her
her
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

(شاید من تو را در ذهنم ساخته بودم.)

(شاید من تو را در ذهنم ساخته بودم.) حتی نتونستم تو چشمات نگاه کنم. با دستپاچگی دور و برم رو نگاه کردم و زیرزیرکی جوابی به سوالت دادم. یادم نمیاد چی گفتم یا در جوابم چی گفتی، فقط چهره‌ات رو که سعی می‌کرد جلوی تعجبش رو بگیره یادم میاد. تو از من ناامید شدی و رفتی؛ مثل بقیه آدمایی که قبل از تو رفته بودن. من موندم و من دوباره. (ولی همونطوری که تو نامه‌هام بهت گفتم حالا که بهتر میدونم دیگه هیچ وقت نمیزارم که دوباره از دستت بدم.)

حقیقتِ دیگری هم وجود دارد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید