Saba A
Saba A
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

در حالتِ پیش‌فرض می‌نویسم...


در حالت پیش‌فرض نوشته شده است: هر چه دوست داری بنویس:

و من شروع می‌کنم. از هر آن‌چه که دوست دارم بنویسم:

از گل‌های شکفته‌ی یخ در پایین پنجره که هر سال در دل آلودگی هوا و آفتاب کم‌رمق و خستگی، نوید لحظه‌های ظریفی را می‌دهند. لحظه‌هایی که بر جان من می‌نشینند...

از صدای پدر در حیاط...

از صدای غلام در صحافی که چراغ کارگاه را روشن نگاه داشته است...

از سارِ کوچک و زیبایی که دیشب در خواب دیدم...

از کامکوات‌های درختچه‌ی تازه در استودیو...

از بهار که می‌خندد...

از بوی کاجِ آتش‌زده، کشفِ تازه‌ی این روزها...

از پاهایی که بیشتر راه می‌روند...

از دستانی که بیشتر خلق می‌کنند...

از چراغ پدربزرگ که در سقف اتاق‌م جا خوش کرده است...

از صدای سنتوری که چون من شتابی ندارد... از نُت‌هایی که در سکوت به انتظار نشسته‌اند. یک‌به‌یک، دو به دو...

از برف...

از مسیر خانه‌ی زیبا...

از فرزانه که در قَعرِ هر تراژدی راه بر طنز نمی‌بندد...

از گوش‌های بزرگی که می‌شنوند... از گوش‌های بزرگی که می‌شنوند... از گوش‌های بزرگی که می‌شنوند...

از اتاقی که رو به شاخه‌هاست...

از خیابانی که آشناست...

از پرسه‌ها در زمستان...

از ممدو، یک رفیق شفیق...

از کلید و شانه‌ای که بالای عکسِ پدربزرگ به دیوار زده‌ام...

از خواهری که نیست ولی هست...

از طعمِ دارابی...

از مریم که در پس ذهن من همیشه خانه‌اش گرم است...

از یوسف که گفته است همه‌چیز را به او بسپارم...

از گچ‌بری‌های به قاعده‌ی خانه‌ی مادربزرگ که می‌روند تا تصویرشان تنها در یاد بماند...

از پله‌ها، از پاگردها،‌ از شاخه‌های آویزانِ پوتوس...

از غذاهای‌مان در ظرف‌های فلزی روی بخاری...

از عمه...

از قابِ طراحیِ هم‌کلاسی که بسیار من است...

از سه نقطه‌ها...

از دو نقطه‌ها...

از شیبِ ملایمِ کسره...

از چشم‌اندازِ شهر در طبقه‌ی ششم... از طبقه‌ی ششم... از اتاقی بزرگ در طبقه‌ی ششم...

از طاقچه‌ی کتاب‌های کوچک‌م...

از کاشان...

از چای آخر شب...

از چشم‌های از خنده کوچک‌شده‌ی مادرم...

از چشم‌انداز... از دشت... از پهنه...

از هستی...

از بودن...

از ادراک...

از من؟...

َ...

ِ..

ِ.


تصویر:
قاب بزرگ: طراحی محمد شاهمرادی، استودیو
موسیقی:
ابراهيم معلوف: تولد/میلاد
Ibrahim Maalouf: L'Anniversaire (Duo Version)
http://u.pc.cd/0xMctalK



دوست داشتنویرگولپرتقالپرسهکاج
Wind in my hair, I feel part of everywhere...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید