زندگی کوتاه است (نامه‌ای به قدیس آگوستین)

پیش‌نوشت: 5 سالی میشه که دارم توی blog.ir می‌نویسم... فکر کردم خوبه که چندتا از پست‌های اونجا رو، اینجا هم منتشر کنم :)


کتاب ترجمه‌ی نامه‌ایست که معشوقه‌ی قدیمِ قدیس آگوستین، پس از خواندن کتاب "اعترافات" او به وی می‌نویسد..

جملات برگزیده:

  • نوشته‌ای "خداوند بالاتر از همه خواهان زندگی پارسایانه‌ی من است" چه سخت است باور به چنین خدایی.
  • رقیب من، تنها رقیب "من" نبود. او رقیب هر زنی‌ست. او همانا فرشته‌ی مرگِ عشق بود. تو اسمش را پرهیزگاری می‌گذاری.
  • وقتی احمق‌ها می‌خواهند خطا نکنند، دقیقا خلافش را می‌کنند! (هوراس)
  • چنین به نظر می‌آید که برای آنچه در جوانی‌ات رخ داده، با تعصبی بیش از حد نادم و پشیمان هستی و نیز برای تمام روزهای پیش از وقف کامل خودت به پرهیزگاری. آیا براستی این ترس از خداوند متعال است؟ یا تلاش برای نجات از تردیدها و ندامت‌های خودت؟
  • ما نباید بکوشیم آن چیزی را که نیستیم زندگی کنیم. چون در آن صورت آیا خدا را به سخره نگرفته‌ایم؟ (سیسرون)
  • نه، من به خدایی که از آدم قربانی می‌خواهد باور ندارم. من به خدایی که زندگی زنی را به باد می‌دهد تا روح مردی را رستگار کند ایمان ندارم.
  • لیکن هیچ یک از ما حتی به باور این آموزش‌های سوختن در آتش و عذاب الیمِ ابدی هم نزدیک نشدیم. ما فرهیخته‌تر از آن بودیم.
  • همیشه به یاد داشته باش: هر روز که طلوع می‌کند می‌تواند آخرین روز زندگی تو باشد. (هوراس)
  • اورل، ما تا ابد زندگی نمی‌کنیم. این بدان معنا نیست که نباید از روزهایی که در اختیارمان هست استفاده کنیم.
  • "آنچه تباهی‌پذیر است از هر آنچه تباهی‌ناپذیر است، پست‌تر است" (اعترافات، ج 7، ص 1)
  • ما مخیریم که به زندگیِ پس از این دل ببندیم. اما حق نداریم با خود و دیگران بدرفتاری کنیم.
  • تو عشق را انکار می‌کنی. شاید بشود آن را بخشید. اما انکار عشق به نام خداوند؟
  • این خداوند نیست که از او خوف دارم. حس می‌کنم که هم‌اکنون با خدایم زندگی می‌کنم، و آیا مگر از هرچه بگذریم من آفریده‌ی او نیستم؟

نویسنده: یاستین گوردر

----------------

پ.ن.1: این متن رو روز 13م از دی‌ماهِ 93 توی بلاگ قبلیم منتشر کردم. اوایل بلاگ نویسیم :) همون‌طور که مشخصه، هنوز به قدرت قلمم اعتماد نداشتم...