ویرگول
ورودثبت نام
sadeghvahidi80
sadeghvahidi80
خواندن ۴۵ دقیقه·۱ سال پیش

تاثیر محیط زندگی و شرایط اقلیمی استان خراسان جنوبی بر دست‌بافته‌های آنان با تاکید بر نگاه جامعه شناختی


چکیده

این پژوهش با هدف بررسی تاثیر شرایط اقلیمی و عوامل محیطی بر دستبافته‌های خراسان جنوبی با استفاده از دو نظریه جامعه شناسی فرایموت و اندرزونا به انجام رسید و طرح دستبافته‌های خراسان جنوبی و تاثیرگذاری محیط بر این دستبافته‌ها را در دو ساحت بروز به صورت صریح و بروز به صورت نمادین بررسی نمود، برای بررسی بروز صریح شرایط اقلیمی در دستبافته‌های این منطقه به بوم شناسی خراسان جنوبی پرداخته و برای درک بروز نمادین به ریشه اساطیری نمادها توجه شده است و نتیجه نشان می‌دهد که شرایط اقلیمی و عوامل محیطی تاثیرگذاری پر رنگی در دستبافته‌های خراسان جنوبی چه به صورت مستقیم و چه به صورت نمادین دارند.

مقدمه

این نوشتار قصد دارد تا تاثیر عوامل محیطی و شرایط اقلیمی را بر دستبافته‌های خراسان جنوبی بررسی نماید، طبیعتاً از نظر جامعه شناسی شرایط اقلیمی و عوامل محیطی بر آدمی تأثیرگذار است و این تاثیرگذاری در رفتار انسان بروز پیدا می‌کند.

هنر و صنایع دستی حاصل یک رفتار انسانی است پس تاثیر پذیری این دو محصول، از شرایط اقلیمی و عوامل محیطی بدیهی به نظر می‌رسد اما سوال اساسی این است که این عوامل به صورت کاملا واضح در اثر حاصله نمایان می‌شوند – برای مثال برای طلب باران نقش ابری که قطره‌هایی از آن می‌چکد در فرش تصویر می‌شود؟ یا از نقوشی نمادین استفاده می‌شود؟

با توجه به نقش فرش‌ها در می‌یابیم بسیاری از نقوش انتزاعی هستند، به عبارتی دیگر ما به ازای عینی ندارند اما آیا این امر بی‌معنایی را القا می‌کند یا این نقوش انتزاعی حاصل پیامی هستند؟

درستی مورد دوم بدیهی به نظر می‌رسد، یعنی نقوش مندرج بر فرش اکثرا چیزی جز خود را بیان می‌کنند پس نمادین هستند و برای فهم آنها باید از زبان نمادین آگاه بود.

شاید بافندگان امروز بدون آگاهی از ریشه‌ی این نمادها و با توسل به سنت، نقوش را تکرار نمایند اما این نقوش ریشه‌های در وقایع تاریخی و باورهای اسطوره‌ای دارند، چنان که می‌بینیم مردم خراسان جنوبی برای نمایش باران خواهی از نقوش پرندگان استفاده می‌کنند.

ریشه نمادها در اسطوره‌هاست و این دو از یکدیگر زاده می‌شوند، با توجه به آیین مهری مردم این ناحیه باید ریشه بسیاری از این نماد‌ها را در اسطوره‌های مهری یا زرتشتی جست.

طبیعت یا عوامل محیطی بر شکل گیری اسطوره ها تاثیر گذارند و با بررسی این عامل می‌توان راهی برای فهم نمادها و ارتباط‌شان با طبیعت یافت.

در ادامه با تعریف مفاهیم اسطوره، نماد، پیوند این دو و ارتباط طبیعت با اسطوره، چهارچوب نظری خود را برای درک بهتر تأثیرگذاری شرایط اقلیمی بر محصول خروجی (دست‌بافته‌ها ) طراحی می‌کنیم.

مفاهیم

اسطوره

اسطوره را می‌توان باورهای اقوام بدوی و پاسخ آنها به مسائلی که انسان را در خود فرو می‌برد دانست. چنان که استاد مهرداد بهار می‌فرماید اسطوره‌ها برای پاسخ دادن به نیازها و پرسش‌های درونی و روانی انسان شکل گرفته‌اند و طبیعتاً عناصر متفاوتی اعم از عناصر انسانی، طبیعی، روانی و ... در‌ پدید آمدن اسطوره‌ها نقش مهمی را ایفا می‌کنند.

اسطوره‌ها، حتی در ابتدایی‌ترین سطح خود و در بدوی‌ترین حالت ها نیز،‌ در جریان یک متن روایی، یا در میان چند خرده روایت، ظهور پیدا می‌کنند و عده‌ای اسطوره‌ها را دین انسان‌های بدوی، پیش از ادیان توحیدی می‌دانند، نکته قابل توجه در مورد روایاتی که اسطوره‌ها در میان آن‌ها جان می‌گیرند، غیر قابل باور بودن این روایات است اما مردمی که به این اسطوره‌ها باور داشته‌اند هیچ‌گاه نباید به صحت روایت شک می‌کرده‌اند.

استاد مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در اساطیر ایران» به این نکته اشاره می‌کند که اسطوره‌ها، نه از جهت سرگرمی بلکه در جریان زندگی انسان و در جهت پاسخ‌گویی به نیازهای روانی او شکل گرفته‌اند و می‌توان اسطوره‌های ایرانی را از نظر موضوع به سه دسته اسطوره‌های آفرینش، اسطوره‌های مردم و اسطوره‌های فرجام تقسیم‌بندی کرد، چون این اسطوره‌ها یا درباره آغاز جهان و ارتباط خدایان و دشمنان آن‌ها یعنی درباره آفرینش جهان و آفرینندگان آن‌ها سخن می‌گویند یا در دوره استقرار مردم و شکل‌گیری اقوام پهلو به پهلوی حماسه ایجاد شده‌اند یا د‌ر مورد جهان پس از مرگ به گفت‌گو می‌پردازند.

روزنبرگ در اثر خود اسطوره را چنین تعریف می‌کند: « اسطوره‌ها سمبل یا نماد تجربیات انسانی هستند و مجسم کننده ارزش‌های روحانی یک فرهنگ، هر جامعه‌ای اسطوره‌های ویژه خود را دارد و در حفظ آن می‌کوشد زیرا اعتقادات و جهان‌بینی‌های درون آن‌ها، عامل قطعی پایندگی و جاودانگی آن فرهنگ است.»

از دیگر کارکردهای اسطوره می‌توان به تعیین نقش انسان در جهان اشاره کرد چنان که «شیری» می‌نویسد «جمعی از پندارها به صورت اسطوره درآمدند» و به این نکته اشاره می‌کند که علاوه بر این که اسطوره‌ها پندارها و تفکرات و پاسخ‌های انسان بدوی به پرسش‌های اساسی است از سوی دیگر شکل‌دهنده به جهت حرکت انسان در طول حیات اوست‌، این مفهوم در بیان جان هینلز به نحوی روشنتر نمود می‌یابد: «اسطوره‌ها تنها بیان تفکرات آدمی درباره زندگی نیست بلکه ساختارهایی هستند که انسان ها طبق آن‌ها زندگی می‌کنند.»

اسطوره‌ها از سوی دیگر به عنوان یک پدیده فرهنگی دارای وزن تاریخی و معنایی نه چندان خط کشی شده، اما تا حدودی تشخیص یافته است. به عبارت دیگر اسطوره گاهی نمادهایی از واقعیتی دوردست است.

در ابتدا اسطوره را آنچه با واقعیت در تضاد است تعریف می‌کرده‌اند اگرچه گاهی اسطوره‌ها ریشه‌های تاریخی دارند اما چنان که وارنر بیان می‌کند بعضی اسطوره‌ها به جز یک ریشه ضعیف ارتباط دیگری با تاریخ ندارند، در ادامه این مفهوم با بررسی‌های بیشتر و نگاهی عمیق‌تر به عنوان بنیان زندگی اجتماعی انسان شناخته شد.

به طور کلی تعریف اسطوره امری غیر ممکن به نظر می‌آید، اسطوره که خود مفهومی است که برای پاسخ گویی به پیچیدگی‌های جهان و پرسش‌های بی پاسخ آدمی به وجود آمده است خود امری پیچیده و تعریف ناپذیر است، به عبارت دیگر اگرچه همه انسان‌ها درکی از اسطوره دارند در حالی که شاید نتوانند میان اسطوره و افسانه و حماسه و نماد و... مرزی بگذارند اما از تعریف کردن آن به صورت جامع و مانع، عاجز‌‌اند، چنان پاسخی که آگوستین درباره زمان می‌دهد: «می‌دانم چیست، مشروط بر این‌که از من نپرسند.»

ملاحظه بعدی این است که تعریف شناخته شده و کاملا معینی وجود ندارد که بتواند مرزی مشخص میان مفاهیم کهن الگو، نماد ، اسطوره ، قهرمان و ..‌. ترسیم کند و این مفاهیم همواره پاره‌ای از دیگری را در تعریف خود حمل می‌کنند چنان که در تعریف روزنبرگ از اسطوره، از مفهوم نماد برای تعریف اسطوره استفاده می‌شود.

چنان که نمی‌دانیم مفهوم میتوس فرای کهن الگو، افسانه، اسطوره یا بن مایه‌ی اسطوره است.

اما در نهایت می‌توان به تعریف اسماعیل‌پور درباره اسطوره به عنوان تعریفی که نقص کمتری دارد توجه کرد: « اسطوره عبارت است از روایات یا جلوه‌های نمادین درباره ایزدان، فرشتگان، موجودات فوق طبیعی و به طور کلی جهان شناختی که یک قوم به منظور تفسیر خود از هستی به کار می‌بندند؛ اسطوره سرگذشتی راست و مقدس است که در زمانی ازلی رخ داده و به گونه‌ای نمادین، تخیلی و وهم انگیز می‌گوید که چگونه چیزی، پدید آمده، هستی دارد، یا از میان خواهد رفت، و در نهایت، اسطوره به شیوه‌ای تمثیلی کاوشگر هستی است.»

نماد

نماد در‌ کلی‌ترین تعریف خود چیزی است که چیزی جز خود را نمایندگی کند، اما چنان اسطوره تعریف مشخص و با حد و مرزهای معین برای نماد وجود ندارد اما می‌توان با بررسی تعاریف متفاوت از نماد توسط منتقدین و نظریه پردازان بزرگ به درک نسبتاً مناسبی از آن دست یافت.

بحث درباره نماد در ابتدا در میان بلاغیون عربی و فارسی تحت عنوان «رمز» مطرح شد چنان که « قدامه بن جعفر » در کتاب «نقد النثر » می‌نویسد: گویندگان آن گاه که می‌خواهند منظور خود را از عامه مردم بپوشانند و فقط بعضی را از آن آگاه کنند، در‌ کلام خود رمز به کار‌می‌برند، بدین سان برای کلمه یا حرف، نامی از نام های حیوانات، پرندگان، وحوش و یا اجناس دیگری یا حروفی از حروف معجم را رمز قرار می‌دهند و کسی که بخواهد مطلب را بفهمد آگاهش می‌کنند» (ترجمه پورنامداریان)

از دیگر تعاریف نماد می‌توان به تعریف محمود فتوحی در کتاب بلاغت تصویر اشاره کرد : «نماد بیانگر مفاهیم و کلیات بزرگ به وسیله موضوعات جزئی است اما این موضوعات جزئی چنان جاندارند که ذهن را تسخیر می‌کنند.»

یا چنان که لافورگ و آلندی رنه تعریف می‌کنند: « نماد شئ‌ای‌ست، شئ‌ای کمابیش عینی که جایگزین چند چیز دیگر شده و بدین علت بر معنایی دلالت دارد.»

از تعریف‌های فوق می‌توان دشواری تعریف نماد و تفاوت نظرگاه‌های متفاوت و اشتراکات آن‌ها را مشاهده نمود، به صورت کلی فصل مشترک اکثر تعاریف نماد، نمایندگی چیزی جز خود توسط نماد است.

اهمیت نماد از آنجاست که یکی از اساسی‌ترین شیوه‌های اندیشیدن و یکی از مجاری بروز ناخودآگاه است که با مطالعه نماد‌ها می‌توان تا حدودی به شیوه کارکرد و ساختار ناخودآگاه دست یافت، چنان که کزازی می‌نویسد: « برای آگاهی از آنچه در ناخودآگاه می‌گذرد به ناچار باید زبان نماد‌ها را دانست ‌و از آن‌ها راز گشود.»

چنان که می‌دانیم نماد معادل symbol است و کسانی که به وجوه مدرن‌تر نماد نظر داشته‌اند تعاریف وسیع‌تر و جامع‌تری از آن ارائه داده‌اند چنان که «یونگ »می‌نویسد :« سمبل شئ‌ای از جهان شناخته شده است که به چیزی از جهان ناشناخته اشاره می‌کند و متن چیزی بیان نشدنی را بیان می‌کند.»

در نهایت می‌توان با توجه به نظر پل ریکور در باب نماد یعنی: « من هر گونه معنای دلالتی را که در آن یک معنای مستقیم اولیه و تحت‌الفظی ، به واسطه گسترش ، به معنای دیگر اشاره کند که غیرمستقیم ، ثانوی و مجازی است و فقط از راه نخست شناخته می‌شود نماد می‌خوانم.» نماد را چنین تعریف کرد:

نمادها بیان های چند معنایی هستند که ما را به سوی معانی پیچیده و قلمرو تفسیرگرایی هدایت می‌کند.

اگر اشکال، حیوانات یا گیاهان یا هر مورد دیگری را که بر فرش نقش بسته است به نوعی بیان کننده وجهی خاص از منظومه فکری و جهان زیسته انسان‌هایی با ویژگی‌های مشترک بدانیم پس این نقش‌ها به نوعی راهنمای ما به سوی معانی پیچیده‌تر و بنیادین‌تر هستند و راه را برای تفسیرهای مجزا و متفاوت هموار می‌کنند پس می‌توان آن‌ها را نماد تلقی کرد.

طبیعت و اسطوره

یکی از عواملی که ذهن هر اندیشنده‌ای را در مورد اسطوره‌ها به خود مشغول می‌کند، منشأ و عوامل شکل‌دهنده و به وجود آورنده اسطوره‌هاست.

عوامل بسیاری می‌تواند در شکل‌گیری یک اسطوره یا ویژگی های یک اسطوره خاص نقش ایفا کند و از جمله این عوامل می‌توان به عوامل انسانی، عوامل محیطی، عوامل فرهنگی و ... اشاره کرد.

برای مثال، عده ای از منتقدین ادبی یکی از عوامل به وجود آورنده اسطوره را اضطراب وجودی انسان در مقابله با پدیده‌های طبیعی ناشناخته می‌دانند، و با توجه به اینکه بخش اعظمی از جهان هستی هنوز هم ناشناخته مانده است طبیعتاً اسطوره ها در میان ما زنده هستند اما توجه به این نکته که شناخت امروز ما از پدیده‌های طبیعت و جهان هستی صدها برابر شناخت انسان های بدوی است، این‌که بسیاری از اسطوره‌ها برای ما جنبه نمادین یا جنبه سرگرم کننده داشته باشند امری عادی جلوه می‌کند.

عوامل انسانی و احساسات بشری مشترک که در پدید آمدن یک اسطوره نقش مهمی دارند شاید زمینه پژوهش‌ها و نظریات مردم شناس بزرگ کلود لوی استراوس را فراهم آوردند.

استراوس به دنبال یافتن آن چیزهایی بود که از مرزهای فرهنگی و ملی و بومی و ... عبور می‌کند و در میان تمام انسان‌ها مشترک است، او به دنبال یافتن ساختاری بنیادین و ویژگی های مشترک انسانی، به بررسی اسطوره‌های ملل مختلف پرداخت و سعی در یافتن فصل مشترک میان این اسطوره‌ها داشت.

با توجه به سیطره ساختارگرایی در دوران استراوس، می‌توان علت تلاش برای یافتن فصول مشترک اسطوره‌ها را توسط او دریافت. طبیعتاً جریان فکری هر دورانی خواه و ناخواه بر اندیشمندان و پژوهشگران هر حوزه‌ای تاثیر می‌گذارد.

در نهایت استراوس با بیان مفهوم « بن مایه های اسطوره ای» تمام اسطوره‌های ملل مختلف را به چند ساختار بنیادین فرو می‌کاهد و بیان می‌کند که اگرچه در ظاهر و در‌ مناسک آیین‌ها و توصیفات اسطوره‌ها تفاوت‌های زیادی وجود دارد اما در لایه‌ای ژرف‌تر تمام این تفاوت‌ها از ریشه‌های مشترک جاری شده و در اصل خود از ساختار ذهنی مشترک انسان ها ناشی می‌شود.

به عبارت دیگر مفهوم اضطراب وجودی و احساسات بشری مشترک که از جمله عوامل به وجود آورنده اسطوره است، سبب ایجاد اشتراکات اسطوره‌ها یا به تعبیر استراوس بن مایه‌های اسطوره‌ای می‌گردد.

اما پرسش این‌جاست که تفاوت های (به تعبیر استراوس) غیرساختاری یا سطحی‌تر در اسطوره‌ها ناشی از چیست؟

عوامل محیطی و شرایط اقلیمی نیز یکی از عوامل شکل‌دهنده به اسطوره‌هاست، چنان که در تعریف اسطوره دیدیم، این مفهوم برای پاسخ دادن به پرسش‌ها و نیازهای روانی و درونی انسان به وجود آمده است و طبیعتاً محیط طبیعی و شرایط اقلیمی هر انسانی بر نیازهای او حتی در بعد روانی تاثیر دارد، چنان که برای مثال می‌توان گفت که خدای خدایان اسکاندیناوی یعنی اودین، با توجه به نیاز این مردم به دانش دریانوردی، چشم خود را برای آگاهی از دست می‌دهد یا با توجه به روبرویی مداوم مردمان این منطقه با پدیده رعد و برق روایتی اختصاصی برای نحوه به وجود آمدن آن (کوبیدن ثور با چکش بر سندان) شکل گرفته است در حالی که در میان خدایان مصر، روایتی در این باره دیده نمی‌شود.

از طرفی دیگر، با توجه به نحوه زیست انسان با طبیعت، نقش طبیعت در میان اسطوره‌ها در پیوستاری از اهریمنانه بودن و شرارت تا اهواریی بودن و خیر بودن متغیر است.

اگر همزیستی مسالمت آمیز میان انسان و طبیعت برقرار باشد احتمالا نقش خیر طبیعت پر رنگ‌تر خواهد بود اما اگر نوعی تقابل یا نبرد میان انسان و طبیعت وجود داشته باشد نقش طبیعت عکس فوق خواهد بود.

دکتر ابوالقاسم داور و خانم رویا روزبهانی در کتاب «نقش طبیعت در شکل گیری اساطیر ایران» پس از توصیف بوم شناسانه از وضعیت کشور، به بررسی نقش عوامل طبیعی در اسطوره‌های ایران پرداخته‌اند و بیان می‌کنند که با توجه به طبیعت متضاد ایران و گستردگی جغرافیایی کشور، می‌توان ریشه تضاد و ثنویت را که یکی از باورهای اساسی ایرانیان است در این تضاد شرایط اقلیمی جستجو کرد، علاوه بر این با بررسی سایر کشورهایی که از پراکندگی آب و هوایی و شرایط اقلیمی متضاد برخوردارند و پیگیری باور ثنویت در این کشورها، این نتیجه را تایید می‌کنند.

نتیجه مهمی که از این کتاب حاصل می‌گردد در دست داشتن این گزاره است که «طبیعت و شرایط اقلیمی و محیطی قطعا بر شکل‌گیری اسطوره‌ها تاثیر دارند.»

از جمله عوامل طبیعی مهمی که در این کتاب به بررسی نقش آن‌ها در شکل‌گیری اسطوره‌های ایرانی پرداخته است می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱- آب

۲-باران

۳- کوه

۴- زمین

۵- آسمان

۶- خورشید

۷- ماه

۸- ستارگان

۹- باد

۱۰- گیاهان و درختان

۱۱- جانوران

۱۲- آتش

نماد و اسطوره

چنان که در تعریف این دو مفهوم دیدیم مرز مشخص و متعینی میان این مفاهیم وجود ندارد، بیان دوباره تعریف روزنبرگ از اسطوره ما را در فهمیدن این موضوع یاری می‌دهد.

اسطوره‌ها سمبل یا نماد تجربیات انسانی هستند و مجسم کننده ارزش‌های روحانی یک فرهنگ، هر جامعه‌ای اسطوره‌های ویژه خود را دارد و در حفظ آن می‌کوشد زیرا اعتقادات و جهان‌بینی‌های درون آن‌ها، عامل قطعی پایندگی و جاودانگی آن فرهنگ است.

چنان که می‌بینیم روزنبرگ برای تعریف اسطوره از مفهوم نماد و سمبل استفاده می‌کند، در هم تنیدگی و آمیختگی این دو مفهوم، هر اندیشمندی را ناچار می‌کند که در تعریف یکی، از دیگری مدد بگیرد.

به عبارت صریح‌تر نمی‌توان با دقت و وضوح لازم بیان کرد که کدام المان اسطوره‌ای و کدام المان نمادین است، این موضوع به بافت و وضعیت هر اثر هنری اعم از اثر ادبی، موسیقی یا صنایع دستی بستگی دارد.

چنان که بهمن نامور مطلق دانشیار دانشگاه شهید بهشتی در نشست « اسطوره و مضمون » بیان می‌کند ارتباط تنگاتنگ و رفت و برگشتی میان سه مفهوم کهن الگو ، نماد و اسطوره وجود دارد.

به تعبیر او :«کهن الگو نزد همه انسان ها وجود دارد و این به نظریه کارل گوستاویونگ هم نزدیک است. در واقع کهن الگوها نخستین محصول شم‌ها هستند. وقتی که کهن الگوها فرهنگی می‌شوند و فرهنگ به آن‌ها یک پوشش ملی، فرهنگی می‌دهد در آن زمان به نماد تبدیل می‌شود.»

از این اظهار نظر که بر مبنای نظریه «باشلار» بیان شده به وضوح ارتباط کهن الگو و نماد استنباط می‌شود همچنین او اضافه می‌کند: «وقتی که نماد ایجاد می شود و زمان‌مند و مکان‌مند می‌شود، در واقع اسیر فرهنگ و زمان و مکان می‌شود به نوعی هم محدود و هم دقیق می‌شود. محدود می‌شود یعنی این‌که فرهنگی شده است مانند اینکه درخت وقتی که به فرهنگ ایران وارد می‌شود نمادش سرو می‌شود پس دقیق شده است. پس نمادهایی هستند که در فرهنگ های مختلف موارد ناظر به واقع خاصی را می‌گیرند.»

و در ادامه به بیان ارتباط و در هم تنیدگی نماد و اسطوره و شیوه این آمیختگی می پردازد:«از نمادهاست که اسطوره ها شکل می گیرند در واقع اسطوره ها همان نمادهایی هستند که روایت دار شده اند و هرچه روایت دار بشوند، خصوصیات آنها بیشتر می شود و هراندازه خصوصیاتشان بیشتر بشود محدودتر، جزئی تر و دقیق‌تر می‌شوند. بنابراین اسطوره ها نسبت به نمادها و کهن الگوها دقیق‌تر و محدود‌تر هستند.»

به عبارت دقیق‌تر او تنها تفاوت نماد و اسطوره را روایت دار بودن اسطوره می‌داند، به عبارت دیگر اگر بتوانیم روایتی برای یک نماد بسازیم که به پرسش های روانی انسان پاسخ دهد و شکی هم به صحت آن از سوی عده‌ای وجود نداشته باشد، موفق به خلق یک اسطوره شده‌ایم.

این در هم تنیدگی توسط استاد کزازی نیز در کتاب «رویا، حماسه و اسطوره» به این نحو بیان می‌شود: «آنچه که راه به ژرفای اسطوره می‌برد، اگر بار دیگر از آن ژرفاها به رویه تاریخ برسد، نماد است. به عبارتی دیگر هر پدیدهای که از آشکارگی تاریخ به نهفتگی اسطوره راه جوید؛ بناچار برای آنکه بازگردد و به نمود بیاید، می‌باید به نماد دیگرگون شود» (کزّازی، 1385: 57).

به عبارت دیگر رفت و برگشت یک شمایل از ژرفا به سطح و از سطح به ژرفا سبب نوسان آن ، میان مفاهیم اسطوره و نماد می‌شود.

به عبارت دقیق از این تنیدگی و «از هم زایایی» نماد و اسطوره می توان نتیجه گرفت، اگر عاملی بر یکی از این دو مفهوم تاثیرگذار باشد طبیعتاً بر دیگری نیز تأثیرگذار خواهد بود.

پیش از این به بیان تاثیر طبیعت و عوامل محیطی بر اسطوره پرداختیم و اکنون با بیان در هم تنیدگی این دو مفهوم می‌توانیم بگوییم که این عامل قطعا بر نماد و چگونگی شکل گیری و بروز آن نیز تأثیرگذار است.

جامعه شناسی

جامعه شناسی در تعریف کلی یکی از علوم اجتماعی است که بر بررسی جامعه، رفتار اجتماعی انسان، الگوهای مناسبات اجتماعی، رابطه اجتماعی و جنبه‌هایی از فرهنگ مرتبط با زندگی روزمره تمرکز دارد. از روش‌های مختلف پژوهش تجربی و تفکر انتقادی برای توسعه مجموعه‌ای از دانش در مورد نظم اجتماعی و تغییر اجتماعی استفاده می‌کند.

با توجه به موضوع پژوهش آن دسته از نظریات جامعه شناسی که به بررسی تاثیر اقلیم و شرایط محیطی بر رفتار اجتماعی انسان می‌پردازند مورد توجه این نوشتار است، از جمله این نظریات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

نظریه پنج عامل فرایموت

نظریه اجتماعی که به تأثیر اقلیم بر رفتار مردم می‌پردازد، به نام "دیترت فرایموت" (Dieter Freyermuth) معروف است. او نظریه ای ارائه داده است که تأثیر اقلیم را بر رفتار انسان‌ها و جوامع بررسی می‌کند. این نظریه به نام "نظریه پنج عامل فرایموت" (The Freyermuth Five-Factor Model) شناخته می‌شود.

طبق این نظریه، اقلیم می‌تواند بر برخی از جوانب رفتاری انسان‌ها تأثیر بگذارد و باعث تغییر در عملکرد آن‌ها شود. این پنج عامل به شرح زیر هستند:

? دما و هوا: شرایط هواشناسی مانند دما، رطوبت، بارش و غیره می‌تواند بر رفتار انسان‌ها تأثیر بگذارد. برای مثال، دما ممکن است تأثیری در رفتار مصرفی یا فعالیت‌های فیزیکی افراد داشته باشد.

? رویدادهای طبیعی: وقوع رویدادهای طبیعی مانند سیل، خشکسالی، زلزله و... می‌تواند اثرات عمیقی بر جوامع داشته باشد و تغییراتی در مقادیر اقتصادی، اجتماعی و روانی ایجاد کند.

? انقراض گونه‌ها: انقراض گونه‌های حیاتی برای اکوسیستم‌ها می‌تواند تأثیرات گسترده‌تری داشته باشد و به طور مستقیم و غیرمستقیم بر رفتار مردم تأثیر بگذارد.

? تغییر اقلیم: تغییرات طولانی مدت در اقلیم نیز می‌تواند تأثیرات قابل توجهی بر رفتار مردم داشته باشد. این تغییرات می‌تواند شامل افزایش دما، کاهش بارش، تغییر الگوی فصول و... باشد.

? آلودگی: آلودگی هوا، آب و خاک نیز می‌تواند بر سلامت و رفتار انسان‌ها تأثیر بگذارد و باعث ایجاد مشکلاتی برای جامعه شود.

نظریه اندرزونا

نظریه دیگری که به تأثیر اقلیم بر رفتار مردم می‌پردازد، "نظریه اندرزونا" (The Affect-As-Information Theory) می‌باشد. این نظریه به بررسی نقش احساسات و تأثیر آنها در تصمیم‌گیری‌ها و رفتارهای اجتماعی انسان‌ها می‌پردازد.

بر اساس این نظریه، احساسات و اقلیم به عنوان منابع اطلاعاتی برای افراد عمل می‌کنند. به عبارت دیگر، افراد معمولاً از احساسات خود به عنوان نشانه‌ها و سیگنال‌هایی برای درک وضعیت محیط اطراف خود استفاده می‌کنند. این احساسات شامل حالات هیجانی مثبت و منفی می‌شوند که به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه ایجاد می‌شوند.

به عبارت ساده‌تر، افراد ممکن است تحت تأثیر اقلیم‌های مختلف (مانند آفتابی، بارانی، برفی و...) قرار گیرند و احساسات مختلفی مثل خوشحالی، ناراحتی، اضطراب و... تجربه کنند. این احساسات می‌توانند تصمیم‌گیری‌ها و رفتارهای آنها را تحت تأثیر قرار دهند. به عنوان مثال، آب‌وهوای بارانی ممکن است باعث احساس ناراحتی شود و تمایل به اقامت در خانه را افزایش دهد، در حالی که آفتابی بودن ممکن است احساس خوشحالی بیشتری به افراد منتقل کند و آن‌ها را به فعالیت‌های خارجی ترغیب کند.

نظریه اندرزونا اهمیت بسیاری به نقش احساسات در تصمیم‌گیری‌ها و رفتارهای انسانی می‌دهد و معتقد است که این احساسات می‌توانند تصمیم‌ها را تحت تأثیر قرار داده و به عنوان راهنمایی برای مواجهه با محیط محسوب شوند.

بوم شناسی خراسان جنوبی

بوم شناسی چیست؟

بوم‌شناسی یا اِکولوژی (به فرانسوی: Écologie) (ترکیبی از کلمه یونانی: οἶκος به معنای «خانه» و پسوند یونانی: -λογία به معنای «مطالعه») شاخه‌ای از زیست‌شناسی است که با الگوهای مکانی و زمانی توزیع و فراوانی جانداران سروکار دارد و بررسی‌هایش شامل علیت (علت و معلول) رویدادها نیز می‌گردد. موضوعات مورد علاقه در بوم‌شناسی شامل تنوع زیستی، توزیع، زیست‌توده و جمعیت موجودات به علاوه همکاری و رقابت بین گونه‌ها است. بوم‌سازگان (اکوسیستم‌ها)، برهمکنش پویای بین جانداران، اجتماعاتی که تشکیل می‌دهند و مؤلفه‌های غیر زنده محیط‌شان می‌باشند. فرآیندهای بوم‌سازه‌ای (اکوسیستمی) چون: تولید اولیه، خاک‌زایی، چرخش مواد مغذی و ساختار کنام، شار انرژی و ماده را در محیط تنظیم می‌کند. این فرایندها توسط موجوداتی با مشخصات خاصی در تاریخ زندگی‌شان پایدار می‌گردد.

در این پژوهش تلاش کرده‌ایم با بررسی زیست بوم و شرایط آب و هوایی استان خراسان جنوبی، پیوندی بین این عناصر با دست‌بافته‌های اهالی این استاد ایجاد کنیم.

ناهمواری‌های استان خراسان جنوبی

به گزارش سازمان هواشناسی کشور، استان خراسان جنوبی از لحاظ ناهمواری ها، به دو قسمت «کوهستانی و مرتفع»‌ در شمال و شمال غرب و قسمت «پست و هموار» در دشت های مرکز و جنوب استان تقسیم می شود. بلندترین قله های استان به نام های «کمر سرخ» با ارتفاع ۲,۸۴۲ متر در شمال و «شاه کوه» با ارتفاع ۲,۷۳۷ متر در جنوب قرار گرفته است

کوه‌های خراسان دنباله ارتفاعات البرز به سمت شرق است که به صورت قوس های موازی از «شاه کوه» آغاز شده و در جهت شمال غربی به سمت جنوب شرقی تا ارتفاعات «هندوکش افغانستان» امتداد می‌یابد.

حاصل‌خیزترین بخش این استان در قسمت شمال و شمال غرب واقع شده است؛ ولی دشت های جنوبی و جنوب غربی به دلیل مجاورت با حاشیه شمال لوت، دارای آب و هوایی خشک و خشن بوده و در معرض جریان شن‌های روان هستند.

اقلیم این استان خشک و بیابانی است و از مجموع کل اراضی استان، ۸ میلیون و ۴۹۲ هزار و ۸۰۸ هکتار از آن را مراتع، ۶۳۶ هزار و ۹۸ هکتار از آن را جنگل‌ها و ۵ میلیون و ۴۳۳ هزار و ۸۹۰ هکتار از آن را بیابان‌ها تشکیل می‌دهد.

آب و هوا استان خراسان جنوبی

آب و هوای استان خراسان جنوبی «خشک و بیابانی» است، ولی با توجه به نحوه قرار گرفتن مناطق پست یا مرتع به دو دسته «‌آب و هوای خشک و گرم»‌ و «‌آب و هوای خشک و ملایم» تقسیم می‌شود. آب و هوای خشک و گرم بیشتر در دشت‌ها، مناطق هموار مرکز ، غرب و جنوب غرب و آب و هوای خشک و ملایم در بخش‌های مرتفع شمالی، شمال غربی استان و اطراف بیرجند مشاهده می‌شود.

منابع آبی و گونه‌های جانوری خراسان جنوبی

از آنجا که استان خراسان جنوبی در ناحیه آب و هوای بیابانی قرار گرفته است، رودخانه های موجود در این منطقه از نوع فصلی بوده و رودخانه دائمی وجود ندارد.به گفته رئیس اداره حفاظت و مدیریت حیات وحش و حفاظت محیط زیست استان خراسان جنوبی، این استان با وسعتی حدود ۱۵ میلیون هکتار حدود ۹ درصد از مساحت کشور را به خود اختصاص داده که بیش از هزار گونه گیاهی و ۳۳۱ گونه جانوری شامل ۵۰ گونه پستاندار، ۲۲۸ گونه پرنده، ۵۰ گونه خزنده و ۳ گونه دوزیست در زیستگاه‌های این استان پراکنده اند.

یوزپلنگ ایرانی، پلنگ، آهو، قوچ و میش، کل و بز، جبیر، انواع گربه سانان کوچک، روباه شنی، هوبره و زاغ بور از گونه‌های جانوری شاخص درخراسان جنوبی است. اگر چه اغلب مناطق استان دارای اقلیم بسیار خشک می‌باشد، ولی تالاب‌ها و آبگیر‌های استان از جمله پناه گاه حیات وحش تالاب کجی نمکزار نهبندان علاوه بر پرندگان ساکن، همه ساله میزبان جمعیت‌های بزرگ از پرندگان مهاجر از قبیل انواع آبچلیک، حواصیل، باکلان، اردک، کشیم، چنگر، پاشلک و فالاروپ هستند که در میسر مهاجرت‌شان در آبگیر‌های استان مستقر می‌شوند.‌

پیشینه تاریخی

خراسان جنوبی شامل محدوده‌ای از خراسان بزرگ است که در سده‌های پیش «قهستان» نامیده می‌شد. براساس کتیبه‏ های به جا مانده از دوره هخامنشی و به گفته بعضی از مورخان یونانی،«قهستان» سکونت‌گاه قوم ساگارت، از اقوام آریایی بود. هرودوت مورخ یونانی می‏‌نویسد: آن‏ها در ردیف اقوام شرقی هستند و از سکنه «ساتراپ چهاردهم هخامنشیان» به شمار می‏‌روند. مارکوپولو نیز در سفرنامه خود، از این منطقه با نام «تونوکاین» - تون و قاین- یاد کرده‌ است. واژه «قهستان» را اکثر پژوهشگران، معرب «کهستان» دانسته‌اند که به دلیل محیط جغرافیایی خاص و وجود کوهستان‌ها به آن اطلاق می‌شد. «کهستان» را بر وزن «کوهستان» هم گفته‌اند. از اواخر قرن پنجم هجری «قهستان» به یکی از مراکز مهم فعالیت «فرقه اسماعیلیه» به رهبری «حسن صباح» تبدیل شد.

از آن‌جایی که این ناحیه از موقعیت مناسب اقلیمی و طبیعی برخوردار نبود و مورد بی‏ توجهی حکومت‏ های مرکزی بود، برای فعالیت‏های «فرقه اسماعیلیه» دارای شرایط مساعدی بود. لذا، بعد از منطقه الموت، قهستان به مهم‌‏ترین مرکز فعالیت اسماعیلیان تبدیل شد، که قلمروی در حدود «ترشیز یا کاشمر» تا «نهبندان» را دربرمی‏گرفت. با روی کار آمدن حکومت صفوی، امنیت نسبتی در این منطقه به‌وجود آمد که باعت رونق و گسترش تجارت شد. استان خراسان جنوبی تا ۱۳۸۳، بخشی از استان پهناور خراسان بود، ولی در این سال با مصوبه مجلس شورای اسلامی و براساس تقسیمات جدید کشوری، از آن منفک شد و خود به استانی مستقل تبدیل گردید.

اقوام و زبان

همانطور که اشاره شد؛ این منطقه زیست‌گاه یکی از اقوام آریایی نژاد به نام «سارگات» بود. زبان و نژاد مردم سرزمین بزرگ خراسان، کمتر دچار آمیختگی و اختلاط شده است و دلیل آن، داشتن شرایط خاص آب و هوایی و اقلیمی است که چندان مورد توجه و تاخت و تاز افراد بیگانه در طول تاریخ قرار نگرفته است. زبان رسمی و اصلی مردم استان، فارسی است. این زبان در هر نقطه شهری و روستایی با لهجه خاص ومنسوب به همان محل بیان می‌شود مثل لهجه بیرجندی، لهجه قاینی، لهجه سرایانی، لهجه نهبنـدانی و غیره که البته این لهجه‌ها با تفاوت‌هایی در واژه‌ها، جمله بنـدی‌ها و تاکیـد بر روی هجاها همراه است.

موقعیت اجتماعی و اقتصادی

شرایط اقلیمی منحصر به فرد استان خراسان جنوبی باعث شده تا امکان تأمین درآمد مناسب و معقول باغداران استان در کاشت و تولید محصولاتی از قبیل عناب، زرشک، زعفران و سنجد شود. به طوری که این استان رتبه اول تولید محصولات باغی زرشک و عناب و رتبه دوم تولید زعفران را در سطح کشور دارا است. انار ، پسته، بادام، سیب، گلابی، به، گیلاس، آلبالو، زردآلو، هلو، خرما، توت، شاتوت، گردو، انجیر و سنجد از دیگر محصولات باغی این استان است. همچنین در بخش محصولات زراعی، مردم این منطقه به کشت گندم، جو، پنبه، حبوبات، محصولات جالیزی و گیاهان علوفه‌ای مشغول هستند و در تولید چغندر قند، رتبه هشتم کشور را به خود اختصاص داده است.

از جمله درختان خاص این منطقه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

سرو فورگ

چنار دوشنگان

چنار رزگ

سرو بهلگرد

سرو نوفرست

سروهای مهمویی

قالی بافی، سفال‌گری، رنگرزی، آهن‌گری، مس‌گری، حصیربافی، سبدبافی، نمدمالی، زیلوبافی ، پارچه بافی، نوغان داری، ریسندگی، گلیم بافی، جاجیم بافی ، زرگری، دباغی و سوزن‌دوزی، از جمله صنایع دستی استان خراسان جنوبی هستند.

شیوه پژوهش

این نوشتار به دنبال یافتن تاثیر شرایط اقلیمی و عوامل محیطی بر نقش‌های دست‌یافته‌های خراسان جنوبی به خودی خود و همچنین به عنوان نماد است و سعی دارد تا در این راستا با تاکید بر نگاه جامعه‌شناسانه تحلیلی مناسب از این تاثیر و تاثر به دست دهد.

بر اساس دو نظریه جامعه شناسی ارایه شده طبیعتا اقلیم بر احساسات و از این گذرگاه بر صنعت دستی افراد تاثیرگذار است و گاه به شکل واضح در طرح بروز پیدا می کند اما بحث اساسی‌تر بروز این تاثیر در قالبی نمادین است که به سادگی قابل ردیابی نیست و نیازمند آگاهی از زبان نمادین است.

با توجه به تعریف ارائه شده از نماد در بخش مفاهیم یعنی: «نمادها بیان‌های چند معنایی هستند که ما را به سوی معانی پیچیده و قلمرو تفسیرگرایی هدایت می‌کند» می‌توان اشکال و طرح های موجود در دست‌بافته‌های خراسان جنوبی را نمادهایی در نظر گرفت که راهنمای ما به سوی معانی پیچیده‌تر هستند و به ما کمک می‌کنند تا گام در قلمرو هرمنوتیک و تفسیر بگذاریم.

به عبارت دیگر می‌توان نقش‌های این دست‌بافته‌ها را متنی آماده خوانش در نظر گرفت که قرائت آن، چنان که کزازی بیان می‌کند نیازمند آگاهی از زبان نمادین است.

البته خوانش و تفسیر موجود در این نوشتار بر اساس نظریات جامعه شناختی در مورد ارتباط اقلیم و رفتار اجتماعی انسان است چنان‌که برای مثال می‌توان با استفاده از نظریه اندرزونا گفت که تابش معمولا دایمی خورشید می‌تواند سبب شود که مردم در ناحیه خراسان جنوبی از خوشحالی بیشتری برخوردار باشند و از آنجا که هر اثر هنری نمایان کننده احساسات بشری و تحولات روحی پدید آورنده با استفاده از زبان نمادین است، می‌توان طیف رنگ‌های گرم‌تر و پر انرژی‌تری را در طرح دست‌بافته‌های این منطقه مشاهده کرد.

یا بر اساس نظریه پنج عامل فرایموت آب و هوای گرم و خشک خراسان جنوبی و درگیری با خشک‌سالی به صورت امری معمول می‌تواند سبب شود که آب در این ناحیه عنصری مهم تلقی شده و نماد های مربوط به آب در طرح دست‌بافته‌های آنان حضوری پر رنگ داشته باشد.

با توجه به پیوند عمیق اسطوره و نماد که پیش از این درباره آن صحبت کردیم، طبیعتاً عوامل محیطی و طبیعی تأثیرگذار بر اسطوره، بر نماد هم تاثیر خواهند داشت و با توجه به زایایی متقابل نماد و اسطوره از یکدیگر، عوامل ذکر شده در بخش «اسطوره و طبیعت» قطعا بر نماد هم تاثیرات زیادی خواهند داشت.

به صورت کلی بر اساس دو نظریه مطرح شده در سرفصل جامعه شناسی، شرایط اقلیمی بر احساسات بشری تأثیرگذار است و این تاثیر گذاری سبب می‌شود تا نمادهایی در آثار هنری آن اقلیم حضور پیدا کنند.

گام بعدی شناخت بوم منطقه است که در سرفصل بوم شناسی به آن پرداخته‌ایم و گام بعدی شناخت نمادهای مربوط به شرایط اقلیمی است که ریشه‌ای کهن دارند.

می‌توان با تکیه بر برداشت‌های شخصی و ارائه آن‌ها به عنوان بدیهیات شهودی به بررسی طرح‌های مختلف پرداخت و ارتباطاتی به ظاهر منطقی میان نقوش و بوم منطقه برقرار کرد (برای مثال نسبت دادن زمینه آبی به طلب باران) اما این عمل پژوهش را از چهارچوب علمی ساختاریافته خارج کرده و آن را به اظهار نظری شخصی بدل می‌کند.

برای رهایی از این مشکل به دسته‌بندی عوامل محیطی و شناخت نمادها و المان های مربوط به هر عامل، بر اساس ساختار ارائه شده در کتاب «نقش طبیعت در شکل گیری اساطیر ایران» پرداخته‌ایم و سپس بر این اساس تلاش کرده‌ایم تا نماد‌های مربوط به هر عامل در طرح های بررسی شده را یافته و تحلیلی جامعه شناسانه از تاثیر شرایط اقلیمی بر حضور این نمادها به دست دهیم.

در این نوشتار تلاش شده است تا با بررسی ۱۲ عوامل یاد شده (که در قسمت بوم شناسی به طور خاص و مفصل به شرح چگونگی حضور این عوامل در استان خراسان جنوبی پرداخته ایم) و رهگیری این عوامل محیطی و نمودهای متفاوت آنان در دست‌بافته‌های این منطقه پیوندی منطقی و مستدل میان عوامل محیطی و نقش‌های موجود برقرار شود.

در ادامه با بیان نمادین و معنای اسطوره ای هر یک از عوامل فوق آشنا شده و سعی در کشف زبان نمادین موجود در دست‌بافته‌ها داریم.

آب

آب همواره به سبب نقش اساسی و مهمی که در حیات بشری دارد، مورد توجه انسان است اما در گذشته این توجه آنقدر شدید می‌شد که به ستایش و گاهی پرستش آب منجر می‌شد.

پس از عبور از شیوه آبیاری دیم به دوران استفاده از ابزارهای مصنوعی آبیاری می‌رسیم، چنان که گیرشمن می‌نویسد:«در همه دوران، در نجد ایران مساله آب امری حیاتی به شمار می‌رفته است. از زمان‌های ما قبل تاریخ، این مملکت با وسایل مصنوعی آبیاری می‌شد و در عهد هخامنشی شبکه وسیعی از راهروهای زیر زمینی (کاریز یا قنات) وجود داشته اسات «گیرشمن32 :1386»

در اوستای متأخر ، آب خود به عنوان یک ایزد مورد خطاب قرار گرفته و از آن طلب یاری و بخشش شده است و یکی از صفات مهم آب در یسنه‌ها صفت باروری است.(نقش طبیعت در شکل گیری اساطیر ایران۵۷)

گاهی از آب به عنوان نماد آگاهی و دانش الهی یاد می‌شود این مسئله بیشتر در زند بهمن آورده شده است.

ایزد پخش آب که « اپام نپات » نام دارد با صفت « تند اسب » توصیف می‌شود.

در گذر زمان صفات این ایزد به آناهیتا منتقل می‌شود و وصف آناهیتا در یشت آبان به شرح زیر آمده است: «آنگاه اردویسور اناهیتا به شکل دوشیزه‌ای زیبا، خوش اندام، کمربند در میان بسته، بالا بلند، آزاده نژاد و توانمند با کفش‌های زیبای درخشان که آن‌ها را با بندهای زرین به پا بسته بود... روان شد» (پور داوود ، 1356: 259) و گل نیلوفر به آناهیتا نسبت داده می‌شود.

آب به خاطر صفت باروری به پرستار، مادر و گاو شیرده مانند شده است.

با توجه به شرایط اقلیمی خراسان جنوبی و نبود رودهای دایمی در این استان، آب از دیرباز برای مردم این ناحیه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است و این امر می‌تواند سبب حضور آب یا نماد های مرتبط با آن در طرح دست‌بافته‌های این منطقه شود.

باران

با توجه به خشکی خراسان جنوبی، باران یکی از عوامل مهم در زندگی اهالی این منطقه محسوب می‌شود و سنت باران خواهی در نقاط مختلف این استان با آیین‌ها و رسوم متفاوت به انجام می‌رسد که اکثرا با نواختن ساز و خواندن اشعاری با مضمون طلب باران از یک نیروی برتر به انجام می‌رسد.

ایزد باران در ایران باستان تیشتر نام دارد و یا صفات زیر توصیف شده است: «تیشتر عمل زندگی بخش دارد. در آغاز آفرینش گیتی، در حمله اهریمن، نقش پخش آب‌ها و دانه‌ها از طریق آب‌ها در جهان به عهده اوست. او سرور همه ستارگان و حامی سرزمین آریایی است. او فرزند عطا می‌کند و جادوگران را درهم می‌شکند. او نژاد از اپام نپات یا برزایزد دارد. با صفاتی همچون سفید، درخشان، بلند و نوردهنده از دور توصیف شده‌است. همیشه در نبرد با شهاب ثاقب است. جشن تیرگان که در روز سیزده تیرماه برگزار می‌شود منسوب به اوست. (تاریخ اساطیری ایران، ژاله آموزگار)

کوه

اگرچه بیشتر ناحیه خراسان جنوبی را دشت‌ها و بیابان ها تشکیل می‌دهد اما وجود نواحی کوهستانی در شما غرب این استان می‌تواند سبب تاثیر گذاری این عامل طبیعی بر نمادها و طرح‌های مورد استفاده در دستبافته‌های این منطقه شود.

کوه از دیرباز نقش مهمی در اساطیر بر عهده داشته است و در شاهنامه و در داستان کیومرث از کوه به عنوان مکان ارتباط خدا با انسان یاد می‌شود.

کوه البرز در شاهنامه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و کوه های موجود در خراسان جنوبی ادامه البرز است.

و هردودت از ساختن معابد توسط ایرانیان بر بلندای کوه ها یاد می‌کند.

در همین باره نصرتی می نویسد: «...(کوه )چشم بیننده را از پایین ترین نقطه خاک یعنی عالم مادی به سوی بالاترین نقطه که سر به آسمان بی انتها یعنی عالم قدسی دارد می کشاند.»

ارتباط کوه ها با شاهان در متون کهن نیز بسیار زیاد و عمیق است.

از لحاظ تاریخی کوه نخستین مأمن انسان بوده است و با آب و تقدس مربوط به آب گره می‌خورد.

زمین

زمین در ناحیه خراسان جنوبی منبع غذایی مهم به شمار می‌رود و زمین این ناحیه کویری و به صورت ترک ترک شده دیده می‌شود.

در باورهای اسطوره ای زمین مادر است و هر چه به زمین بازگردانده شود جان می‌گیرد و دوباره می‌روید و از این نظر یعنی زایایی شبیه به زن است.

ایزد زمین زامیاد نامیده می‌شود که گل اسپرغم یا ریحان به این ایزد نسبت داده شده است .

آسمان

آسمان در باور های اسطوره ای تمام ملل نماد برتری و قدرت است و شاید علت این موضوع یاد شدن از آسمان به عنوان جایگاه خدایان است.

همچنین در بسیاری از فرهنگ ها از آسمان با قدرت بارور‌کنندگی و نری یاد می‌شود و آسمان در باورهای زرتشتی در شمایل مردی که کمربندی بسته است پدیدار می‌شود.

در متون باستانی گوهر آسمان آبگینه سفید یا شیشه سفید است.

خورشید

خورشید پس از روی آوردن انسان به کشاورزی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار شد و عامل شناخت انسان از جهان شمرده می‌شود و نقش آن به صورت صلیب در بسیاری از نقاط فلات ایران دیده می‌شود .

?

از جمله صفات خورشید در متون باستانی می‌توان به تیز اسب و بی مرگ اشاره کرد و گاهی از آن به عنوان چشم اهورا مزدا یاد شده است.

یکی دیگر از خاصیت‌های خورشید در متون باستانی پاک کنندگی است.

از سویی دیگر اهالی استان خراسان جنوبی به تمامی حضور خورشید در زندگی خود را احساس کرده و این عنصر می‌تواند به خودی خود یا از طریق سایر نمادهای مرتبط در دستبافته‌های آنان حضور یابد.

ماه

ماه در اساطیر ایران از نقش مهمی برخوردار است و با توجه به پوشش کویری و آسمان خاص این نواحی ظهور و بروز ستارگان و ماه در آسمان خراسان جنوبی از زیبایی چشم نوازی برخوردار است.

ماه در متون باستانی عامل ریزش برف و باران شناخته می‌شده است و افزایش دهنده آب است (احتمالا منظور مد باشد).

نقش ماه بیشتر همراه یک درخت آورده می‌شود و گاهی به تنهایی به صورت درختی بر قله مجسم می‌شود.

رابطه زن و ماه نیز بسیار عمیق است و علت آن باروری هر دو است.

ماه در تاریکی پاسدار چهارپایان است و گل نرگس به آن نسبت داده می‌شود.

ستارگان

ستارگان با توجه به شرایط اقلیمی منطقه خراسان جنوبی ، از اهمیت بالایی در نحوه استفاده از نمادها دارند.

در باورهای سنتی ستارگان آفریده اهورامزدا و نیک هستند و سیاره ها آفریده اهریمن و شر هستند و ستاره های دنباله دار نیز به پریان و جبهه شر نسبت داده شده است.

در دوره ساسانی نقش ستاره به شکل زیر تصویر شده است.

?

باد

باد در متون باستانی و کهن نقشی دوگانه دارد یعنی هم از همراهان اهورامزدا و هم از یاران اهریمن است، باد از این نظر که نیروی ناپیدا و حرکت دهنده‌ای است با جان مقایسه می‌شود.

وجهه خیر باد با نماد جوان پانزده ساله، سپید چشم با لباس سبز و کفش چوبین وصف می‌شود.

در مورد وجهه شر عناصری مانند خواب و مرگ به او نسبت داده می‌شود.

درختان و گیاهان

با توجه به پوشش گیاهی نه چندان مناسب استان خراسان جنوبی ، درختان و گیاهان در این ناحیه از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند و به صورت کلی در تمام کشور این موضوع وجود دارد.

در متون کهن اشاره می‌شود که اهورامزدا گیاهان را بدون خار‌ و بدون پوست آفرید و این دو عامل در اثر آلودگی اهریمن به وجود آمده اند.

درخت همچنین نماد ارتباط با آسمان است و از درختی با هفت شاخه به عنوان درخت زندگی در متون کهن یاد می‌شود.

از جمله گیاهان مهم در اساطیر ایران می‌توان به

سرو: نماد ایران و پایداری (برخی بته را نسخه تحول یافته فرش می‌دانند)

نخل: نشانه پرباری

چنار: نماد عظمت

اشاره کرد .

سایر محصولات باغی استان خراسان جنوبی با توجه به گره خوردگی به مسایل اقتصادی و اهمیت این سری مسائل، می‌توانند به طور مستقیم در طرح‌های دست‌بافته‌های آنان وارد شوند محصولاتی مانند زعفران یا عناب یا ... .

