صبا عزیزی
صبا عزیزی
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

ذهن تقابل‌پذیر


«مادرم به پرستارهایی که در بیمارستان از پدرم مراقبت کرده بودند حسادت می‌کرد. دلش می‌خواست پدرم سلامتی‌اش را فقط مدیون او بداند. می‌خواست پدرم به وفاداریِ خستگی‌ناپذیر او اهمیت بدهد.

دیکتاتوری، رویِ دیگر فداکاری است.»

مارگارت اتوود


این روزها بیشتر از همیشه درگیر این تفکر دوگانه‌ام.

درهم‌تنیدگی و گره‌خوردگی واژه‌ها و احساسات و افکار را می‌بینم و بارِ آن خلوص کودکانه و معصومانۀ تک‌بعدی را از روی شانۀ خیالاتم برمی‌دارم.

مثلا با چنین تصوراتی:


▫️کمک کردن به دیگران و دیگرخواهی می‌تواند آمیخته با لذت عمیق اثبات و ابراز خود و به دنبالش، خودخواهی باشد.


▫️به دست آوردن آزادی بیان و افکار می‌تواند نه تنها در تضاد با امنیت که تقویت‌کنندۀ آن باشد.


▫️تنهایی و درون‌نگری می‌تواند مسبب اصلی همدلی و یافتن مجالی برای درک دیگران باشد و تنهایی، معادل هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با مردم گردد.


▫️تسلیم شدن یا سکوت در مواقعی می‌تواند ناشی از خرد و قدرت باشد چراکه نشان از انتخابی آگاهانه از سر سنجش درست موقعیت و در نظر گرفتن منفعت بلندمدت دارد.


▫️درکل می‌خواهم بگویم وقتی واژه‌ها را منعطف می‌بینیم،

وقتی رویِ دیگر هر فکر و احساس را هم تماشا می‌کنیم،

وقتی می‌فهمیم در یک لحظه می‌تواند «هم این» و «هم آن» وجود داشته باشد،

به ورزیده کردن ذهن و واقع‌‌بینی مشغولیم.


▫️به شکل پیش‌فرض دنیای خاکستری را نمی‌پسنیدم و ترجیح می‌دهیم امنیت، ثبات و شفافیت در همه چیز ببینیم؛


ولی دنیا با کسانی که به موقت بودن اغلب چیزها، به خاکستری بودن مفاهیم و به ابهام احترام می‌گذارند، بهتر کنار می‌آید.


✍️ناهید عبدی

آزادی بیانحسادتسلامتیزنانه
معلم ادبیات؛ عاشق هنر و زیستن🌱
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید