علیرضا شاداب·۳ سال پیشمن آن کسی که فکر میکردم نیستمزمین را نگاه میکنم تا شاید به امر خدا دهن باز کند و مرا از این ذلت نجات دهد. اما خبری نیست. نه زمین دهن باز میکند و نه ذره ای از احساس ..…
علیرضا شاداب·۳ سال پیشکودکانه اما همیشگیدوست داشتم بازار گردی کنم و بروم توی ویترین های رنگ و لعاب دار جا خوش کنم. همان ها که تداعی کنندهی...
علیرضا شاداب·۳ سال پیشقرطاس بازی(نقدی بر کاغذ بازی، در دفاع از بوروکراسی)قانونی داریم تحت عنوان قانون پایستگی بوروکراسی، بوروکراسی هیچگاه از بین نمی رود تنها از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود تا به تکامل برسد.
علیرضا شاداب·۳ سال پیشهیس رعیت فریاد نمی زندالبته ما زیادی بدبینیم رعیت را چه به این کارها. اصلا ما سرمان از تهمان هم در نمی آید چه برسد به مملکت داری.
علیرضا شاداب·۳ سال پیشدیفالاین دیوار، هر دیواری میتونه باشه به جز دیوار مهربانی، آخه تو این دوره زمونه هرچیزی مفتشم گرونه.
علیرضا شاداب·۳ سال پیشفقدانِ مرگمرگ تنها موضوعی است که خسته ام نمی کند. دوست دارم ساعت ها در موردش صحبت کنم، فکر کنم، تخیل کنم و...
علیرضا شاداب·۳ سال پیشچی کارا بلدی؟!در 12 + 4 سالی که ادایِ محصل ها رو در آوردم، هیچ وقت جایِ خالیِ چیز هایی که از سیستم آموزشی طلب داشتم، پر نشد. قرار نیست کسی از غیب بیاد، ب…
علیرضا شاداب·۳ سال پیشجستار = روایت + تجربه + هر آنچه که دلتان می خواهدتجربه من از خواندن جستار های روایی