Saeed Samiei
Saeed Samiei
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

جامعه شبیه رحمه؟

جامعه شبیه رحمه؟
جامعه شبیه رحمه؟

من سه چهار سالی هست که به فرد فکر می‌کنم، این‌که هر کدوم از آدما، آزاد و تاثیرگذار هستند تو زندگی خودشون. با این مدل فکر کردن یه سری چیزا درست کردم و یه سری چیزا رو هم خراب. شاید با این مدل فکر کردن، نه؛ با زیاده‌روی کردن تو تخمین زدن توانایی انسان و ندیدن محدودیت‌هاش.

مرور می‌کنم خودم رو و می‌بینم یه سری از چیزایی که ساختم یا خراب کردم، انگار همه‌ی همه‌اش هم ساخته دست من نیس، که اگه ساخته دست من هم باشه، انگار من به مقدار زیادی در معرض و محصول گروهی از آدما و فرهنگی هستم که توش نفس می‌کشم.

اول به زمین فکر کردم و این‌که انگار ما آدما گل و گیاه‌هایی هستیم که اگه بستر و خاک (جامعه) حاصل‌خیز باشه، بهتر رشد می‌کنیم، بعد دیدم شاید اون‌طوری اختیار و توانایی و تاثیر انسان کم‌رنگ شده باشه، به رحم مادر دارم فکر می‌کنم، شاید جامعه شبیه رحم مادر باشه و هر کدوم از آدما دارن توی اون بستر رشد می‌کنن.

رحم یه ویژگی داره و اون اینه که درسته خیلی تاثیر داره تو رشد بچه، تو زنده موندن و یا نموندنش ولی انگار از یه جایی به بعد انسان ازش خارج می‌شه.

این‌که این خارج شدن بچه از رحم رو تو ارتباط هر کدوممون با جامعه چه طوری معنی کنیم، می‌تونه یه نوشته دیگه باشه.



انسانجامعهاختیاررحمفکر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید