من از آشپزی همیشه متنفر بودم. الان که مجبورم یادش بگیرم متوجه شدم مجموعهی کاملی از فرهنگه. خیلی از دستورالعملها هیچجا نوشته نشده. هرمادری اون رو از مادرش یاد گرفته و داره به بچهاش یاد میده. متوجه شدم خیلیها اندازهی دقیق ندارن. به عبارتی روش آشپزی مامانوارانه، روش آشپزی غیرآماری و غیر تعدادیه. همهچیز بر حسب کیفیت، طعم و سلیقه پیش میره و هیچکس به هیچجاش بر نمیخوره. وقتی به مامان میگم از کجا میفهمی شده؟ میگه از قیافش معلومه. و این دانش عجیب و پیچیدهایه که آدمها میتونن بدست بیارن. اگر زنها بودن که در طول زمان، بسیار و بسیار آشپزی کردن و این کار اغلب زنونه بوده، به قد و قامت تاریخش میتونیم بگیم که زنها دانشمندهایی بودن که بدون استفاده از زمبل زیمبل علمی عددی، بزرگترین نیاز انسان رو پاسخ میدادن. از توش هنر تولید میکردن. معنا تولید میکردن. طعم تولید میکردن. و چه بسیار پیشگیری میکردن (آنچه که پزشکی مدرن ازش ناتوانه) و تا چه حد باهاش درمان میکردن. آشپزی اتفاق عجیبیه. دانش و تسلط روی چیزی که میخوری، فقط دانش و تسلط روی چیزی که میخوری نیست. بلکه روی سلامتی و سلیقه و معناسازی و بهبود کیفیت زندگیه.❤️🩺