بگویم اصلا مسئولین ما خیلی ناز هستن، انسان های خاص هستن. طبق سنت حسنه ای که در ایران مرسوم است همه چیز تقصیر نفر قبلی است. بوروکراسی میراث پهلوی است نه سوء مدیریت، انقدر شعار جاوید شاه سر دادید که به جای خودش میراث منحوسش جاویدان شد. 40 و اندی سال است که از دوران طاغوت میگذرد ولی در همچنان بر همان پاشنه میچرخد. راهکار های زیادی ارائه شده است که در یک مورد به این نتیجه رسیدند که در راستاي جواني جمعیت، بوروکراسی باید جوان شود. همه تقصیر ها را نمی شود گردن یک نفر انداخت خداوکیلی بی انصافی است تا بدست آوردن اکسیر جوانی بار این پیر خرفت بر دوش یک نفر باشد. از دیگر مقصران بوروکراسی سنگین و ناکارآمد تحریم ها هستند، فعلا درحال مذاکره ایم تا به نتیجه رسیدن مذاکرات هم دایورت می کنیم روی لیبرالها تا هزینه اش را بپردازند. محض رضای خدا و آرامش خاطر ملت، سلطان بوروکراسی را هم اعدام می کنیم تا آب ها از آسیاب بیفتد. بعدش خدا بزرگ است.
قانونی داریم تحت عنوان قانون پایستگی بوروکراسی، بوروکراسی هیچگاه از بین نمی رود تنها از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود تا به تکامل برسد. حالا هی برو نامه بزن تا یکی پاراف کند، دیگری ملاحظه کند، خان هفتم رونوشت کند، وقتی می توان از این حجم برو و بیا برق تولید کرد چرا دولت الکترونیک. این عرب های ملخ خور بادیه نشین را ببینید، روزگاری در به در به دنبال جای پارک برای شتر هایشان می گشتند ولی رسم دنیا را یادگرفتند و پیشرفت کردند. بوروکراسی اداریشان به تکامل رسید و مدرنیته را در آغوش کشیدند ولی غافلند که چه منبع انرژی ای را از دست دادند.
خبر رسید که کاغذ را از مکاتبات اداریشان حذف کردند. البته این ایده دولت الکترونیک پیشتر نزد ایرانیان بود و بس ولی چون ما همچنان پایبند به سنت هایمان هستیم و بوروکراسی(نوع بد) مثل دخترمان می ماند، دوست داریم ترشی بندازیم و ایده هایمان را برای خودمان نگه داریم، فضولیش به شما نیامده. ایده دولت الکترونیک را از ما که علم را در ثریا می جوییم دزدیدند. معلوم است که دول عربی زیرساخت هایشان را با کمک شرکت های بلاد کفری نظیر آی بی ام (IBM) توسعه دادند ولی ما خودمان آي بي ام مذگان داريم مثلا همین شرکت نوپرداز اصفهان(طراح سیستم جامع گلستان).برایمان سامانه مدرن ایرانی_اسلامی ارمغان آورده مبتنی بر فرهنگ بطالت دوستی ایرانیان(بطالت را دوست داریم ولی از معطل شدن بیزاریم) که ابدا با سنت هایمان در تضاد نیست. درست است که روزگاری برای پرداخت قبوض مجبور بودیم توی صف های طویل بانک ها بایستیم ولی برائت جستیم و حالا آنقدر پیشرفت کرده ایم که مسلمان نشنود کافر نبیند. مثلا همین کارت ملی هوشمند، نشان از هوشمندی نخبه های مملکت دارد، کارت را جوری طراحی کردند که 10 تا کپی در یک برگه A4 جا بشود، خیلی زرنگ باشید میتوانید پشت و رو بزنید. در حالی که در کارت های قدیمی شاهد چنین پتانسیلی نبودیم و با کلی اسراف و حاشیه سفید در یک برگه A5 فقط یک کپی گرفته میشد. در همین دولت های به ظاهر پیشرفته که کوچه پس کوچه هایشان پر است از پهن سگ و خوک و گربه و بوی شاش، به عقل هیچ کدامشان(به جز آلمان) نمیرسد که از کارت هوشمند میتوان فتوکپی گرفت و دوباره آن را اسکن کرد، فقط یک هوش آریایی میتواند چنین کند. از دیگر دستاورد های این عرصه میتوان به سامانه های الکترونیکی اشاره کرد، به عنوان مثال همین سامانه دانشگاه آزاد را نگاه کنید چقدر روی ورود به سامانه فکر شده است، در عین حال دو تیر با یک نشان زده اند، شما هم از سامانه دانشگاه استفاده می کنید و هم از یک پیامرسان بومی بهره می برید. حالا این وسط عده ای ناراضی اند جمع کنند بروند. دانشگاه آزاد راضی، آی گپ راضی، گور بابای دانشجو.
از آنجا که ایران ام القرای جهان اسلام است، کرونا برای ما نعمت بود ولی برای کفار نقمت. کرونا به مثابه کاتالیزور عمل کرد و ظرفیت ها و زیرساخت ارتباطات را گسترش داد. راهی که برآورد می شد در صد سال طی کنیم را در کمتر از دو سال طی کردیم. کرونا توفیق اجباری بود که ما توان استفاده از همه ظرفیت هایش را داشتیم. تهدید را به فرصت تبدیل کردیم و زیرساخت ها را به قدر توان توسعه دادیم. بروید خدایتان را شکر کنید که این نعمت را خدا به ما ارزانی داشت وگرنه توی خواب شبتان هم الکترونیکی شدن بسیاری از امور را نمی دیدید.
پاسکاری ارباب رجوع از این اتاق به آن اتاق برای گرفتن یک امضا حاصلی جز روح خراشیده و تن رنجور در بر ندارد. اگر بدشانس باشد و گیر آدم نسناسی بیفتد به حول قوه الهی دهانش سرویس خواهد شد. مثل سنباده p36 دست نوازش بر سرش میکشد و بر اثر اصطکاک زیاد ارباب رجوع تحلیل می رود. تا یک امضا بگیرد، نیمی از وجودش به فنا رفته است و ساییده شده. می نویسم ساییده ولی شما چیز دیگری بخوانید. این بوروکراسی سنگین ظرفیت این را دارد که به تنهایی سینه چاک نظام را به برانداز تبدیل کند، اگر جایی دیدید شعار جاوید شاه سر می دهند بفهمید مشکل کجاست.
همه از قرطاس بازی و کاغذ بازی گله دارند و دهانشان در این مواقع به هر چیزی جز خیر باز می شود. ولی آیا تا به حال فکر کرده اید آن از خدا بی خبر ها چه کسانی هستند که کسی از دستشان آسایش ندارد؟ همان ها که به لطف حضورشان یک تنه میانگین ساعت کاری مفید به زیر یک ساعت می رسد. همان ها که صبح به صبح می روند سر کار و ظهر هم به خانه بر می گردند و از عالم و آدم طلب کارند. همان ها که تا ساعت 9 صبحانه خوردنشان طول می کشد و بعد از کلی معطل کردن ارباب رجوع _که در نگاه آنها مزاحم است _ توی تخمِ چشمانش نگاه میکنند و می گویند گازوییل کامپیوتر هایمان تمام شده. همان ها که اگر پاچه خواریشان را نکنی بهشان بر میخورد و توقع دارند مهندس و دکتر خطابشان کنیم و تحویلشان بگیریم آن هم برای چند خط سیاهی نوشتن و یک امضای هچل هفت. همان ها که کلاس کاریشان بالاست و امضا به هر کس نمیدهند ولی دختر چرا. خداوکیلی امضا گرفتن از بانو مونیکا بلوچی آسان تر است تا از اینان. همان ها که در ادارات با جوراب دمپایی لا انگشتی میپوشند و فضا را عطر آگین می کنند. همان ها که اذانشان خمیازه است و اقامه شان سه نقطه است و تحت هیچ شرایطی چرت قیلوله شان نباید قضا شود، بقدری مقیدند که از تعقیبات هم نمیگذرند.
واقعا "همان ها" چه کسانی میتوانند باشند؟ به نظرم خیلی نباید دنبالشان بگردیم. پاسخ همینجاست. بله خودمان!! آن کارمند یا رئیس فلان اداره یا هر خری که کارمان لنگ امضای ساده و قابل کپی برداری اش است از مریخ نیامده. یکی از جنس خودمان است. آن شخص یا خود ماییم یا برادر، خواهر و حتی پدر و مادرمان. بعید می دانم که کسی را بشود یافت که نه خودش و نه هیچ یک از بستگان درجه یک و دو و حتی سه اش کارمند اداره ای نباشد. خب، پدر صلواتی ها هر چه می کشیم از خودمان است، بعد گلایه را به کجا می بریم؟ معلوم است که کسی از خودش شکایت نمی کند، مگر مغز خر خورده؟!! ولی اگر به اندازه آن جو ری ای که عمر بن سعد نصیبش شد عقل داشته باشیم باید بفهمیم که هر چه میکنیم به خودمان بر میگردد.
تکلیف من که مشخص است، دانشجو ام و هیچ کاره ، باید بگویم آن از خدا بی خبر ها شمایید. درست است که تازه به اختیاراتی دست پیداکرده اید و خرتان برای خودش برو و بیایی دارد حتی به قدر کارمند بانک، ولی اعمال قدرت کردن از روی عقده به هرکس که آن طرف میز است نشان دهنده دوران کودکی سخت شماست. طرحواره استحقاق یکی از اصلی ترین طرحواره های شما می تواند باشد. جهت درمان به تراپیست مراجعه کنید و فاتحه ای برای یانگ نخوانید چون هنوز زنده است.
عارضم خدمتتان که مافیا بازی نمیکنیم، پس چرا توی روز روشن خود زنی میکنید و شهروندی را از حق خودش محروم میکنید. اگر قانون دست شما را بسته است و مامورید و معذور پس چرا به خواص اذن دخول می دهید و بند پ در قانون می چپانید. قانون برای همه است. با وزیر و نماینده مجلس حرف نمی زنم، با شما که احیانا شهروند و کارمند عادی هستید حرف میزنم. اگر کاری از دستتان بر نمی آید، دست کم خمس و زکات آن خنده هایی که در عالم مجازی حواله یکدیگر می کنید را بپردازید. آخه مردم چه گناهی کرده اند که باید قیافه درهم کشیده و عبوس شما را تحمل کنند. خدا خودش گفته است ده برابرش را بهت میدهم پس بخند به روی مردم تا دنیا به روت بخنده، هرچند که فساد به این راحتی ها بار سفر نمی بنده.
گل بی بوروکراسی خداست