her
her
خواندن ۱ دقیقه·۲۵ روز پیش

گذشت اون لحظه‌ای که فکر کردم نمیگذره.

چجوری وقتی بودی روزها میگذشت و حالا که نیستی هم روزها میگذرن؟ هان؟
مگه نباید یه تغییری تو زندگی بوجود بیاد؟
مگه نباید رنگ آسمون عوض شه؟
چرا نشد؟ چرا همه چیز همون شکلی باقی موند؟
چرا من هنوز هم من هستم؟
فکر کنم دیگه کاملاً تو دنیای بزرگسالی ایستادم.
دلم برات تنگ میشه.
خدانگهدارت.

بزرگسالی
حقیقتِ دیگری هم وجود دارد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید