از وقتی دبیرستانی بودم مامانم زانو درد داشت. این درد همیشه گوشه و کنار زندگی من پرسه میزده و هنوزم داره میزنه. از اون موقع دیگه نتونستم با مامانم برم کل بازارو گز کنم تا لباس مورد علاقهمو پیدا کنم و شاید این عادت الانم که اولین چیزی که پسندم باشه میخرم حتی اگه تو اولین مغازه باشه علتش همین موضوعه. دیگه نشد با مامان بریم پیاده رویهای طولانی و حال خوب کن. تو کارای عروسیم مامان نمیتونست خیلی کمکم باشه. یادمه تو اون روزا این آهنگو میخوندیم و بعدش بغض دوتامون میترکید:
گوشه پیرهن تو قایم میشدم زود
دامن تو پاک ترین بالش من بود
هنوز پا به پام میای با بیقراری
به روت نمیاری که زانو درد داری
وقتی باردار بودم مامانم مینشست روی نیمکت پارک و من دورش میگشتم. هم دور مامان هم دور پارک. حتی جدیداً خریدهای خرد و ریز مامانو هم خودم انجام میدم. دیگه بعد این همه سال سلیقهشو میدونم. مامان خونه نشین شده و دیگه شور و شوق گذشته رو نداره. انقدر دردش زیاده که وقتی مجبور میشه بره بیرون بعدش از درد اشکش در میاد.
گاهی دلم تنگ میشه واسه اون موقعها که خیلی دوره تو خاطراتم، که با مامان میرفتیم کوه نوردی و همه جا میزدن ولی منو مامان و داداشام تا قله میرفتیم. واسه اون موقع که مامان مسابقه آمادگی جسمانی اول میشد و کاسه و بشقاب جایزه میگرفت و ما به جایزههاش میخندیدیم. واسه وقتایی که دور باغچهی بزرگ حیاطمون با مامان میدوئیدیم و میخندیدیم. واسه وقتایی که اگه مامان یه کیلو اضافه وزن میاورد دیگه از تو باشگاه کنده نمیشد. این خاطرهها واسم خیلی مبهم شده. بالای ۱۰ ساله که مامان زانو درد داره و تقریبا سه ساله که زمینگیر شده. در حد آشپزی کردن هم نمیتونه سر پا بمونه چون دوتا زانوش ورم میکنه ضمن اینکه در حین سرپا بودن هم درد میکشه. حتی نمیتونه ۵ دقیقه راه بره. یا جایی نمیره یا اگه بره با عصا. خجالت میکشه از عصا استفاده کنه میگه احساس پیری میکنم. راست میگه مامانم پیر نیست و هیچ کدوم از هم سن و سالاش مثل مامانم نیستن. دوستای باشگاهش هنوزم اردوهای کوهنوردی میرن.
قراره همه چی عوض شه. مامان میخواد عمل تعویض مفصل زانو رو انجام بده. جدای اینکه هزینهی خود عمل سنگینه جناب آقای دکتر هم خیلی شیک ۱۰ میلیون زیر میزی خواسته البته زیر میزی که چه عرض کنم خدمتون، قشنگ از روی میز خودش همون اول گفت که اگه با این مشکلی ندارید بریم سراغ جزئیات عمل و آزمایشاتش. ما هم که چه مشکلی میتونیم داشته باشیم وقتی مجبور به انجام این عمل هستیم. حدود ۵۰ میلیون هزینه عمل و متعلقاتشه. از اون جایی که اون موقع که خدا داشت مال دنیا رو تقسیم میکرد ما دستشویی بودیم و چیزی بهمون نرسید، بابا قرار وام بگیره. بیمهی آتیه سازان حافظ هم که خاک بر سرش عمل پروتز زانو براش جز عملهای زیبایی محسوب میشه!!!!!
خلاصه اینکه قرار شده اول پای راست عمل بشه و دوماه بعد هم پای چپ. دردهای شدید استخوانی رو باید متحمل شه و دوره نقاهت سختی پیش روشه. دورههای فیزیوتراپی طولانی باید بگذرونه اما اگه خدا بخواد و همه چی خوب پیش بره مامان دوباره خوب میشه.
الان دیگه نمیخوام پیاده روی طولانی کنیم. نمیخوام باهاش کوه برم. نمیخوام دور بازار بگردونمش. نمیخوام دور باغچهی نداشتمون دور بخوریم و کرکر خندهمون بپیچه تو کوچه. فقط یه چیز میخوام: دیگه انقدر موقع راه رفتن درد نکشه. فقط بتونه راه بره برام کافیه. برای خودشم کافیه بعد این همه سال اذیت شدن.
سه شنبه اولین عمل مامانه. برامون دعا کنید.