⚠️خطر لوث شدن سریال⚠️
دو تا سریال بود که بعد از دیدنشون نتونستم هیچ مطلبی در موردشون بنویسم و یا دقیق بگم چی به چی شد، یکیش «فرندز» و دیگری «۱۳ دلیل برای اینکه» و هر کدام به دلیلی کاملا متفاوت. در مورد فرندز بعدا مُفَصَّلْ خواهم نوشت. احتمالا تا الان کتاب و یا سریال «۱۳ دلیل برای اینکه» خواندید یا دیدید، اما موضوعی که باعث شد در مورد این سریال بنویسم اتفاق دبیرستان دکتر معینه که هنوز مشخص نیست که دقیقا چه اتفاقی افتاده ولی خوب موضوعی هست که با سرخوردگی یکی از دانشآموزان مدرسه علنی شده و روز به روز جوانب این ماجرا علنیتر میشه.
فصل اول سریال با داستان خودکشی هانا بیکر شروع میشه و در ۱۳ نوار کاست که هانا پیش از خودکشی ضبط کرده از دلایل خودکشیش صحبت کرده و هر نوار مخاطب یکی از دانشآموزان دبیرستان لیبرتی هست و خوب کتاب و سریال تفاوتهایی با هم دارند که مهمترینش از نظر من زنده ماندن هانا در کتابه.
فصل اول به شدت نفسگیر و سنگین بود، دوستی دارم که بیشتر از من سریال و فیلم میبینه و گفت بیشتر از ۴ قسمت نتونسته سریال رو تحمل کنه و اونم تحت تاثیر فضای غمانگیز سریال قرار گرفته بود.
هدف من در این مطلب نقد و بررسی سریال نیست و اون اتفاقی هست که یک محیط میتونه سر ما بیاره، مثلا در فیلم کینه که اصالتش ژاپنی هست این خانه بود که در حال کشتن بود، چون ژاپنیها به این اعتقاد دارند که هر چیزی که با انسان در ارتباط قرار بگیره اون هم صاحب روح میشه، حالا در مورد سریال ۱۳ دلیل هم این اتفاق در مورد دبیرستان لیبرتی میوفته و فضایی که شکل میگیره تا هانا بیکر دست به خودکشی میزنه و فصل دوم با شکایت خانواده هانا از مدرسه شروع میشه.
یکی از صحنههای تعلیق فصل اول سریال صحنهای بود که تایلر (پسر گوشهگیری که با دوربین عکاسیش مدام در حال ثبت لحظههاست) جعبهای رو باز میکنه توش پر از اسلحه است و میشد حدس زد در فصل دوم قرار هست ازش استفاده کنه، مراسم افتتاحیه فصل دوم به دلیل حادثه خونین دبیرستان سانتافه لغو شد که باز این مساله دیدن فصل دوم رو بیشتر از قبل در خبرها قرار داد. (شاید براتون جالب باشه تا از آمار تیراندازی در مدارس آمریکا بیشتر اطلاع کسب کنید.)
کتاب در فصل اول تمام و فصل دوم توسط نویسندههای توانمند نتفلیکس نوشته شد. یعنی موضوع کاملا در اختیار تهیهکنندگان و نویسندگان و ... بوده و دیگر خبری از ۱۳ دلیل نیست، صحنههای صریحتر، دلخراشتر و گاهی متاثرکنندهتر طوری که اول هر قسمت اخطار به بیننده داده میشه، به نظر مخاطب این سریال دیگر نوجوان نیستند و والدین آنها باید این سریال رو تماشا کنند، پیش از شروع سریال بازیگران سایتی رو معرفی میکنند برای کسانی که نیاز به کمک و مشاوره و صحبت کردن دارند.
داستان فصل دوم با دادگاه شکایت خانواده هانا بیکر (مادر هانا) از مدرسه شروع میشه و هر قسمت یکی از دانشآموزان برای شهادت و پارهای از توضیحات(!) خصوصا قلدری در مدرسه در دادگاه حاضر میشوند و شاید این باشه که دلایل خودکشی بیشتر توضیح داده میشه و این وسط تعدادی عکس به دست «کلی جنسن» شخصیت اصلی سریال میرسه که خبر از اتفاقهای سازمان یافتهای میده و قربانیان خاموشی که هر کدوم کافیه فقط کلامی رو بیان کنند تا کار دبیرستان یکسره بشه.
واقعیت اینه که نمیشه خودکشی یک نفر رو گردن یک چیز واحد انداخت، یه مجموعهای از عوامل دست به دست هم میدن تا شخصی خودکشی کنه و همین اتفاق در مورد هانا افتاده شرایط زندگی پدر و مادرش مساعد نیست، پدرش رو با زن دیگری دیده، مادرش درست براش وقت نذاشته و خود هانا در مدرسه سابقش دختری رو مورد قلدری و آزار و اذیت قرار داده، به نوعی اون فرشتهای که ازش در فصل اول ساخته شده در فصل دوم به یک آدم معمولی تنزل پیدا میکنه و در نهایت مدرسه دادگاه رو پیروز میشه، اما «برایس واکر» شخصی که به هانا تجاوز کرده بوده توسط شهادت یکی دیگر از دختران مدرسه بازداشت و محکوم میشه. حتی شخصیت برایس هم خیلی منفی نیست و نشون میده که چطور میشه شخصی هیچگونه دغدغه مالی نداره چطور به پارتی و الکل روی میاره و تنهایی این آدم رو کاملا درک میکنید.
حین تماشای فصل دوم، من انتظار تعلیق فصل اول رو داشتم یعنی حمله مسلحانه به مدرسه توسط تایلر، تایلر آدم درونگرایی هست که در دادگاه اولین نفر شهادت میده به امید اینکه بقیه دانشآموزان هم مثل اون رفتار کنند ولی این اتفاق به صورتی که انتظار داشته نمیوفته و اون مورد آزار و اذیت دیگران قرار میگیره، با افراد جدیدی در مدرسه آشنا میشه و حس میکنه از جانب دیگران درک میشه ولی خوب همیشه در روی پاشنهی دلخواه نمیچرخه، مشاور مدرسه هم پیش از معلق شدنش از مدرسه تعدادی پرونده به مدیر میده که بر اساس اولویت رسیدگی طبقهبندی شده که تایلر نفر اون لیست هست. شاید تاثیرگذارترین صحنه، صحنهای هست که تایلر بعد از دورهای که گذرونده به مدرسه برمیگرده دوستانی که داشته اونو خیلی به جمع راه نمیدن و دست آخر در دستشویی به شدت(!!!) مورد حمله واقع میشه، این صحنه بدترین صحنهای بود که در سریال دیدم.
حرف آخر رو باید همون اول میزدم، تماشای این سریال خصوصا به کسانی که بچه دبیرستانی دارند به شدت توصیه میشه، اینکه در سنین پایینتر باید برخی مسائل جدی گرفته بشه و نباید والدین به امید مدرسهی خوب فرزندانشون رو رها کنند، شهریههای مدارس لزوما کیفیت آموزش و تربیت رو نمیرسونه، کل این سریال حاوی یک هشداره «نوجوانان مانند کودکان آسیبپذیرند، اما به دلیل مسائلی که بزرگترها از درک آن عاجزند مشکلات خود رو بیان نمیکنند» اتفاق دبیرستان معین به شدت متاثرکننده بود، اما اگر نخواهیم بهش بپردازیم و با محاکمه چند نفر مساله رو جمع کنیم هیچ موضوعی حل نمیشود. بازماندگان این اتفاق رو نباید نادیده گرفت با نادیده گرفتن چیزی درست نمیشود و فقط صورت مساله را پاک کردیم. این روزها مرتب نام کتابهایی که با زبان مناسب کودکان است؛ در اینترنت دیدم مانند «به بدن من دست نزن» ولی در رابطه با نوجوانان این نوع مطالب بیان نشده، شاید سریال ۱۳ دلیل برای اینکه یکی از اون محتواهایی باشه که برای این گروه سنی مناسب باشه، تربیت فرزندان وظیفه والدین است، مدرسه فقط چند ساعتی پدرها و مادرها رو از دست بچههاشون رها میکنه با این تصور که در حال آموزش مطالب مفیدی هستند.