در طول یکی از جلسات روتین مارسل ۳۵ ساله با روانپزشکش دکتر سارا کوپر، مارسال اعتراف میکنه که وقتی دانشجو بود، با همسایه اش الیویا دعواش میشه و کنترل خودش رو از دست میده و هلش میده. الیویا از پله ها میفته پایین و بلافاصله بر اثر شکستگی گردن فوت میکنه. مارسل میترسه و جسد رو در یه پارک دور دفن میکنه. با کناکش دکتر کوپر، مارسل محل دقیق دفن جسد رو به دکتر میگه. جسد هیچوقت پیدا نشده و الیویا تو لیست مفقودین باقی مونده.
دکتر کوپر معتقده که مارسل، که حالا یک ازدواج شاد با ۲ کودک داره، راست میگه که این اتفاق عمدی نبوده. مارسل تحت هیچ شرایطی تمایلی به اطلاع به پلیس و مسئولین نداره و دکتر کوپر رو هم از این کار منع میکنه.
دکتر کوپر در اینترنت جستجو میکنه و میبینه که والدین الیویا هنوز به زنده بودن دخترشون امید دارن و هرسال یک پیام درخواست بازگشت به خونه از تلویزیون محلی پخش میکنن.
دکتر کوپر متوجه هست که اگر به طور ناشناس به پلیس فقط بگه که الیویا زنده نیست، باعث ایجاد سوالات بیشتر برای خانواده میشه. همچنین میترسه اگر محل دفن جسد رو به پلیس خبر بده، پزشکی قانونی ردی از مارسل پیدا کنه.
آیا دکتر کوپر باید محل دفن جسد رو به پلیس و/یا خانواده الیویا خبر بده؟