شرمی گسیل گشته به دوران زندگی ---
از کِشته های بلند کنار مزرعه ---
تابوت مرگ را هدیه می دهند ---
در گوشه های مزارِ غریب مزرعه ---
امسال مزرعه مان محصول رنج داشت ---
امسال جوی ها زِ اشک پر می شدند ---
امسال اشک ها به یاد خونابه های سرد ---
خونین به رنگ قرمز گلبرگ می شدند ---
شرمی به لایه های سکوتم تنیده است ---
گویا نبات سان به دنیا قدم زدم ---
از خاک های سرد شده ی اطراف مزرعه ---
تنهایی ام که از دل بی غم ورم شدم ---
اینجا عنان حرمت ما را بریده اند ---
با داس های مشتغل اما به جور ها ---
اینجا کنار مزرعه هم چال می کنند ---
افسانه ها به کنار بزرگ ها ---
از این زمین نم زده روزی طراوتی ---
خواهید دمید بر سر آن مردگان سرد ---
روزی کنار قبر بزرگان دل به دست ---
بر عکس های من و تو چراغ می کنند ---
روزی حدیث این سکوت شکسته را ---
بر درب های شهر غریبان سراغ می کنند ---