بعد از مدتها با نسرین تصمیم گرفتیم که یک سریال ببنیم. دیدن سریال برای من و نسرین کار بسیار خطرناکی هست. چون کنترلی برای متوقف کردن خودمون نداریم و وقتی شروع میکنیم تا تمام نشه ادامه میدیم. برای مثلا فصل اول سریال 24 رو دقیقا در ۲۴ ساعت تماشا کردیم و فصل دوم رو در ۲ روز و باقی فصلها رو هم برای نجات جان خودمون از هارد Shit Delete کردیم. در نتیجه سعی میکنیم سریالی رو ببنیم که در حال حاضر ساخته میشه و نیازی نیست همه قسمت ها رو یک جا ببینیم و یا داستان سریال به صورتی باشه که به هم پیوسته نباشه. مثل Black Mirror یا Friends.
اما بعد از مدتها تصمیم گرفتیم سریال ببینم. سریال Stranger Things چیزی بود نسرین چند جایی در موردش خونده بود و با توجه به اینکه فصل اولش ۸ قسمت بود خطر چندان زیادی تهدیمون نمیکرد :))))
ممکنه کمی و فقط کمی داستان رو لو بدم پس اگر از جمله افرادی هستید که دوست ندارید قبل از دیدن فیلم داستانش رو بدونید پیشنهاد میکنیم قبل از خوندن ادامه مطلب فصل اول رو ببینید.
اما بعد از این مقدمه بریم کمی درمورد این سریال صحبت کنیم. نکته اول اینکه، سریال برای من یک حس نوستالژی شدید داشت. داستان سریال چیز خیلی ناب و تازهای نیست و میشه گفت ترکیبی از چندین داستان هست قبلا فیلم و سریالش رو دیدیم یا کتابش رو خوندیم. اما این ترکیب بسیار هوشمندانه و عالی انجام شده، یکی از دلایل موفقیت این ترکیب همون استفاده از عنصر نوستالژی هست.
انجام آزمایشهای عجیب و غریب دولت آمریکا رو افرادی که نیروهای ماورالطبیعه دارن و یا بحث دنیاهای موازی، چیزی هست اگر نگیم نخ نما هست ولی حداقل میشه گفت یه چیز تکراری هست.
اما تعریف کردن داستان در دهه هشتاد باعث شده که نویسنده آزادی عمل بیشتری داشته باشه و اگر زمان وقوع این داستان در زمان کنونی بود قطعا جذابیتی نداشت و حتی بعضی جاها ممکن بود سازندگان رو با مشکلاتی روبرو بکنه.
از خود داستان که بیاییم بیرون بازی بازیگرها مخصوصا بازیگران نوجوان فیلم خوب هست و در رتبه اول بازی بازیگر نقش الون (یازده) واقعا عالی هست، ۴ پسر بچه دیگه فیلم هم واقعا عالی بازی کردن. در بین بازیگران بزرگسال هم شخصیت کلانتر و مادر ویل بهترین بازی رو داشتن. اما در برابر تمام چیزهایی که در این طرف داستان خوب پرداخته شده بود، بدترین چیزی که در سریال بهش پرداخته شده دو چیز هست: هیولا و دنیای موازی سریال. به نظرم سازندگان سریال از این دو عامل فقط برای جلو بردن داستان استفاده کردن و هیچ پرداخت خوبی روش انجام نشده. هیولا فقط انسانها رو میکشه برای خوردن یا احتمالا چیزی تقریبا مثل فیلم بیگانه برای رشد جنین خودش. اما هیچ چیزی در مورد اینکه چرا دنیای موازی به اون شکل در اومده بیان نمیشه.
بعضی اتفاقات فیلم هم خیلی سطحی و بد هست. مثلا کشتن آشپزی که الون رو پیدا کرده و صحنه سازی خودکشی اون اصلا منطقی نیست در حالی که خیلی راحت میتونستن بدون کشتن طرف به داستان ادامه بدن.
اما باز هم برگردیم به صحنههای نوستالژیک و خوب داستان، تعقیب و گریز دوچرخهای واقعا میشه گفت که عالی هست و آدم رو یاد فیلم E.T میندازه و حتی منتظر بودم که با دوچرخه پرواز کنن که نشد. یا بخشهای استفاده از واکی تاکی خیلی لذت بخش هست.
یکی از نوستالژیهای خوب دیگه موسیقی فیلم هست استفاده از سینثسایزر شما رو یاد فیلم بلیدرانر و آهنگهای ونجلیز خواهد انداخت. راستی، پیشنهاد میکنم بعد از دیدن سریال اگر از کاربران اسپاتیفای هستید آلبومش رو اونجا باز کنید و گوش کنید و چیزهای عجیبی که توی خود اسپاتیفای میافته رو هم ببنید.
در کل صرف کردن ۸ ساعت برای دیدن این فصل اول توصیه میشه. اما باید بگم که اگر طرفدار پروپاقرص داستانها و فیلم Si-Fi و فانتزی هستید چیزی جز یک حس نوستالژیک گیرتون نخواهد آمد.