صبح روز بعد از شروع 31 سالگی است؛ احساس خاصی ندارم. همین که یکی دو ساعت اولش را خوشحال بودم و جایی بودم که دوست داشتم، کافی است. چیزی نمیخواهم، به سختی حوصله ادامه دادن روزمره را دارم ولی فرصتی برای نشستن روی زمین هم ندارم.