با گسترش بیشتر استارتآپهای ایرانی، احتیاج شدید تیمها به پوزیشنی چندوجهی برای شناخت و هماهنگسازی کاربران، ذینفعان و اعضای تیم حس میشود. در این مطلب سعی شده تا با کنار هم گذاشتن تجربیات شخصی، تجربیات سایر دوستان مدیر محصولم و مقالات جهانی، کلیاتی در مورد مهارتهای این پوزیشن ارائه شود. مخاطب اصلی این مقاله علاقهمندان به شروع کار در حوزه محصول و مدیران و اعضای منابع انسانی سازمانهایی هستند که پوزیشن باز مدیر محصول برای استخدام دارند.
مدیر محصول کیست؟
قطعا بسیاری از شما این جمله معروف از بن هاروویتس رو شنیدید که "مدیر محصول CEO محصول است". اما این جمله واقعا گمراه کننده است اگر به واژه محصول در آن توجه نکنیم. مدیر محصول مدیر تیم فنی پروژه نیست! مدیر منابع انسانی نیست! مدیر تدارکات و مدیر بازاریابی و ... نیست. تنها چیزی که در حیطه اختیارات یک مدیر محصول است خود محصول است! مدیر محصول کسی است که با برقراری ارتباطات موثر خود با ذینفعان -به ویژه کاربران- و سایر تیمها نقشه راهی برای محصول خود طرح ریزی می کند و فعالیتهای لازم برای رسیدن به هدفهای مشخص شده در نقشه راه را طراحی، برنامهریزی و کنترل میکند. مدیر محصول را میتوانیم در این یک جمله تعریف کنیم: مسئول موفقیت یا شکست محصول در بازار! این مسئولیت بزرگ را چه کسی میتواند به دوش بکشد؟ آیا مدیر محصول پروفایل آکادمیک مشخصی دارد؟ چه ویژگیهای بارزی هست که قبل از شروع کار بر اساس آن بتوان متوجه شد که آیا من میتوانم یک مدیر محصول موفق باشم؟ یا آیا یک فرد میتواند از پس این مسئولیت بزرگ در تیم شما بر بیاید؟
پروفایل آکادمیک و حرفهای مدیر محصول
در بسیاری از منابع، فارغ التحصیلان MBA ، مهندسی سیستم، مهندسی نرم افزار و IT را گزینههای مناسبی برای مدیر محصول مینامند. اما واقعا تحصیلات آکادمیک در موفقیت یک مدیر محصول تاثیر دارد؟
همچنین در برخی منابع گفته شده که مدیر محصول باید به فن توسعه محصول مسلط باشد؟ اما آیا واقعا لازم است که یک مدیر محصول بتواند کد نویسی کند؟
در برخی منابع دیگر تجربه مدیریت تیم را برای مدیر محصول واجب میدانند. اما آیا مدیریت تیم و مدیریت محصول به هم شباهت دارند؟
از بین مدیران محصول موفق، نمونه هایی دیده میشوند که تحصیلات آکادمیک در حوزههای هنری مثلا موسیقی، حوزههای صنعتی مثلا مهندسی مکانیک دارند و یا حتی بدون تحصیلات آکادمیک هستند. همچنین برخی از مدیران محصول موفق حتی یک خط هم که ننوشته اند.
اما نمیتوان گفت که رشتهها و تجربیات گفته شده در ساخت یک پروفایل محصولی خوب بی تاثیرند. به عنوان جمعبندی برای مدیران و مسئولین جذب منابع انسانی، من اگر جای شما باشم در بین فارغالتحصیلان این رشتهها دنبال مدیر محصول خواهم گشت، اما در را به روی بقیه نمیبندم و تصمیمگیری نهایی من با توجه به سنجش مهارتهای داوطلبان است.
مهارتهای یک مدیر محصول
چیزی که مهمتر از پیشینه تحصیلی و کاری برای شناخت یک مدیر محصول خوب است، مهارتهایی است که باید شناسایی بشود. لیست زیر برخی از مهمترین مهارتهای لازم برای یک مدیر محصول است. اگر به تازگی مدیر محصول شده اید یا قصد دارید که از شغل فعلی خود به محصول انتقال پیدا کنید، مهارتهای زیر را در خودتان ارتقاع دهید. اگر به دنبال مدیر محصول مناسب در تیم خود میگردید نیز بجای اهمیت دادن به سابقه تحصیلی و کاری، مهارتهای زیر را بسنجید.
مهارت برقراری ارتباط: به این مهارت به دلیل اهمیت زیادی که دارد بخش بعدی را به طور کامل اختصاص می دهیم.
