امروز که روز خیلی ام قرنطینه هستش به احتمال زیاد حوصلتون به شدت سررفته و دنبال راهی میگردید تا به هر شکلی شده این چند ماه رو بگذرونید. واسه همینم خواستم چندتا از تجربیات خودم رو تو زمینه قرنطینه بهتون انتقال بدم.برای اینکه هواتون عوض بشه بهتره یه سر به شمال بزنید، شاید بپرسید: چرا تو این شرایط باید بریم شمال؟ دوستان باید در جوابتون بگم که سوال اصلی اینکه چرا نباید بریم شمال؟! اصلا شمال رفتن یکی از سنت های اصیل ما ایرانی ها هستش و کلا هر اتفاقی بیفته ما میریم شمال. اصلا خود کوروش اون استوانهی حقوق بشرش رو تو جاده شمال نوشته. البته متاسفانه مسئولین در یک اقدام نااگاهانه جاده های شمال رو بستن اما شما میتونید از راه های خاکی و قاچاقی خودتونو برسونید اونجا؛ فقط یادتون باشه که وقتی رسیدید شمال پلاکتونو بپوشونید وگرنه مردم چنان استقبال گرمی ازتون میکنن که تا پابان قرنطینه جای شمال رفتنتون درد کنه.ولی اگه از شمال رفتن میترسید بشینید تو خونه و واسه خودتون دارو ضد کرونا کشف کنید، مثلا من خودم دیروز الکل ضدعفونی رو با روغن بنفشه ترکیبی زدم؛ اصلا حالی به حالی شدم. امروز هم میخوام یکم از اون چیزای سیاهی که پدربزرگم تو چاییش قاطی میکنه بهش اضافه کنم!اگه هم خانوادگی حوصلتون سررفته بهتره یه سر به بازی های سنتی و بومی محلیمون بزنید، مثلا ما خودمون دیروز خانوادگی داشتیم جرئت یا حقیقت بازی میکردیم که قرعه افتاد به بابام، مامانمم پیله کرد که یا باید بگی اونی که تو موبایلت اصغر لوله کش سیو کرده بودی کی بود که ساعت دو نصف شب پاستیل خرسی میخواست؛ یا هم باید بری از تراس بپری تو یه تشت. ما هم که دیدیم بابام هرکدوم رو انتخاب کنه تهش مرگه بازی رو به اسم و فامیل تغییر دادیم!تو اسم و فامیلم همه چی خوب بود که بابام تو حرف (س) جای اشیا اسم خالهام رو نوشت. مامانمم گیر داد اون کجاش اشیاس؟! بابامم گفت که اون سرتاپاش عمله پس اشیا محسوب میشه.واسه همین مامانم در جوابش تو حرف (ن) جای حیوان اسم عموم رو نوشت؛ پدرمم تو یه حرکت سریع العسیر تو حرف (د) جای غذا نوشت 《دستپخت گوه زنم》 مامانمم تو حرف (ق) جای مناظر دیدنی نوشت 《قیافهی عَن خواهر شوهرم》 تو همین منوال من و خواهرم دیدیم که رسیدیم به حرف (ک) و کار ممکنه به جای باریک کشیده بشه پس خواهرم مودم رو روشن کرد و همه برگشتیم سر گوشی هامون!
امروز که روز خیلی ام قرنطینه هستش به احتمال زیاد حوصلتون به شدت سررفته و دنبال راهی میگردید تا به هر شکلی شده این چند ماه رو بگذرونید. واسه همینم خواستم چندتا از تجربیات خودم رو تو زمینه قرنطینه بهتون انتقال بدم.
برای اینکه هواتون عوض بشه بهتره یه سر به شمال بزنید، شاید بپرسید: چرا تو این شرایط باید بریم شمال؟ دوستان باید در جوابتون بگم که سوال اصلی اینکه چرا نباید بریم شمال؟! اصلا شمال رفتن یکی از سنت های اصیل ما ایرانی ها هستش و کلا هر اتفاقی بیفته ما میریم شمال. اصلا خود کوروش اون استوانهی حقوق بشرش رو تو جاده شمال نوشته. البته متاسفانه مسئولین در یک اقدام نااگاهانه جاده های شمال رو بستن اما شما میتونید از راه های خاکی و قاچاقی خودتونو برسونید اونجا؛ فقط یادتون باشه که وقتی رسیدید شمال پلاکتونو بپوشونید وگرنه مردم چنان استقبال گرمی ازتون میکنن که تا پابان قرنطینه جای شمال رفتنتون درد کنه.
ولی اگه از شمال رفتن میترسید بشینید تو خونه و واسه خودتون دارو ضد کرونا کشف کنید، مثلا من خودم دیروز الکل ضدعفونی رو با روغن بنفشه ترکیبی زدم؛ اصلا حالی به حالی شدم. امروز هم میخوام یکم از اون چیزای سیاهی که پدربزرگم تو چاییش قاطی میکنه بهش اضافه کنم!
اگه هم خانوادگی حوصلتون سررفته بهتره یه سر به بازی های سنتی و بومی محلیمون بزنید، مثلا ما خودمون دیروز خانوادگی داشتیم جرئت یا حقیقت بازی میکردیم که قرعه افتاد به بابام، مامانمم پیله کرد که یا باید بگی اونی که تو موبایلت اصغر لوله کش سیو کرده بودی کی بود که ساعت دو نصف شب پاستیل خرسی میخواست؛ یا هم باید بری از تراس بپری تو یه تشت. ما هم که دیدیم بابام هرکدوم رو انتخاب کنه تهش مرگه بازی رو به اسم و فامیل تغییر دادیم!
تو اسم و فامیلم همه چی خوب بود که بابام تو حرف (س) جای اشیا اسم خالهام رو نوشت. مامانمم گیر داد اون کجاش اشیاس؟! بابامم گفت که اون سرتاپاش عمله پس اشیا محسوب میشه.
واسه همین مامانم در جوابش تو حرف (ن) جای حیوان اسم عموم رو نوشت؛ پدرمم تو یه حرکت سریع العسیر تو حرف (د) جای غذا نوشت 《دستپخت گوه زنم》 مامانمم تو حرف (ق) جای مناظر دیدنی نوشت 《قیافهی عَن خواهر شوهرم》 تو همین منوال من و خواهرم دیدیم که رسیدیم به حرف (ک) و کار ممکنه به جای باریک کشیده بشه پس خواهرم مودم رو روشن کرد و همه برگشتیم سر گوشی هامون!