بسیاری از کودکان در سنین ۵ تا ۱۴ سال به طور منظم در خانه تنها هستند. برای اغلب والدین، این یک تصمیم رضایت بخش یا انتخاب آزادنه محسوب نمیشود. افزایش خانوادههای تک والد، نیاز هر دو والدین به کار ، عدم دسترسی به خدمات مراقبتی مقرون به صرفه و سازنده برای کودکان، این واقعیت که بستگان مسنتر نیز خود در حال کار کردن هستند، محل زندگی آنها خیلی دور است و یا تمایلی به این کار ندارند و این واقعیت که روزهای مدرسه هماهنگ با روزهای کاری نیستند، یک وضعیت غیرقابل دفاع را پدید میآورد. برای بسیاری از خانوادهها، پر کردن این شکاف نظارتی بر کودک به نظر غیر ممکن میرسد.
بسیاری از والدین در این زمینه احساس گناه میکنند. اضطراب و استرس آنها از زمانی که میدانند ساعت مدرسه تمام شده و کودک در خانه تنها است تا زمانی که کارشان تمام شود و به خانه برسند افزایش پیدا میکند. نگرانی سبب حواس پرتی آنها شده و متوجه میشوند که بهره دهی کارشان کاهش یافته است. تعداد دفعاتی که ساعت را چک میکنند بالا میرود تا زمانی که جلوی در خانه برسند. برخی دیگر از والدین سعی میکنند موضوع را بیاهمیت جلوه دهند. آنها وقتی قادر نیستند با نگرانی مقابله کنند و یا شرایط را تغییر دهند، خود را در وضعیت انکار قرار میدهند و با خود میگویند اوضاع روبه راه است، بچه ها عاقل تر از آنچه به نظر میرسند هستند و اتفاقات بد برای دیگران رخ میدهند. برخی دیگران از والدین از طریق تلفن والدگری میکنند. آنها از طریق تلفن هنگامی که کودک از مدرسه خارج میشود، زمانی که به خانه میرسد، زمانی که غذا میخورد، تکالیفش را انجام میدهد یا هر زمان که مشکلی برای او پیش میآید نظارت میکنند و دستوراتی به کودک میدهند.
سوالی که پیش میآید این است: اگر کودک مرتب در خانه تنها بماند چه اتفاقی رخ میدهد؟ بسیاری از کودکان ترس را تجربه میکنند. آنها ممکن است از صداهای عادی که از واحدهای خالی شنیده میشود بترسند. ممکن است از سارقان بترسند. یا از کودکان خشنی که در همسایگی آنها زندگی میکنند. تلوزیون و برنامههای ویدئویی این فکر را به کودک القاء میکنند که مسائل ترسناک زیادی در جهان وجود دارد. تجاربی که کسب کردند در آنها این حس را به وجود میآورد که کوچک و آسیب پذیر هستند. وقتی از آنها می پرسیم چرا در مورد ترسهای خود با والدین صحبت نمیکنند در پاسخ میگویند نمیخواهیم بچه به نظر برسیم، نمیخواهیم والدین را نگران کنیم.
بسیاری از کودکان احساس تنهایی و بیپناهی را تجربه میکنند. کودکانی که اغلب در خانه تنها هستند اجازه ندارند در غیاب والدین پذیرای دوستان خود باشند. اجازه ندارند به خانه سایر بچهها بروند، حتی اگر آنها هم در خانه تنها باشند. عمدتاً حضور در کلاسهای فوق برنامه، ساعات ورزش و بازی بعد از اتمام مدرسه، برای آنها امکان پذیر نیست، چرا که نبود والدین به معنی نبود امکان حمل و نقل است. در نتیجه مهارتهای اجتماعی در این کودکان به خوبی رشد نمیکند. به خاطر حفظ امنیت آنها امکان بیرون رفتن و بازی با دیگران را ندارند و نمیتوانند یاد بگیرند چگونه با دیگران همراهی کنند.
چاقی پیامد دیگر تنها ماندن در خانه است. وقتی کودک باید در خانه بماند و اجازه بیرون رفتن ندارد به این معنی است که امکان دویدن، دوچرخه سواری نیز وجود ندارد. سرگرمی کودک خوردن اسنک جلوی تلوزیون میشود. او میخورد تا اوضاع کسالت بار نباشد، خوردن برای آنها تبدیل به سرگرمی میشود راهی برای فراموش کردن تنهایی. با اینکه بسیاری از والدین به آنها تذکر میدهند تا تکالیفشان را انجام دهند و وقت زیادی را صرف تماشای تلویزیون نکنند با این وجود طبق گزارش خود کودکان آنها زمان زیادی را صرف خواندن یا انجام تکالیف نمیکنند. در عوض کامپیوتر، تلوزیون و تبلت را روشن میکنند. هدف آنها از این کار یافتن همراه، کاهش ترس، کاهش کسالت ناشی از بودن با خودشان است.
برای والدین وضع قوانین کار راحتی است اما وادار کردن کودک به پیروی از این قواعد کار سادهای نیست. والدین ممکن است قواعدی وضع کنند که کسی اجازه آمدن به خانه را ندارد، اما کودکان مراقب هستند والدین متوجه نشوند! قاعده، اول تکالیف بعد تلوزیون، ممکن اس تبدیل به رویکرد انجام تکالیف جلوی تلوزیون شود یا اصلاً تکلیفی انجام نشود. قانون عدم چت با غریبهها در فضای مجازی بدون وجود یک ناظر تبدیل به حضور کودک در وب سایتهایی میشود که نباید حضور داشته باشند. معمولاً والدین از خواهر و برادرها درخواست میکنند از کودک کوچکتر مراقبت کنند. گاهی اوقات این روش مؤثری است خصوصاً زمانی که حداقل ۵ سال اختلاف سنی با همدیگر داشته باشند. وقتی کودک بزرگتر این مسئولیت را قبول میکند اثرات مثبتی میتواند برای هر دو کودک به دنبال داشته باشد. اما اغلب اوقات اختلاف سنی کمی بین کودکان وجود دارد، کودک بزرگتر نسبت به کودک کوچکتر اظهار نفرت میکند و کودک کوچکتر تمایلی برای دادن هیچ نوع اختیاری به کودک بزرگتر ندارد. در نتیجه آنها با همدیگر درگیر شده و یکدیگر را نادیده میگیرند.
روانشناس: افسانه رحیمی
www.teleyare.com