اسلام ایرانی مفهومی سیاسی است که به فضای فرهنگی کشور تحمیل شده و هنوز پاسخ و راهبردی جامع مبتنی بر نیازهای فلسفی و مطرح در مرز دانش علوم انسانی به آن داده نشده است. داستان چیست؟!
ادعای تازیان یعنی اعراب یعنی رسانههای تبلیغاتی عبری-عربی خاورمیانه مبنی بر این است که شیعهی دوازده امامی وجود خارجی نداشته و با مدارکی که به صورت متسلسل و زنجیرهای تکرار میکنند اعتقادات ایرانیان را نسبت به خدا و دین اسلام تضعیف مینمایند. مهمترین مسئله در عربی بودن دینی است که توسط محمد فرزند عبدالله در مکه و مدینه تبلیغ و ترویج شده است. برای کافر جلوه دادن مردم ایران نیازمند تبعید شریعت و نهایتا جایگزینی دیالوگی غیر از جریان غالب فرهنگی خداخواه هستند از این رو سه جریان غالی را تربیت و در رسانههای خود مورد ارجاع و اشاره قرار میدهند:
ایران فرهنگی قدمتی حداقل دههزار ساله دارد. فرهنگ و مدنیتی که با خداوند ممزوج شده و بر اساس آن تبدیل به قدرت سیاسی، جریانساز و همیشهپیروز در قلب خاورمیانه گردیده است. راهبرد جامع در ایجاد یک مبنای فکری حقمحور و شناخت حق مبتنی بر آموزههای دین بهی یکپارچه تا اسلام است تا خطای تعمدی ادعایی رسانهای صورت گرفته بلاموضوع شود. دین بهی و مزدیسنی با توحید تبلیغی محمد در تضاد نیست و ثانیا با آکادمیای غربی مخالفتی ندارد. طرح نظریهی مدرنیتهی ایرانی مبتنی بر شعارهایی که از بدو مشروطه داده شده مانند تساوی و ترادف سیاست و دیانت قابل انجام است اما قالبی یکپارچه از ازل و سرمد اسلیمی دین بهی تا ابد و جاویدان خردمحور عدالتمحور مهدیظهور دارد که قرار است طرح بلوغ رسانهای خود را بگذراند و انشاءالله به امید خدا و نظر موافق مشیت الهی تبدیل به جریان مولف فرهنگی شود. آرزویی که دستیافتنی است و نیازمند سعی و تلاش روزافزون اینجانب میباشد. تصویر کلی از برداشت یکپارچهی نظری مبتنی بر علم کلام که فراتر از درس خارج حوزوی مرسوم است و نزدیک به فلسفه و نه فلسفه محض در لینک زیر قابل مطالعه میباشد: