گاهی ممکن است مشکلات دیگران را قابل حل و ساده میپنداریم در حالی که نگاه متفاوتی به مسائل خودمان داریم. همچنین برخی اوقات قضاوتهای نابجا نسبت به زندگی دیگران داریم و فکر میکنیم که اگر ما سرمایه آن فرد را داشتیم یا خودمان آن کار را انجام میدادیم بهتر از آب در میآمد.
حتی ممکن است دیگران را به بیعاطفگی متهم کنیم. مثلاً چطور دلش آمد والدین پیرش را در خانه سالمندان بگذارد و… درحالیکه نمیدانیم اگر خودمان جای آنها بودیم و مشکلاتشان را داشتیم چه کاری میتوانستیم انجام دهیم. اینجاست که سندرمی به نام سندروم شیشه خیارشور مطرح شد که اشاره میکند به اینکه ما فکر میکنیم مسائل دیگران ساده است در حالی که اینگونه نیست. برای آشنایی بیشتر با این سندروم ادامه مقاله را دنبال کنید.
سندروم شیشه خیارشور بین خیلی از افراد وجود دارد. حتماً تاکنون متوجه شدهاید هنگامی که فردی میخواهد در خیارشور را باز کند و زور میزند ولی نمیتواند با خودتان میگویید که این کاری ندارد و اگر دست من بود بهتر میتوانستم آن را باز کنم. اما موقعی که خودتان میخواهید در شیشه خیارشور را باز کنید نمیتوانید. این سندروم به زمانی اشاره میکند که افراد از دور میخواهند به مشکلات دیگران نگاه کنند. ابتدا به مثالهای زیر توجه کنید:
۞ اگر من جای فلانی آن درآمد را داشتم تاکنون سرمایههای زیادی به دست میآوردم.
۞ اگر خودم فلان پروژه را جلو میبردم خیلی بهتر میتوانستم مشتری جذب کنم.
۞ آن مادر آنقدر بیمسئولیت است که فرزندش را از سه سالگی در مهد کودک میگذارد.
هر کدام از ما ممکن است ناخواسته دیگران را قضاوت کرده باشیم یا حتی از سوی آنها قضاوت شده باشیم. گاهی ممکن است مشکلات و چالشهای افراد از دور برای شما ساده و قابل حل به نظر برسد ولی اگر خودتان در آن شرایط قرار گرفته باشید تازه میفهمید که آن مشکلات به ظاهر ساده بسیار سخت هستند و حتی عبور از آنها به راحتی امکانپذیر نیست. شما زمانی میتوانید مشکلات دیگران را ارزیابی کنید که خودتان در آن موقعیتها قرار گرفته باشید.
چرا فکر میکنیم که مسائل دیگران آنقدر ساده و پیشپا افتاده هستند در حالی که نگاه دیگری به مشکلات خودمان داریم ؟ این را بدانید که ما فقط بخش کوچکی از مشکلات دیگران را میبینیم و طیف وسیعی از آن از نگاه ما پنهان است. شما توانایی همدلی با احساسات دیگران را ندارید و به همین دلیل است که گاهی رفتارهای آنها برایتان مبهم به نظر میرسد و یا ممکن است با قضاوتهای نابجا آنها را ناراحت کنید.
گاهی دلیل گیر افتادن در سندروم شیشه خیارشور این است که شما تمایل به کنترلگری دارید و توجهی به توانایی افراد برای حل مسائلشان ندارید. از طرف دیگر کسانی که خودشیفته هستند و خودشان را برتر و بهتر از دیگران میدانند فکر میکنند که آنها ناتوان برای حل مشکلات هستند و اگر این مسائل برای خودشان پیش میآمد راحت میتوانستند از پس آن بر بیایند.
برای اینکه دچار سندروم خیارشور نشویم باید بتوانیم از نگاه دیگران به مسائل و مشکلات آنها بنگریم و خودمان را جای فرد مقابل بگذاریم و لحظهای با خود بیندیشیم که اگر من هم جای او بودم و فشارهای او را داشتم چه کاری میتوانستم انجام دهم؟ با این روش شما دیگران را قضاوت نمیکنید و دست از سرزنش کردن و رفتارهای عجولانه برمیدارید.
اگر خودتان را در موقعیت دیگران قرار دهید و سعی کنید که احساسات و افکار و حالات آنها را درک کنید بهتر میتوانید همدلی داشته باشید. چنانچه شما شخصیتی دارید که همیشه با خود میگویید که اگر من جای او بودم حتماً موفق میشدم لازم است که این مهارت را حتماً تمرین کنید. دیدن گرفتاریها و مسائل از دور شاید جزئی و پیش پا افتاده به نظر برسد ولی اگر لحظهای بتوانید خودتان را در شرایط بقیه بگذارید متوجه میشوید که حق با آنهاست. با پرورش مهارت همدلی رنجها و احساسات دیگران را بهتر درک مینمایید.
هر فردی تجربیات منحصر به فردی در زندگی خودش دارد و ممکن است مسائلی را در دوران حتی کودکی خود تجربه کرده باشد که برای شما غیر قابل باور باشد. پس لحظهای با خود بیندیشید که اگر من هم خانواده و شرایط و گذشته آن فرد را داشتم، آیا باز هم فکر میکردم که این مشکل ساده است؟ قطعاً خیر.
مسیر زندگی هر انسانی با دیگری متفاوت است پس طبیعتاً رفتار افراد هم فرق میکند. از این رو شما نمیتوانید نگاه خودتان را به دیگران توصیه کنید. به این نکته مهم توجه کنید که دارویی که حال شما را خوب میکند ممکن است فرد دیگر را به حد مرگ بکشاند.
بنابراین دست از تجویز کردن برای زندگی دیگران بردارید و سعی کنید که مهارت همدلی خود را ارتقا دهید.
به افراد این اجازه را بدهید که مشکلات و رنجهایشان را بیان کنند و سعی کنید که فعالانه و بدون قضاوت کردن به آنها گوش جان بسپارید. مهارت گوش کردن هم یکی از ترین راههای رسیدن به همدلی و ارتباط موثر است. زمانی که میخواهید به صحبتهای فرد مقابل گوش دهید تمام توجه خود را متمرکز کنید و از قطع کردن حرفهای او خودداری کنید. اجازه دهید که فرد مقابل صحبتهایش را تمام کند و اگر هیجانی مانند ترس، غم یا خشم را نشان داد یا شروع به گریه کردن کرد، فقط آرام باشید به او بگویید که احساسش را میفهمید.
اگر به صحبتهای فرد مقابل بیاعتنا باشید یا قضاوتش کنید او دیگر مسائلش را با شما در میان نمیگذارد. حین حرف زدن شما هم احساساتتان را نشان دهید و پاسخی متناسب با آن بدهید.
این نکته را به خاطر بسپارید که فرضیه متضاد همدلی است. اینکه شما بخواهید طبق مفاهیم قبلی و باورهای خودتان برای دیگران نسخه بپیشید کاری به دور از انصاف است. شاید شما برای مشکلات خودتان شروع به فرضیهسازی کنید اما هنگامی که میخواهید این کار را برای دیگران انجام دهید نمیتوانید دیدگاه آنان را کاملاً درک کنید. هنگامی که شروع به فرضیه سازی میکنید یعنی مسائل دیگران را درک نکردهاید و میخواهید آنها طبق قواعد شما و در مسیر شما حرکت کنند. در چنین شرایطی فرد مقابل با خود فکر میکنه که شما اصلاً او را نفهمیدهاید و به حرفهای او با دقت گوش ندادهاید. شما این شیوه ارتباطی را میتوانید با همسر، فرزند، دوستان یا در محیطهای کاری داشته باشید.
بنابراین قبل از ارتباط با فرد مقابل ابتدا چند لحظهای مکث کنید و برای گوش کردن به حرفهایش آرام باشید.
شاید داشتن مهارت همدلی و اینکه بتوانید دیگران را قضاوت نکنید برایتان کاری دشوار باشد اما شما میتوانید از راههای مختلفی به این همدلی برسید. مثلاً میتوانید هنگامی که کتابهای مختلف ادبی میخوانید یا فیلمهای مختلف میبینید خودتان را لحظهای جای شخصیتهای داستان بگذارید و از دیدگاه آنها به مسائلشان بنگرید.
با استفاده از قدرت تخیل و درک احساسات و افکار آنها می توانید مهارت همدلی را در خودتان تقویت کنید. آن موقع است که متوجه میشوید مشکلات دیگران از نگاه خودشان چه معنایی دارد.
شاید این جمله ساده به نظر بیاید اما متاسفانه خیلی از افراد موقعی که به مسائل دیگران نگاه میکنند او را مقایسه میکنند و برایش حکم صادر میکنند. این رفتارهای نابجا باعث دلسردی اطرافیان و دوری از شما میشود.
علاوه بر این مشکل هر فردی برای خودش بسیار پیچیده و بزرگ به نظر میرسد و اگر شما آن را ساده و احمقانه تصور کنید رنج آنها را چند برابر کردهاید. حتی اگر واکنشهای دیگران در نظر شما غیرمنطقی و نامتناسب باشد اما بهتر است تنها همدلی کنید و انتظار نداشته باشید که آنها را عوض کنید.
یادتان باشد طبق سندروم شیشه خیارشور، باز کردن درب شیشه برای شما هم میتواند سخت باشد.
شاید بار اولتان باشد که اصطلاح سندروم شیشه خیارشور را میشنوید اما متاسفانه افراد زیادی این ویژگی شخصیتی را دارند نمیتوانند لحظهای خودشان را جای دیگران بگذارند و از نگاه آنها به مشکلات بنگرند. این مهارت ارتباطی کار آسانی نیست و در صورت فقدان آن چالشهای زیادی را در روابط بین فردی تجربه میکنید.
اگر شما هم احساس میکنید که به آسانی دیگران را قضاوت میکنید یا بیرحمانه قربانی قضاوتهای آنها میشوید وقتش رسیده است که مهارتهای ارتباطی را بیاموزید چیزی که در دانشگاه یا مدرسه آموزش ندیدهاید. در این زمینه توصیه میشود از یک مشاور و درمانگر با تجربه کمک بگیرید.