دعوای آدما تو لینکدین
تا جایی که من تو لینکدین بودم، آدما وقتی میخواستن با هم دعوا کنن، سر اینکه یه محتوایی به لینکدین ربطی داره یا نداره، به هم این جمله رو میگفتن: "اینجا اینستاگرام نیست"
"اینجا اینستاگرام نیست" (((((((:
تکیه ی آدما واسه دعوا کردن، به این جمله ی کج بود، مث همین درخت.
جمله ی غلطی نبود اما آدرس خوبی هم نبود، مث اینه که شما تو خونه تون نشستین برا اینکه به بچه تون یادآوری کنین که اینجا خونه ست، و راجع به خونه بودنش حرف بزنین، هی بگین: اینجا پارک نیست، اینجا سینما نیست، اینجا کتابخونه نیست، اینجا مسجد نیست، اینجا فروشگاه نیست، اینجا قبرستون نیست، اینجا هتل نیست.. .. .. ..
من تو لینکدین راجع به روزمرگی ها مینوشتم، یه خرده ام راجع به دغدغه ام برای مقاله نوشتن، یه خرده هم راجع به فیزیک، خیلی کم، آخه من فیزیک خوندم، فیزیک هسته ای. مخاطب پستام معمولا کامنت های مفیدی میذاشتن، برای من کافی و خوشایند بود. البته منم یه بار که یه پست راجع به "سکس"نوشتم، که البته شاید جاش تو لینکدین نبود، شایدم بود در حد یه دونه پست، نمیدونم، یه نفرشون اومد اعتراض، نه اینکه بگه اینجا اینستاگرام نیست، ولی یه جور دیگه گفت (((((:
نمیدونم چرا تو لینکدین آدما برا اینکه به هم بفهمونن که کجا هستن یا یادآوری کنن که کجا هستن، پای اینستاگرام رو وسط میاوردن، مث وقتی که دو تا آدم با هم دعوا دارن بعد هر کی پای اطرافیان اون یکی رو میکشه وسط دعوا (((((:
برای من ترتیب حضورم در شبکه های اجتماعی به این صورت بود:
اول فیسبوک
بعدش لینکدین
بعدشم اینستاگرام
بعد از اون، توییتر یا توئیتر
و البته لابلای همه ی اینها عاشق "یوتیوب"
صبا