مسئولیت پذیری: محصول فرزند شماست! مانند پدر و مادر شما مسئول تغذیه، ایجاد امنیت، تربیت و موفقیت و شکست محصول هستید. پس شما باید مسئولیتپذیر باشید. حتی اگر تیم بازاریابی کاربران غیرکارآمند به محصول شما میرساند شما مسئولید که نتوانستید به تیم بازاریابی بفهمانید که چه کاربرانی برای محصول شما کارآمد اند.
توانایی شناخت مساله: حتما این جمله یه گوش شما هم رسیده است : "عاشق مشکلات شوید نه راهحلها". یکی از مهمترین تواناییهایی یک مدیر محصول، شناخت مساله است. شما باید نیاز مشتری را بشناسید! و برای آن راهحل توسعه دهید. گوش کردن به پیشنهادات مدیر بازاریابی، عملیات و یا پشتیبانی به شما برای رفع نیازشان کمک خواهد کرد اما توجه کنید که ممکن است با راهحلهای سادهتر به نیاز آنها پاسخ داد. یک قانون نانوشته وجود دارد که انسانها نیاز خود را نمیدانند و یا آنرا در لای پیشنهادات پنهان میکنند و شما باید این نیازها و مسائل را استخراج کنید.
توانایی حل مساله: بعد از شناخت مساله نوبت به حل آن میرسد.حل مساله اصلی ترین مهارت یک مدیر محصول است. توجه کردن به راهحلهای موجود موفق و الگو گرفتن از آنها به شما برای حل مساله کمک خواهد کرد ولی هیچ کدام از آنها راهحل مناسب شما نیست! شما باید بتوانید راهحل مخصوص خود را بیابید.
درک استراتژی در عین توجه به جزییات: از پوزیشن چند وجهی مدیر محصول انتظار میرود که تمام جزییات را در نظر بگیرد. به عنوان مثال استفاده از یک رنگ یا یک استایل برای یک کامپوننت! اما حواستان باشد که شما نباید غرق در جزییات شوید! مدیر محصول وظیفه دارد که هدفهای استراتژیک کسب و کار را به جزییات اجرایی تیم توسعه دهنده ترجمه کند. طراحی یک کامپوننت وظیفه تیم طراحی است اما شناسایی همسویی یا تضاد این کامپوننت با ذات محصول وظیفه هیچ کس جز شما نیست. پس شما باید بتوانید تمام جزییات را با نقشه راه خود همسو کنید.
تاثیرگذاری: مدیر محصول مدیر اعضای تیم نیست! شما نمیتوانید با استفاده از کلمه "مدیر" که در عنوان پوزیشنتان است امر و نهی کنید. شما به عنوان مدیر محصول در سازمان خود مسئولیت بزرگ و اختیارات محدودی دارید. تمام اختیارات در حیطه محصول شماست، نه در حیطههای سازمانی. پس باید بتوانید بدون بر سر داشتن کلاه مدیریت تیم و محصولتان را رهبری کنید. این کار جز با توانایی تاثیرگذاری در تیم میسر نخواهد بود.
اندازهگیری: پتر دراکر میگوید "اگر معیاری برای اندازه گیری چیزی ندارید نمیتوانید آن را بهبود دهید". شما به عنوان مدیر محصول وظیفه دارید محصول خود را بهبود دهید پس باید برای محصول خود معیارهایی تعریف کنید. اما تعریف معیار اندازه گیری برای مفاهیم غیر فیزیکی نیاز به ذهن خلاق و مهارت دارد .
توجه به داده: توجه کردن به دادهها و اطلاعات نه تنها یک مهارت است، بلکه یک هنر است. این مساله که داده را به دید اولیه خود ترجیح بدهید نیاز به تمرین دارد. باید باور کنید که شما همه چیز را نمیدانید. این کار بعد از ارائه چند راهحل موفق بسیار سخت است. باید بتوانید به گذشته خود مغرور نباشید و با استفاده داده و بینش بدست آمده از مشتریان به آینده خود و محصولتان بیندیشید.
توانایی نه گفتن: همهی پیشنهادات قرار نیست در محصول شما اتفاق بیفتند. همهی قابلیتها قرار نیست به صورت بی نقص توسط شما و تیمتان توسعه داده شوند. به برطرف کردن نیازهای اصلی در زمان مناسب فکر کنید و به بقیه زرق و برق ها نه بگویید!
قوه تشخیص اولویت: هیچوقت نمیتوان تمام نیازمندیها، فیچرها و باگفیکسها را همزمان با هم انجام داد. تیم شما ظرفیت محدودی دارد و شما باید با در نظر گرفتن ظرفیت تیم بیشترین آورده را برای محصول برنامه ریزی کنید.
