علوم اجتماعی و انسانی میتوانند مشارکت کنندگان خوبی برای سنجش چشماندازهای تجاریسازی فناوریهای همگرا باشند
این مطلب را چند سال پیش نوشتم. از مجموعه مقالات و محتواهایی که به عنوان نویسنده-پژوهشگر در زمان همکاری با تیم بُردار - که با دغدغه کاربردیسازی علوم انسانی زیر نظر معاونت علمی فناوری ریاست جمهوری فعالیت میکرد- تهیه کردم. به تازگی متوجه شدم که وبسایتی که داشتیم دیگر در فضای مجازی حضور و وجود ندارد! حیفم آمد هیچ جایی صحبت از تلاش و زمانی که گذاشتم و گذاشتیم به میان نیاید. سعی میکنم چند وقت یکبار برخی از مطالب را اینجا به ویرگول بسپارم. هرچند تحولهای فناورانه از همان سال، قاعده بازی را دستخوش تغییر کرده است اما ماهیت و اساس بعضی چیزها آنچنان ریشهای و بنیادین هستند که تغییر اساسی آن نیازمند سالها فراز و نشیب در فلسفه و ذهنیت بعضی اصول و اساس است.
پروژه کانتکس (CONTECS) در یکی از سرفصلهای خود بهطور مختصر به رشتهها و حوزههای تحقیقاتی مرتبط با علوم اجتماعی و انسانی پرداخته است که میتوانند در درک بهتر مسائلی که در مباحث فناوریهای همگرا و شکل دهی فرایندهای همگرایی طرح میشوند سهم داشته باشد. هرچند این فهرست آن چنانکه باید نظاممند نیست تا بتواند تمایزهای تحلیلی منسجمی ایجاد کند اما در جایگاه خود فهم خوبی از قابلیتهای علوم جاماندهی اجتماعی و انسانی از جرگه این گفتمان میدهد:
- تحلیل سیاست تحقیقاتی: برای مثال تحلیل تأمین اعتبارات فناوریهای همگرا، نقش رقابت و همکاری بینالمللی، نقش نهادها و کارگزاران، بافت راهبردی طرحهای ابتکاری فناوریهای همگرا
- تحلیل گفتمان: برای مثال تحلیل رابطه میان کنشگران سیاست، کسبوکار، کارشناسان فناوری، سازمانهای مردمنهاد و جنبشهای اجتماعی فرهنگی در مباحث فناوریهای همگرا، اشکال جدید حکمرانی، سیاستهای هستی شناسانه همگرایی
- علمسنجی: برای مثال مناسبت مفاهیم همگرایی، تحقیق و توسعه میان رشتهای یا فرا رشتهای
- جامعهشناسی انتظارات در حوزه علم و فناوری: برای مثال مناسبت و نقش چشماندازها، نقش متغیر علم در جامعه
- فلسفه و تاریخ علم و فناوری: برای مثال چالشهای معرفتشناختی، وجوه جدید تولید دانش، جایگاه هستیشناختی توسعههای فناوریهای همگرا، پارادایمهای متغیر علوم و فناوری
- اخلاقیات (زیستی، نانو، عصبی، اطلاعاتی): برای مثال عدالت توزیعی، کرامت انسانی، پیشرفت انسان و موضوع رضایت آگاهانه، اراده آزاد
- تاریخ ایدهها: برای مثال مفاهیم متغیر تعاملهای انسان- ماشین، روابط متقابل آرمانشهر گرایی (utopianism)، آخرت شناسی و چشماندازهای علمی فناورانه
- الهیات: ویژگیهای آخرت شناسانه در چشماندازهای علمی فناورانه، مفاهیم ماهیت انسان و ماهیت شرایط بشری
- انسانشناسی: برای مثال روابط انسان- مصنوع، انسان گرایی و فرا انسان گرایی
- مطالعات فرهنگی: برای مثال سیاستهای هویتی، تحقیق و توسعه و علم و تخیل، مطالعات پسا انسانگرایی، مطالعات سایبورگ
- مطالعات ناتوانی: برای مثال فناوریهای اعضای مصنوعی، پیشرفت انسان، ایدئولوژی تبعیض به نفع افراد سالم، تأثیرات فرهنگی فناوریهای همگرا و چشماندازهای مرتبط با آن.
- سنجش فناوری (ازجمله سنجش چشمانداز): برای مثال آیندهنگاری تحقیق و توسعه، جنبههای اجتماعی، قانونی و اخلاقی فناوریهای همگرا، تناسب و نقش چشماندازها، تحلیل کنشگر، سنجش فناوری سازنده و در زمان واقعی.
