استیون کینگ: طراح بزرگ ترین نمایش های وحشت
زمانی برای ترسیدن
عامل انحطاط هر بشر، چیزی به غیر از خودش نیست...
استیون کینگ ساده می نویسد و برای توصیفاتی که به ذهنش می رسد هیچ تمیز و محدودیتی قائل نمی شود، اما با این وجود در داستان هایش به طور مکرر به ما اثبات می کند که ترس، نه محصول پیچیدگی، بلکه زاییده ی همین سادگی است. ترس در داستان های کینگ، ابتدا گنگ است، مبهم است و گویا شکل خاصی ندارد، اما در ادامه داستان همین ترس، مثل نهالی که رشد می کند و به درختی تنومند تبدیل می شود، توسعه می یابد، شاخ و برگ پیدا می کند و تبدیل به غولی میشود که کشتنش برایتان ساده نخواهد بود. در واقع سادگی نوشتار داستان های کینگ را نه سطحی بلکه عمیق تر می کند که این بخشی از این عمق داستان، مدیون خلق کاراکترهایی با ظرافت های بالای روان شناسی است.
داستان کینگ از نظم خاصی پیروی نمی کنند، یا حداقل اگر هم پیروی کنند، این نظم محسوس نیست. شاید شما چندین روز مشغول خواندن داستان دکتر اسلیپ باشید- توجه داشته باشید که حجم این داستان بسیار زیاد و حدود 900 صفحه است- اما هنوز هم با گره اصلی داستان که خط اصلی اش از آن پیروی میکند مواجه نشوید، اما با این حال چیزی در این کتاب وجود دارد که باعث می شود نتوانید آن را در همین مدت هم کنار بگذارید و آن چیز از نظر من شخصیت پردازی بی نقص کینگ است. کسی که در همه داستان هایش بیش از همه به کاراکترها و واکافی واکنش آنها نسبت به وقایعی که در اطرافشان می گذرد اهمیت می دهد و همین مسئله نیز باعث شده است تا بهترین آثار سینمایی و همچنین برجسته ترین آثار کارگردانان بزرگی چون استنلی کوبریک، با اقتباس از آثار نوشتاری این نویسنده پا به عرصه وجود بگذارند.