Amirhossein Sabourtinat
Amirhossein Sabourtinat
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

یادداشتی بر سریال افعی تهران

در سبک روتین موضوعات مورد علاقه و سلیقه من، معمولا دیدن #سریال جایی نداره. چون وقتی شما یه فیلمی ببینی و بد باشه، با خودت میگی دو ساعت وقتم رو گرفت اما وقتی درگیر یه سریال بشی و تا اخرش بری و بد باشه، میگی بیست ساعت وقت منو گرفت ! و متاسفانه #افعی تهران، بیست ساعت وقت من رو گرفت !!

تعریف و تحسینی که دوستان در مورد این سریال، استوری کرده بودند باعث شد مجاب به دیدنش بشم. اونچه باعث شد تا انتهای قسمت چهاردهم (قسمت پایانی) رو ببینم این بود که با خودم می گفتم: قسمت بعدی بهتر میشه! و این #تلقین رو تا قسمت آخر سریال، واگویه کردم اما متاسفانه بعضا قسمت به قسمت بدتر شد که بهتر نشد.

یه جوری در تبلیغات این سریال، صحبت از #جنایی بودن ژانر سریال و درگیر شدن ذهن مخاطب با حل معمای افعی تهران (یافتن قاتل واقعی) شده بود که تصور می کردم سریالی بر اساس یکی از رمان های #اگاتا-کریستی ساخته شده! اما این سریال واقعا بهیچ وجه جنایی نبود ! نهایتا یک سریال #روانشناختی بود که اون هم نبود ! در واقع توصیه ها و اندرزهایی در مورد شیوه تربیت کودک، و ارتباط اثربخش با همسر، و همکاران، و همسایگان و غیره بود.

یک گند دماغ غرغرویی مثل ارمان (با بازی پیمان معادی) که با اون اخلاق مزخرفش، به زندگی زناشویی و کاری و خانوادگی و همسایگی خودش گند زده بود. در انتهای سریال، مخاطب احتمالا کم تجربه تر، می تونه نکاتی در باب ضرورت خوش اخلاق بودن، همدلی و مدارا، و مردم داری رو از این سریال بیاموزه .

تایم های زیادی از این سریال هم گفتگوی بازیگر نقش آرمان (پیمان معادی) با رواندرمانگرش مژگان (با ایفای نقش خانم سحر دولتشاهی) بود. خب اگر قرار باشه به این دیالوگ های روان درمانی علاقه مند باشیم، بجای دیدن این سریال می تونیم وقت بگذاریم و رمان های #اروین یالوم (مثل کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال، وقتی نیچه گریست و ..) رو بخونیم و لذت و دانش عمیق تری هم حاصل کنیم.

در سراسر سریال، تقریبا #موسیقی پخش می شد ! زمانی که این موسیقی ها روی دیالوگ ها نبود باز قابل تحمل بود. اما در بخش های زیادی از سریال، صدای بلند موسیقی، عامدانه روی صدای گفتگوی بازیگرهای سریال بود به گونه ای که به سختی می تونستی صدای بازیگران رو بشنوی! سوال اینه که چرا ؟ چرا باید با صدای بلند موسیقی، مخاطب رو آزار بدی اقای کارگردان ؟ و سوال دیگه اینکه که چرا موسیقی ها تمام غربی و بعضا سبک جاز و #راک بود ؟ نمی شد از موسیقی های گوش نوازتر ایرانی که مخاطبانی با سلایق متنوع موسیقایی رو راضی نگه داره استفاده بشه ؟

#فلش بک هایی به کودکی آرمان، در طول سریال مدام تکرار و تکرار می شد. مثلا صحنه در اغوش کشیده شدن و نوازش شدن آرمان (در کودکی) توسط مادرش، شاید حدود ده بار در طول سریال به نمایش درآمد. این فلش بک ها نیز واقعا در مواقعی توی مخ مخاطب بود! خب یک بار فلش بک زدی! دوبار زدی ! بسه دیگه...

در نهایت، اینکه پروسه تغییر شخصیتی آرمان (تبدیل شدن به یه بابای بهتر)، که در نهایت باعث بازگشت همسر سابق طلاق گرفته (ازاده صمدی) به او شد ، واقع گرایانه به نظر نمی رسید . ما تبدیل شدن به بابای بهتر رو تا اخر سریال به وضوح حس نکردیم ! زیرا خود آرمان نیز تا اخر سریال، یک قاتل باقی مانده بود ! مگر اینکه کارگردان می خواست نتیجه بگیره که قتل آخر دقیقه 90 در نهایت باعث پوست اندازی کامل ارمان و تبدیل شدنش به یک انسان کامل شد ! (بعبارتی یک جمع بندی محتمل از سریال اینه که: انجام قتل های سریالی، زیر نظر یک روان درمانگر، می تونه باعث بهبود تدریجی یک بیمار در طول زمان بشه و پس از قتل اخر، بیمار تبدیل به یک انسان خوب و نرمال و متعادل شده است )

یادداشت از : امیرحسین صبورطینت

سریالافعی تهراننقدیادداشتفیلم
استراتژیست منابع انسانی، علاقه مند به حوزه های میان-رشته ای
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید