?§?:
زمزمه میکنم سرود سرزندگی را باتمامی هستی...
سرمست سرمست گوش میسپارم...
سالهاست نواهای زندگی را اینگونه نشنیده ام...
اینچنین ممتد ویکپارچه...
تابوده و تاشنیده ام هرکسی وهرچیزی به سازخودش زده اما گویی اینبار فرق میکند قراراست باهم یک سرود را بخوانند همان سرودی که عمریست زیرلب زمزمه میکنم و امیددارم به گشایشش....
راستش خیلی وقت است ناامید شده بودم ازخیلی چیزها،ناامیدی آخرین راه است اما برای نسل من که به یکباره بزرگ شد نه تنها آخرین راه نیست بلکه اولین راه است...
ناامیدی بذری است که برای ما پاشیدند تاکه فراموش کنیم زندگی واقعی یعنی چه...
امااینک امید خودرا همچون کورسویی که سالهاست گم شده وخاک خورده وتنها نورکمی دارد نمایان میکند...
اماحیف که سخت میتوان نسل مارا امیدوارکرد.....