مهترین مهارت : ارتباط
شما به عنوان مدیر محصول در مرکز تمامی ارتباطات هستید. شما پاسخگوی ذینفعان داخلی محصول در قبال دیرکردها و یا نقصها هستید. شما پاسخگوی تیم طراحی و توسعه در قبال عدم شفافیت تسکهایی که برایشان برنامهریزی میکنید هستید. شما پاسخگوی مدیریت در قبال نرسیدن به هدفهای تعیین شده در نقشه راه هستید و از همه مهمتر شما پاسخگوی مشتریان و کاربران در قبال عدم برطرف کردن نیازشان هستید. چنین پوزیشنی باید بتواند با هر کس به نحوی ارتباط برقرار کند که اولا نیازها را به خوبی بشناسد و ثانیا همه را راضی نگه دارد. چالشهای ارتباطی مدیران محصول بیشمار است. در زیر اصلی ترین چالشهای ارتباطی که برای خود من تا حدی مشکلساز شده اند را مطرح می کنم.
استخراج نیاز در صحبت با مشتری یا اعضای سایر تیمها: همانطور که قبل تر گفته شد یکی از اصلی ترین تواناییهای یک مدیر محصول شناخت نیاز است. یکی از راههای شناخت نیاز از طریق ارتباط مستقیم است. اما در ارتباط مستقیم افراد نیازشنان را مستقیم بیان نمیکنند و این مهارت شماست که از آنها نیازشان را استخراج کنید. کاربر میگوید کاش میتوانستم با اسکن کردن QR کد پرداخت خود را انجام دهم اما نیاز مشتری واقعا QR کد است؟ یا اینکه مشتری نمیخواهد اطلاعات خود را وارد کند؟ یا مشتری از اشتباه وارد کردن رقم پرداختی می ترسد؟ یا نیاز مشتری کاهش زمان برای انجام عملیات پرداخت است؟ آیا اصلا این نیاز آنقدر برای مشتری حیاتی است که برای محصول شما ارزش خلق کند؟این وظیفه شماست که با مدیریت کردن مکالمه جواب این سوالها را پیدا کنید. برای عمیق شدن در این نوع ارتباطات پیشنهاد میکنم کتاب تست مامان را مطالعه کنید.
قانع کردن ذینفعان با ارائه عدد و رقم: ارتباط مدیر محصول با سایر مدیران در سازمان باید برد-برد باشد. برای انجام یک کار از درخواست کننده عدد بخواهید! و برای قانع کردن در مورد اینکه پیشنهاد یا در خواستشان را به کل رد میکنید و یا بخشی از آنرا انجام میدهید شما هم بهتر است عدد و رقم ارائه کنید! به خاطر داشته باشید که اعداد هیچ وقت اشتباه نمی کنند.
توانایی نه گفتن: همانطور که گفته شد این تنها جایی است که شما اختیار دارید! شما اختیار دارید که تصمیم بگیرید که در حال حاضر چه نیازی باید حل شود. پس به همه درخواستها جواب مثبت ندهید. مدیر محصول باید بتواند به سایرین قول بدهد! و از آنجا که شما تنها فرد موثر در انجام یک کار نیستید با توجه به محدودیتها و شرایط نیازهای مهمتر را برای رفع انتخاب کنید و به بقیه قول انجام ندهدید.
انتقال بینش به تیم طراحی و توسعه: یکی از مهمترین چالشهای شخص من عدم انتقال بینش و بدتر از آن انتقال سلیقه شخصی بوده. شما مسئول انجام جزئیات کارها نیستید. اینکه تیم فنی از متدهایی برای توسعه یک فیچر استفاده میکنند به مدیر محصول ارتباطی ندارد! اما اینکه متوجه شوند برای رفع چه نیازی قرار است دست به کد شوند دقیقا وظیفه شماست! پیشنهاد دادن برای طراحی و پیادهسازی را در حد پیشنهاد نگهدارید و اجازه دهید هر کس کار خود را انجام دهد.
اعلام تغییرات و آموزش: این مورد عمدتا در صنایع خدمت-محور و به ویژه در رابطه با تیمهای عملیاتی و پشتیبانی چالش ایجاد میکند. در وهله اول یک مدیر محصول باید در جریان آخرین بروزرسانیها باشد و آنها را به ذینفعان مربوطه اعلام کند و در وهله دوم در صورتی که نیاز به آموزش وجود دارد باید برای آن اقدام نماید. اگر قابلیت رهگیری کردن برای پیک به پنل عملیات شرکت اضافه کرده اید قبل از اینکه اعضای تیم عمیلیات از روی کنج کاوی به سراغ آن بروند، آن قابلیت را اعلام کنید و در اسرع وقت آن را آموزش دهید.
در آخر به یاد داشته باشید انسانها موفق زاده نمیشوند، و موفقیت همبستگی شدیدی با تلاش شما دارد. اگر قصد دارید تا مدیر محصول شوید، تقویت مهارتهای بالا شروع خوبی برای شما خواهد بود.