- تحلیل نوآوری: برای مثال نظامهای نوآوری و فناوریهای همگرا، قابلیت توسعههای فناوریهای همگرا برای فروش در بازار (marketability)، تحلیل رقبا
- مطالعات علم و فناوری: چند مورد از موضوعات بالا و برای مثال تحلیل تجربی فرایندهای همگرایی علمی فناورانه، مشاهده مشارکتی و دیگر رویکردهای قوم نگارانه توسط عالمان اجتماعی و انسانگرایان «تثبیت شده»، رویکردهای نظاممند
- علوم اجتماعی و انسانی بهمنزله توانمند ساز و میانجی گر گفتگوی عمومی بر سر فناوری های همگرا، برای مثال کنفرانسهای شهروندی، «مشارکت عمومی در اسناد بالادستی علم و فناوری»، سنجش فناوری مشارکتی
- علوم شناختی به مثابه آزمایشگاهی برای همگرایی
تمام این قابلیتها به لطف رویکرد اروپایی به فناوریهای همگرا محل ظهور یافتهاند؛ چراکه اتحادیه اروپا برخلاف همتای آمریکایی خود میکوشد رویکرد تکثرگرا داشته باشد و فضاهای خوبی برای صاحبنظران علوم اجتماعی و علوم انسانی در نظر گرفته است. با این همه با استناد به گزارش کانتکس، مباحث مربوط به فناوریهای همگرا همچنان تنها یک عنصر از یک گفتمان وسیعتر هستند که در چشماندازهای علمی فناورانه بهعنوان رسانه و واسطهای برای یک مناقشه سیاسی «رمزگذاری شده» عمل میکنند؛ مناقشهای که شایسته توجه بیشتر از سوی علوم اجتماعی و انسانی است.
علوم اجتماعی و انسانی میتوانند مشارکت کنندگان خوبی برای سنجش چشماندازهای تجاریسازی فناوریهای همگرا باشند حتی با توجه به آنچه «فناوریهای پیشرفت انسان» می نامیم. در این صورت است که میتوان بر مفهوم پردازیهای تک بعدی و نابخردانه فرایندهای واقعی همگرایی علمی فناورانه فائق آمد و دستاوردهای پویایی را در زمینه چهار عرصه ناتکنولوژی، بیوتکنولوژی، علم اطلاعات و علوم شناختی شاهد بود.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که رویکردهای کنونی به مشارکت علوم اجتماعی و انسانی در مباحث مربوط به فناوری های همگرا مسیر طولانی تطور را گذراندهاند. آنچه امروز با میل به میان رشتهای عمل کردن در میان حامیان همگرایی علوم سخت و نرم شناخته میشود در گذشته با رویکردهای تقلیل گرایانه همراه بود که میکوشید استعارهها و روش شناسیهای علوم طبیعی را برای توضیح و تبیین مسائل پیچیده اجتماعی و فرهنگی و پیشبینی رفتارهای انسان به کار بندد و درصدد انتقال مفاهیم و روشها از علوم طبیعی به علوم اجتماعی بود. استدلال این گروه از محققان این بود که علوم مربوط به فرهنگ بشر از فقدان یک پارادایم رسمی و روش شناسی دقیق رنج میبرند و باید بر مبنای استعارات زیست شناسانه و روش شناسیهای علم اطلاعات رویکرد تازهای را برای نگریستن به فرهنگ تدوین کرد.
اما با نگاه دقیقتر به وضع موجود به نظر میرسد که در کشورهای توسعهیافته اروپایی مانند آلمان نیز اقدامات بسیار ناچیزی در راستای قرار دادن علوم اجتماعی و انسانی «واقعی» در مرکز مباحث مربوط به فناوریهای همگرا صورت گرفته است. بنابراین داشتن چنین انتظاری از کشور خودمان که هنوز در حال پیمودن گامهای اولیه خود در راستای همگرا کردن فناوریها است شاید توقع گزافی باشد. هرچند که میتوان با عینک دیگری نیز به این موضوع نگریست: استفاده از تجربیات کشورهای دیگر و اسناد و دستاوردهای آنان در زمینه تأثیر متقابل فناوریهای همگرا و علوم اجتماعی و انسانی در همین پلههای اول میتواند از بسیاری از بازنگریهای احتمالاً غیرضروری آینده پیشگیری کند.