دیدین یه روزایی موقع واریز یا برداشت پول از بانک، بهتون اس ام اس نمیاد؟! اصلا یه وضعیه که نگوو .. گرچه برا من اصلا مهم نیست که بیاد یا نیاد.. چندرغاز پوله دیگه با هزار جور برنامه و اپلیکیشن همه موجودیم جلو چشامه!
گرچه من همیشه تمام امکانات رو فعال نگه میدارم و دلم میخواد همیشه مجهز باشم.. اما اینجا ایرانست و ...!
من بدبخت یه 7-8 سالی حسابدار بودم و این دوران اعصاب خرد کن ترین دوران زندگی من بود چون کلی با آدمهای زبون نفهم سر و کله زدم..
از رییسی که پول کارگر با جون خودش برابر بود بگیر تا کارگری که آدم رو کچل میکنه!
برای رییس و بچه هاش شاید 4 میلیون تومن اصلا عددی نبود ولی خب موقع حقوق دادن همین 4 میلیون باید بین 10 -20 نفر تقسیم میشد تازه اضافه ام میومد!!
کلا اوضاعی بود موقع پرداخت حقوق و بیچاره میشدم بین کارگرها.. از همه اونا اعصاب خرد کن تر، خاندان نور چشمی بودن که هم از توبره میخوردن هم از آخور!
یکی از این عزیزان دل و انوار دیده داماد خواهر رییس بود که شده بودن تحصیلدار ما! شما یه نون بخور چهل تا صدقه بده که این موجود رو ندیدین!
ما هر وقت به حساب این شخص پولی واریز میکردیم یه چیزی هم بدهکار میشدیم! بیماری بود برا خودش و پشتش گرم بود به روابط سببی ..
یه روز بعد از واریزی این به اصطلاح جیره ها، نشسته بودیم که آقای عتیقه با صدای "اوف"-"اوف" اومدن. این آقا برای اینکه خودش رو خسته از کار نشون بده همیشه با صدای بلند می گفتن :"اوففففف"-"اوفففف" خیر سرشون هم همیشه خسته بودن چون از ساعت 12 تا ساعت 3 نهایتا کار میکردن اونم احتمالا رانندگی در سطح شهر بود همینجور بی هدف..
آقای عتیقه اومدن وبعد مستقیم رفتن سراغ رییس و نمیدونم چی گفت که جناب رییس صدام زدن: خانم احمدزاده؟
با عجله رفتم اتاق و گفتم :بله..
گفتن که: چرا به حساب ایشون پول واریز نکردین؟
گفتم: چرا واریز کردم الان میرم رسید حواله رو بیارم.
آقای داماد: دروغ میگه، نزده اگه زده بود اس ام اسش میومد.. کو؟ این گوشی من ببینید اس ام اس اومده؟
با شنیدن این جمله میخواستم دفتر از وسط نصف بشه یا من بیفتم طبقه پایین یا ایشون..
رییس که رسید رو تو دستم دید، گفت: خب اس ام اس نیومده ولی پول زده به حسابت که...
آقای داماد باز هم معترض گفتن: نه بابا امکان نداره اس ام اس نیاد ..اگه زده بود اس ام اس میومد..
رییس جان که معمولا در مقابل خانواده تسلیم بودن گفتن: یه مقدار دیگه الان بزن به کارتش..
یعنی من داشتم میرفتم هوا .ایندفعه میخواستم سقف باز شه برم پشت بام... گفتم با کدوم پول؟
رییس جان کارت خودشون رو دادن و گفتن با این بزن..خلاصه چون رمز دوم نداشتم یه چهار راه پیاده رفتم تا به حساب مستر عتیقه دوباره پول واریز کنم..
وسط یه ظهر گرم تابستون پیاده رفتم-پول واریز کردم و برگشتم باز هم به جناب اعصاب خرد کن اس ام اس نیومد که نیومد..
بازم گفت: پولی به من نیومده!!
اینبار دیگه رییس هم کارتش رو نداد و گفت: فردا برو بانکت یه پرینت از حسابت بگیر که مربوط به امروز باشه وردار بیار..
من خوشحال از این عمل و آقای داماد در حال انفجار؛ یعنی از بانک و کارهای اداری بهش گفتن اونقده سخت بود که انگار میخواستیم اعدامش کنیم..
همینطور نشسته بود و می گفت: من که دروغ نمیگم ..اینه ها خودتون ببینید به من اس ام اس نیومده بیا اینم گوشیم..
همینکه گوشی رو جلو رییس گرفت پشت سر هم دو تا اس ام اس از بانک اومد..
رییس فاتحانه گفت بیا هر دو تا حواله اومد.. آقای داماد برا کم نیاوردن گفتن: دیدین گفتم صبح چیزی به حسابم نزده بودن؟ اینو الان از کارت شما زد..
من عصبانی واستاده بودم ببینم رییس چی میگه که دیدم اینم حرف نمیزنه ..گفتم: عقل کل یه نگاه به موجودی ها و شماره تراکنش ها بنداز-سواد که نداری..
دعوا داشت بالا میگرفت رییس جان گفتن: خانم احمدزاده بیا اتاق من..
رفتیم اتاق و در رو بستیم.رییس گفت: ولش کن دیگه . از این به بعد پول رو نقدا بده دستش و رسید بگیر .. این حواله امروز رو هم اصلا قبول نکنه، مهم نیست. تو هم چیزی نگوو ..بنویس تو حسابش بمونه ..
از اتاق که اومدیم بیرون آقای داماد با نگاه فاتحانه و اینکه من ضایع شدم یه پوزخند زد و رفت..
و دیگه هیچوقت پولی رو به کارتش نزدم..
بعد اون هر وقت حقوق به کسی میدادیم، میگفت: حواستون به اس ام اس ها باشه، یهو میبینی پول نمیاد به کارتتون...
یعنی خدا رحم کرد که نکشتمش.. همیشه فکر میکردم یه روز میکشمش!