دعا و نيايش، توسلي عاشقانه و عارفانه است و همچنین پيوند موجودي بسيار ضعيف و ذاتاً فقیر به موجودي بي نهايت بزرگ و با عظمت است. سهم من و شما از این اقیانوس بی انتها چیست؟
دعا نشانه خشوع جان در برابر جانان و اظهار نياز به پيشگاه حضرت بي نياز است. دعا حقيقتي است که ميدان حضور آن تمامي پديده ها و مخلوقات است، سهم من و شما از این اقیانوس بی انتها چیست؟
عاشقان با نيايش خود برگرد حريم دوست پرواز مي کنند و بر شاخسار ياد محبوب و نجوا با او، آشيان مي گيرند و در سايه سار نيايش به سکون و اطمينان مي رسند. سهم من و شما از این اقیانوس بی انتها چیست؟
در روزگاري که آن را عصر اضطراب ناميده اند؛ نسل سرگشته ي ما بيش از هر زمان ديگر احساس تنهايي و بي هويتي مي کند و همواره به دنبال گمشده اي مي گردد تا در پناه آن آرام بگيرد و دشت تفتيده قلبش را نمناک سازد اما به هر دري مي زند کمتر جواب مي گيرد.
بشر امروز بايد در خانه کسي را بکوبد که نيازمندان را از درگاهش نمي راند و خزانه کرمش پاياني ندارد و از اصرار فزون از حد درخواست کنندگان رنجور نمي شود.
در اين روزگار تنهايي و بي کسي، دعا بارقه ی اميد است که در کانون دل آدمي مي درخشد و ابرهاي نوميدي را از آسمان زندگي کنار ميزند.
با توجه به جايگاه دعا و نيايش در آموزه هاي ديني و نظر به پرسش هاي مختلفي که درباره دعا، استجابت و عدم استجابت آن در بين جوانان مطرح مي باشد، وظیفه ایجاب می کند که با بهره گيري از منابع اسلامي، مطالبی به صورت مختصر در اين زمينه بيان شود، اميد است اين مطالب در پاسخ گويي به جوانان و مردم حقيقت جو، مفيد فایده باشد.
واژگان کلیدی: دعا، زندگی، آینده، آثار، امید
نوشته های بالا از این وبلاگ بود https://www.neshasteasatid.com/node/6840
من خوشم اومد گفتم بزارم توی وبلاگم. خواستم چنین متنی بنویسم دیدم ایشون خیلی بهترش رو نوشتن
گفتم بهش بک لینک میدم
ما سیستم و نرم افزار وبلاگ نویسی داریم. اما راز و نیاز نویسی نداریم.
ایده: هر کسی بیاد توی وبلاگش دعا و راز و نیازش رو با خدا عمومی کنه
مثل الهی نامه ها.
مثلا الهی نامه ی عطار نیشابوری
مثلا الهی نامه ی آیت الله علامه حسن زاده آملی
من که بلد نیستم چالش راه بندازم در ویرگول. ولی اونایی که بلدن به نظرم ایده ی خوبیه. خیر دنیا و آخرت داره.
یکی از بهترین عبادات، دعا به درگاه خداوند است؛ دعا در حق خود، دوستان، گذشتگان، صاحبان حق، همه مسلمانان و حتی غیر مسلمانان مظلومی که در بند مستکبران دنیا هستند.
الهی، دل دادۀ معنا را از لفظ چه خبر و شیفتۀ مسمّا را از اسم چه اثر.
الهی، کلمات و کلامت که این قدر دل نشین اند، خودت چونی؟
الهی، اگر از من پرسند کیستی، چه گویم؟
الهی، هر چه بیشتر فکر می کنم دورتر می شوم.
الهی، گروهی کوکو گویند و حسن هو هو.
الهی، از گفتن «یا» شرم دارم.
الهی، داغ دل را نه زبان تواند تقریر کند و نه قلم یارد به تحریر رساند؛ الحمدلله که دلدار به ناگفته و نانوشته اگاه است.
الهی، محبت والد به ولد بیش از محبت ولد به والد است، که ان اثر است نه این؛ با این که اعداد است و علیت و معلولیت نیست، پس محبت تو به ما که علّت مطلق مایی تا چه اندازه است؛ (یحِبُّهُم- مائده/۵۴) کجا و (یحِبُّونَهُم- بقره/۱۶۵) کجا؟!
الهی، از کودکان چیزها اموختم، لاجرم کودکی پیش گرفتم.
الهی، چون است که چشیده ها خاموشند و نچشیده ها در خروش؟
الهی، از شیطانِ جنّ بریدن دشوار نیست، با شیطانِ انس چه باید کرد؟
الهی، خوشدلم که از درد می نالم، که هر دردی را درمان نهاده ای.
الهی، در خلقت شیطان که ان همه فواید و مصالح است، در خلقت ملَک چه ها باشد؟
الهی، دیده را به تماشای جمال خیره کرده ای، دل را به دیدار ذوالجمال خیره گردان!
الهی، خنک ان کس که وقف تو شد!
الهی، شکرت که دولت صبرم دادی تا به مُلْکَت فقرم رساندی.
الهی، شکرت که از تقلید رَسْتَم و به تحقیق پیوستم.
الهی، تو پاک افریده ای، ما الوده کرده ایم.
الهی، پیشانی بر خاک نهادن اسان است، دل از خاک برداشتن دشوار است.
الهی، ظاهر ما اگر عنوان باطن ما نباشد، در «یوَمَ تُبْلَی السَّرائر» چه کنیم؟
الهی، شکرت که کورِ بینا و کرِ شنوا و گنگِ گویایم.
الهی، درویشانِ بی سر و پایت در کنج خلوت، بی رنجِ پا سیرِ افاقِ عوالم کنند، که دولتمندان را گامی میسّر نیست.
الهی، اگر گُلم یا خارم از انِ بوستان یارم.
الهی، انسان ضعیف کجا و حمل قولِ ثقیل کجا.
الهی، چگونه دعوی بندگی کنم که پرندگان از من می رمند و دَدان رامم نیستند.
الهی، گرگ و پلنگ را رام توان کرد، با نَفْسِ سرکش چه باید کرد؟
الهی، چگونه ما را مراقبت نباشد، که تو رقیبی؛ و چگونه ما را محابست نبوَد که تو حسیبی.
الهی، حلقۀ گوش من، ان دُرّ ثمینِ «انا بدّک اللازم یا موسی».
الهی، علف هرزه را وجین توان کرد، ولی از تخم جرجیر خس نروید.
الهی، حقّ محمد و ال محمد بر ما عظیم است؛ «اللهم صلّ علی محمّدٍ وَ ال محمّد!»
الهی، نهرْ بحر نگردد، ولی تواند با وی پیوندد و جدولی از او گردد.
الهی، چون در تو می نگرم، رعشه بر من مستولی می شود؛ پشه با باد صرصر چه کند؟
الهی، دیده از دیدارِ جمال لذّت می برد و دل از لقای ذوالجمال.
الهی، انسان را قِسطاس مستقیم افریده ای، افسوس که ما در میزان طغیان کرده ایم.
الهی، نعمت ارشادم عطا فرموده ای، توفیق شکر ان را هم مرحمت بفرما!
الهی، عروج به ملکوت بدون خروج از ناسوت چگونه میسّر گردد؛ «یا مَن بِیدِهِ مَلَکوتُ کُلِّشیءٍ خُذْ بِیدی.»
الهی، به سوی تو امدم، به حقّ خودت مرا به من برمگردان!
الهی، اگر بخواهم شرمسارم، و اگر نخواهم گرفتار.
الهی، ظاهر که این قدر زیباست، باطن چگونه است؟
الهی، اخرِ خودت را در حق ما اوّل بفرما، که اخرین شکایت را ارحم الراحمین فرماید.
الهی، فرزانه تر از دیوانۀ تو کیست؟
الهی، دولت فقرم را مزید گردان!
الهی، شکرت که فهمیدم که نفهمیدم.
الهی، گریه زبان کودک بی زبان است، انچه خواهد از گریه تحصیل می کند. از کودکی راهِ کسب را به ما یاد داده ای، قابل کاهل را از کامل مکمّل چه حاصل؟
الهی، یک شوریده، جهانی را می شوراند؛ این شوخ دیده را شوریده تر کن!
الهی، نبودم و خلعت وجودم بخشیده ای؛ خفته بودم و نعمت بیداری ام عطا کرده ای؛ تشنه بودم و ابِ حیاتم چشانده ای؛ متفرق بودم و کسوت جمعم پوشانده ای؛ توفیق دوام در صلاتم هم مرحمت بفرما که (الّذین هُم علی صلوتِهِم دائمون- معارج/۲۳)، کامروا هستند.
الهی، مصلی کجا و مناجی کجا؛ تالی فرقان کجا و اهل قران کجا؛ خنک ان که مصلی مناجی و تالی فرقان و اهل قران است!
الهی، عارف را با عرفان چه کار، عاشقْ معشوق بیند نه این و ان.
الهی، توانگران را به دیدن خانه خوانده ای، و درویشان را به دیدار خداوند خانه؛ انان سنگ و گل دارند، و اینان جان و دل؛ انان سرگرم در صورتند و اینان محو در معنا؛ خوشا ان توانگری که درویش است!
الهی، قیس عامری را لیلی، مجنون کرد، و حسن املی را لیلی افرین؛ این افریننده دید، و ان افریننده را در افریده، بر دیوانگان افرین!
الهی، اگر عنایت تو دست ما را نگیرد، از چهل ها چلّۀ ما هم کاری بر نیاید.
الهی، خوشا انان که همواره بر بساط قرب تو ارمیده اند!
الهی، شکرت که این تهیدست پابست تو شد.
الهی، خوشا انان که در جوانی شکسته شدند، که پیری خودْ شکستگی است!
الهی، عقل و عشق، سنگ و شیشه اند؛ عاشقان از عاقلان نالند نه از جاهلان.
الهی، اگر کودکان سرگرم بازی اند، مگر کلانسالان در چه کارند؟!
الهی، شکرت که پیر ناشده استغفار کردم، که استغفارِ پیر، استهزاء را ماند.
الهی، ان که تو را دوست دارد، چگونه با خَلقت مهربان نیست.
الهی، کی شریک دارد تا تو را شریک باشد.