جانوران

حیوانات از دیرباز در زندگی انسان نقش بسیار مهمی داشته‌اند و برخی حیوانات در باورهای اسطوره‌ای و نمادین نیز از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند.

گاو حیوانی است که بیشترین اشاره و داستان در مورد آن وجود دارد زیرا هم عمل شخم زدن و هم شیردهی از طریق او صورت می گرفته است و گاهی از این حیوان برای بارکشی نیز استفاده می‌شده است.

گاو در اساطیر ایران نماد ماه نیز هست زیرا با باروری زمین ارتباط دارد و شاخ گاو علامت عقل، خورشید یا ماه بوده است.

اسب نیز از جمله حیوانات اساطیری و اهورایی است و احتمالاً این موضوع به سبب نقش مهم اسب در زندگی اجتماعی انسان است.

شیر نیز نشانگر باروری زمین است و همچنین نماد خورشید و قدرت و نور است.

مار نیز با نامیرایی و آتش ارتباط دارد.

از عقاب نیز به عنوان پیک خورشید یاد شده است.

بز کوهی نیز مظهر آب و گیاه محسوب می‌شده است.

شتر نماد استواری و صبوری و اشیا با ارزش است.

آهو و طاووس در علفزار تصویر نمادین بهشت است اما طاووس به تنهایی نماد صلح است و در مواردی آن را نابود کننده مار و عامل حاصلخیزی می‌دانستند.

پرنده ها در صورت کلی برای باران خواهی نقش می‌شوند.

در مورد گوزن نیز اگرچه این حیوان امروزه در نواحی خراسان جنوبی و به طور کلی در کشور مشاهده نمی‌شود اما نقوش موجود از آن در فرش ها و سایر صنایع دستی نشان از ارتباط جامعه با این حیوان دارد؛ گوزن نماد چالاکی است.

آتش

آتش مظهر نور و گرما و نماد زمینی خورشید است و با توجه به نقش مهمی که در زندگی بشر دارد در جلوه های متنوعی از هنر او نمایان می‌شود.

آتش در متون کهن ریشه ای نباتی دارد چون از سایش دو چوب با یکدیگر به وجود آمده است و به عنوان روح گیاه در نظر گرفته می‌شود.

چهارچوب کلی این عناصر تاکید بر تضاد درونی هستی و ثنویت و ایجاد جبهه های خیر و شر است چنان که بعضی شکل گیری این چهارچوب کلی را ناشی از وضع طبیعی متفاوت و گسترده و متضاد ایران می‌دانند.

تحلیل نمادها بر اساس شرایط اقلیمی

گل نرگس در این طرح که زیر هر یک از چهار مرغ تاجدار نقش بسته است می‌تواند نماد ماه باشد و همچنین خود ماه به عنوان یک بارور کننده و افزایش دهنده آب مطرح می‌شود که با تصویر کردن پرندگان به عنوان نماد باران خواهی همخوانی دارد علاوه بر این حضور نرگس می‌تواند به سبب خواست باروری بیشتر و تعداد حیوانات بیشتر در نظر گرفته شود ، علاوه بر این ، ماه پاسدار حیوانات است و حضور نماد آن( گل نرگس) در کنار هر یک از چهار مرغ می‌تواند به نشانه خواست پاسداری از حیوانات در نظر گرفته شود.

با توجه به اهمیت اقتصادی ماکیان در زندگی روستایی و همچنین مورد تهدید قرار گرفتن این حیوانات توسط شغال در این مناطق، حضور گل نرگس به عنوان نماد ماه در‌ کنار این پرندگان می تواند نشان پاسداری تلقی گردد.

همچنین استفاده از طیف رنگی گرم می‌تواند به علت آب و هوای خراسان جنوبی باشد.

به طور کلی حضور نقش‌هایی شبیه به گل نرگس در طرح های این منطقه زیاد است که می‌تواند به ماه و باور به باروری و پاسداری او مربوط شود.

روباه تصویر شده در طرح می تواند ناشی از حضور گونه جانوری روباه شنی در اقلیم باشد اما حضور شیر نماد خورشید و باروری است که می‌تواند ناشی از ارزش خورشید در فرهنگ کشاورزی و باور‌ به بارور‌کنندگی آن باشد.

حضور اسب که ظاهراً در حالت تاختن است نیز می‌تواند نمادی از خورشید باشد که با توجه به پراکندگی بیابان در ناحیه خراسان جنوبی و کم بارش بودن آن، حضور خورشید در زندگی اهالی این ناحیه بسیار پر رنگ است.

از طرف دیگر نیز اسب می‌تواند نمادی از آب باشد که با توجه به طبیعت خشک خراسان جنوبی و اهمیت آب، در طرح به کار برده شده است.

حضور هفت مرد میان بسته در تصویر نیز می‌تواند نمادی از هفت آسمان تلقی گردد، به صورت کلی مرد میان بسته نماد آسمان است و همچنین می‌توان حضور زمینه سفید را به عنوان آبگینه سفید نماد دیگری از آسمان دانست که به نر‌ بودن آسمان و باور به بارور‌کنندگی آن نیز مربوط است.

حضور نمادهایی از آسمان و آب در کنار هم می‌تواند بیانگر باران خواهی باشد، علاوه بر این چنان که پیشتر اشاره شد سفیدی یکی از ویژگی های الهه باران یعنی تیشتر است.

علاوه بر این حضور پرندگان نیز نشانگر سنت باران خواهی این ناحیه است.

اگرچه از این طرح به عنوان طرح سجاده ای یاد می‌شود اما طراحی سجاده به شکل درخت چنار که یکی از گونه‌های گیاهی منطقه خراسان جنوبی است می‌تواند ناشی از پوشش گیاهی این منطقه باشد.

علاوه بر این نقش درخت در میانه فرش یادآور مفهوم درخت آفرینش نیز هست.

استفاده از طیف رنگی گرم نیز می‌تواند به آب و هوای خراسان جنوبی مرتبط باشد.

این نقش بته جقه‌ای می‌تواند ناشی از شکل زمین های کویری و بیابانی و ترک خوردن کاشی‌وار زمین در این نواحی باشد.

برخی بته را حالت تغییر یافته سرو می‌دانند که در این صورت سرو نماد خرمی و شادی و همچنین نماد ایران و نماد پایداری است که با روحیات مردم این ناحیه همخوانی دارد.

حضور گل و گلدان به عنوان نقش اصلی در یک فضای خلوت نشان از اهمیت گل و گیاه در این منطقه با پوشش اکثرا بیابانی است همچنین دو حیوان موجود در طرح را اگر بز در‌ نظر بگیریم، با طرح اصلی مطابقت بیشتری دارد چون بز نماد آب و گیاه است.

از طرفی دیگر می‌توان این دو را جبیر در نظر گرفت که یکی از گونه‌های جانوری خاص خراسان جنوبی است.

سرو نماد ایران و نماد پایداری است، با توجه به وضعیت نامناسب زیست بوم خراسان جنوبی پایداری و سرسختی یکی از ویژگی های بارز مردم این ناحیه است.

همچنین حضور سرو در نقش می‌تواند به علت پوشش گیاهی منطقه باشد که درخت سرو یکی از درخت های اصلی این ناحیه است.

نقش طاووس در علفزار نمادی از بهشت است که خواست همه انسان ها فارغ از شرایط اقلیمی و جغرافیایی است، میل به جاودانگی میلی جهان شمول است که با نقش طاووس در علفزار و باغ به نمایش گذاشته شده است.

اما طاووس به تنهایی به عنوان نماد صلح شناخته می شود و این موضوع به وضعیت جغرافیایی استان خراسان جنوبی که سبب عدم تاخت و تاز بیگانگان به این ناحیه بوده است مرتبط است.

هر چند طاووس می‌تواند نمادی از حاصلخیزی یا خواست آن باشد.

علاوه بر این اگر طاووس را به عنوان عام پرنده در‌ نظر بگیریم، این نقش می‌تواند نماد سنت باران خواهی نیز باشد.

حضور نقش شتر در تصویر ناشی از طبیعت بیابانی و خشک این ناحیه است و همچنین نحوه ساخت گنبدی شکل خانه‌ها در این ناحیه در طرح به تصویر کشیده شده است.

علاوه بر این نحوه تصویرگری آسمان، با آسمان خراسان جنوبی همخوانی دارد.

سنت باران خواهی این ناحیه نیز با تصویر کردن پرندگان نمایش داده شده است.

یوزپلنگ که از گونه های جانوری ناحیه خراسان جنوبی است در نقش به تصویر کشیده شده است.

طیف رنگی گرم این دست‌بافته نیز به آب و هوای این ناحیه مرتبط است.

حضور پرندگان در قسمت مرکزی به تعداد فراوان می‌تواند آسمان را فضاسازی کند و حضور شتر‌ها علاوه بر یادآوری بیابانی بودن ناحیه زمین بودن اطراف قسمت مرکزی را نشان می‌دهد.

حضور طاووس فراوان در حاشیه فرش نیز می‌تواند یادآور بهشت باشد اما با توجه به عدم حضور گیاه و گل بیشتر یادآور صلح است که به موقعیت جغرافیایی استان خراسان جنوبی نیز مربوط می‌گردد.

سنت باران خواهی این ناحیه نیز با نقش کردن انواع پرندگان به تصویر کشیده شده است.

حضور آهو در علفزار می‌تواند نمادی از بهشت تلقی شده یا می‌تواند به علت حضور گونه جانوری آهو در زیست بوم خراسان جنوبی باشد.

حضور ۴ بز در مرکز و چهار بز در گوشه های فرش نیز نماد آب و گیاه است که از اهمیت بالای آب در این ناحیه حکایت دارد، همچنین این موضوع می‌تواند ناشی از حضور گونه جانوری بز در منطقه باشد.

طیف رنگی گرم نیز به آب و هوای گرم و خشک استان خراسان جنوبی مرتبط است.

حضور نقش صلیب در میانه طرح می‌تواند نماد خورشید باشد که پیوند قوی و عمیقی با شرایط اقلیمی این منطقه دارد.

تحلیل جامعه شناختی

چنان که دیدیم بر اساس نظریه پنج عامل فرایموت شرایط اقلیمی می تواند بر رفتار انسانی تأثیرگذار باشد و آن را دچار تغییرات کند.

با بررسی نقوش دستبافته‌های خراسان جنوبی به راحتی می‌توان گفت که شرایط اقلیمی تاثیر بسیار زیادی بر این محصول داشته‌اند.

چنان که می‌بینیم عامل دما و هوا که در نظریه فرایموت مطرح شده است سبب می‌شود تا استفاده از طیف رنگی گرم در دستبافته‌های این منطقه افزایش پیدا کند و همچنین کمبود بارش باران سبب می‌شود که نمادهای مختلفی از باران خواهی در فرش‌ها ظهور پیدا کند.

به طور کلی شرایط آب و هوایی منطقه حضور پر رنگی در طرح دستبافته‌ها دارد، چنان که در نظریه اندرزونا بیان شد، شرایط اقلیمی در احساسات انسانی تأثیرگذار بوده و طبیعتاً این احساسات در آثار هنری و محصولات تولید شده توسط انسان تأثیرگذار خواهد بود، حضور حاشیه های ریزبافت و طرح های نسبتا شلوغ دستبافته‌های خراسان جنوبی را می‌توان ناشی از تابش دایم خورشید که سبب دوری از افسردگی و انرژی بیشتر می‌شود دانست.

از طرف دیگر انقراض گونه‌ای نیز طبق نظریه فرایموت بر رفتار انسانی تأثیرگذار است و می‌توان حضور نقش گوزن در طرح دستبافته‌های این منطقه را حتی پس از انقراض نوعی گذشته گرایی یا تاسف خوردن از بروز چنین اتفاقی تلقی کرد.

به طور کلی پوشش گیاهی و گونه های جانوری موجود می‌تواند به صورت صریح یا نمادین در طرح دست‌بافته‌ها حضور پیدا کند .

رویدادهای طبیعی از دیگر عوامل مطرح شده در نظریه فرایموت است، برای بررسی دقیق این عامل باید به تغییر طرح دستبافته‌ها قبل و بعد از یک رویداد طبیعی مهم و شناخته شده توجه کرد اما نکته‌ای که می‌توان در مورد این عامل در طرح دستبافته‌های خراسان جنوبی مطرح کرد این است که با توجه به بیابانی بودن این ناحیه و درگیری مداوم با خشکسالی های پیاپی، عنصر آب و امر باران خواهی، معمولا به شکل نمادین, حضور پر رنگی در طرح دستبافته‌های این منطقه دارد.

از طرف دیگر مثلا در مورد طرح چهار مرغ ، حضور یا حضور نقشی شبیه به گل نرگس در بعضی از طرح‌ها را می‌توان با این عامل توجیه نمود، چنان که شاید در اثر رویدادی طبیعی که سبب تلف شدن حیوانات گردیده است، طرح گل نرگس به عنوان نماد ماه (که در اساطیر از آن به عنوان پاسدار حیوانات یاد می شود) در این نوع فرش وارد شده است.

به طور‌‌ کلی و بر اساس نظریه فرایموت می‌توان گفت شرایط اقلیمی سبب بروز تغییرات در رفتار انسانی شده و این رفتار انسانی در محصولات و رفتار انسانی متبلور‌ می‌گردد و می‌توان طرح دستبافته‌های هر منطقه را از این دریچه مورد بررسی قرار داد.

نتیجه گیری

در این پژوهش با بررسی دوازده طرح مختلف از دست‌بافته‌های خراسان جنوبی، با نگاه جامعه‌شناسانه در مورد تاثیر شرایط اقلیمی به پژوهش پرداختیم و این بررسی نشان دهند آن است که طرح دست‌بافته‌های این منطقه، در بسیاری از نقوش متاثر از شرایط اقلیمی است، اگرچه می توان ردپایی از هر ۱۲ عامل طبیعی یاد شده را به نحوی در طرح دستبافته‌ها مشاهده می‌کرد اما به نظر می رسد که تاثیر پنج عامل زیر

· آب و هوای خشک و بیابانی

· گونه های جانوری

· پوشش گیاهی

· خورشید

· و کمبود آب و طلب باران

در طرح فرش ها بیشتر از سایر عوامل باشد.

علاوه بر این با استفاده از ریشه اساطیری و شناخت نمادهای کهن مربوط به هر یک از این دوازده عامل طبیعی، مشخص شد که بسیاری از رنگ ها و طرح های مورد استفاده در دستبافته‌ها ریشه در باورهای کهن و آیین مهری و زرتشتی دارند چنان که برای مثال حضور شیر در طرح فرش های این ناحیه را ، با توجه به عدم حضور این گونه جانوری در منطقه، می توان با تمسک به معنای نمادین آن، یعنی خورشید و قدرت بارورکنندگی توضیح داد.

همچنین این پژوهش نشان می‌دهد که فرش دستباف به عنوان یکی از عرصه های بروز احساسات انسانی، تحت تاثیر شرایط اقلیمی و عوامل محیطی قرار می‌گیرد و بر اساس نظریه اندرزونا شرایط اقلیمی از طریق تأثیرگذاری بر احساسات بشری در طرح دست‌بافته‌های خراسان جنوبی موثر هستند چنان که می‌توان استفاده از طیف‌های رنگی و شلوغی نسبی طرح ها را با تابش دایم خورشید در این ناحیه مرتبط دانست .

علاوه بر این می‌توان بیان داشت که تأثیرگذاری سه عامل دما و هوا، انقراض گونه ای و رویدادهای طبیعی حضور صریح‌تر و شدیدتری نسبت به دو عامل تغییر اقلیم و آلودگی در نقوش دستبافته‌های خراسان جنوبی دارند.

منابع

مهرداد بهار؛ کتاب «پژوهشی در اساطیر ایران»

آموزگار، ژاله (1376)تاریخ اساطیری ایران، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتاب علوم انسانی: دانشگاه‌ها (سمت).

اسماعیل پور، ابوالقاسم (1377)اسطوره، بیان نمادین، تهران: سروش.

روزنبرگ، دونا (1386)اساطیر جهان: داستان ها و حماسه ها، جلد اول ، ترجمه عبدالحسین؛ شریفیان، تهران: اساطیر.

شیری، افسانه (1387)خدای آتش در اساطیر ایران و یونان باستان، کتاب ماه هنر، 106 -115.

وارنر، رکس (1386)دانشنامه اساطیر جهان، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: اسطوره.

تایسن ، لوییس (1392) نظریه های نقد ادبی معاصر، ترجمه حسین پاینده ، تهران : نگاه امروز.

هرمنوتیک مدرن -گزینه جستارها(1382) بابک احمدی، مهران مهاجر، محمد نبوی، تهران: مرکز.

فتوحی، محمود (1401) بلاغت تصویر ، تهران: سخن.

کزازی، میرجلال‌الدین (1392) رویا، حماسه ، اسطوره، تهران: مرکز.

یونگ، گوستاو (1392) انسان و سمبل هایش ، ترجمه محمود سلطانیه، تهران: جامی.

دادور، ابوالقاسم - روزبهانی، رویا(1397) نقش طبیعت در شکل گیری اساطیر ایران، تهران: مهر نوروز.

توسلی، غلام عباس (1387) نظریه های جامعه شناسی ، تهران: سمت.

ریترز ، جورج (1401) نظریه های جامعه شناسی ، ترجمه هوشنگ نایبی، تهران: نی.

ژوله، تورج(1381) پژوهشی در فرش ایران، تهران: یساولی.

مقایسه تطبیقی نقوش سفالینه َ های محوطه ک ِهنک شهرستان سربیشه با نقوش سنتی گلیم و قالیچه‌های ذهنی‌باف معاصر این شهرستان در استان خراسان جنوبی؛ امیر انوری مقدم و همکاران.

سُفره آردی، نماد زیبایی و اصالت در دستبافته های داری اصیل خراسان جنوبی؛ حمزه حمزه و امير انوری مقدم.

بررسی طرح های فرش های "عرب بافت" خراسان جنوبی؛ زیبا رادنيا و عبدالله احراری.

بررسی نقوش قالیچه‌های بلوچی خراسان جنوبی؛ مریم افتاده.

شرایط اقلیمیاسطوره شناسینماد شناسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید