توییت توهینآمیز حسین دهباشی پیرامون مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سیداحمد خمینی، موج اعتراضات و واکنشها را به همراه داشت که نهایتا به شکایت خانوادهی امام خمینی(ره) و سرانجام عذرخواهی دهباشی منتهی شد. اما این، اولینباری نبود که این به اصطلاح معلم تاریخ(!) اینگونه سعی در تحریف تاریخ دارد. او بارها در مسائل مختلف اظهارنظرهای غلط و شکبرانگیز داشته است.
چندی پیش حسین دهباشی، سازندهی مستند انتخاباتی حسن روحانی، در توییتی با انتشار عکس لحظه پایین آمدن امام خمینی(ره) از هواپیما، به بازخوانی سرنوشت همراهان ایشان در سفر بازگشت به ایران پرداخته و با چاشنی توامان واقعیات و شایعات، مقصود غایی خود مبنی بر کنارگذاشتهشدن و یا حذف این افراد مسئول و تاثیرگذار در اوایل انقلاب را بازنمایی میکند. آنچه که حائز اهمیت بوده و باید به آن پرداخته شود، علاوه بر سواد ناکافی وی پیرامون افراد و شخصیتهای سیاسی اوایل انقلاب، تحریف وقایع و اهانت ضمنی به فرزند امام خمینی(ره) است؛ چراکه ادعای او عاری از هرگونه استدلال دقیق و مستند بوده و به گفتهای خفیه و منتشرنشده از هاشمی رفسنجانی ارجاع میدهد.
بعد از این توئیت دهباشی، دفتر نشر معارف انقلاب، که ناشر آثار مرتبط با مرحوم هاشمی است، طی اطلاعیه ای ضمن تکذیب هرگونه مطلب منتسب به هاشمی رفسنجانی نوشت: «اخیرا مطلبی در فضای مجازی در رابطه با علت درگذشت یادگار امام راحل، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد خمینی و نسبت دادن آن به آیتالله هاشمی رفسنجانی طرح گردیده است که صحیح نمیباشد. آیت الله هاشمی رفسنجانی جزییات بیماری و درگذشت یادگار امام راحل را در خاطرات خود طی بازههای مختلف مرقوم کردهاند».
پس از توییت اهانتآمیز دهباشی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام به ریاست سیدحسن خمینی و همچنین خانواده مرحوم احمد خمینی از وی شکایت کردند. دادگاه نهایتاً در پی این توییت غیرمستند، دهباشی را مجرم شناخته و رای به محکومیت او داد.
عذرخواهی مکتوب دهباشی پیرامون تهمتی که به یادگار امام(ره) زده بود
اهانتها و جبههگیریها علیه مرحوم سیداحمد خمینی پیشینیهای دیرینه داشته که برای فهم این مسئله بازخوانی مجدد تاریخ دههی ۶۰ حائز اهمیت است. آغاز این اتفاقات و جریانات به مسائل پیشآمده بین امام خمینی(ره) و آقای منتظری بازگشته که مبنای اختلافی بین ایشان بحثی در مورد مهدی هاشمی برادر داماد آقای منتظری است. هاشمی که اتهام ۲۷ قتل را بر دوش خود احساس میکرد، با نظر قاطع امام(ره) مبنی بر محاکمهی سریع خود نیز روبرو شده که تلاشها و تقلاهای آقای منتظری برای تغییر نظر امام خمینی(ره) نیز در این امر موثر واقع نشد. طبیعتا مخالفتهای منتظری با امام(ره) پیرامون محاکمهی هاشمی، با این استدلال بود که بیت او در امتداد این امر تضعیف شده و جایگاه همیشگی او در میان مردم و انقلابیون نیز از دست خواهد رفت. پس از این اتفاقات است که این افراد و جریان همراهشان به قصد تخریب امام خمینی(ره)، شروع به جوسازی و شایعهپراکنی علیه سیداحمد خمینی کرده و به ایشان با برچسب رهبری موروثی اتهام میزدند. اما پس از رحلت امام خمینی(ره) سرانجام مردم متوجه تهمتهای بیجا به شخصیت ارزنده و والای سید احمد آقا شده و به مقاصد شایعهپراکنان نیز پی بردند.
تحریف تاریخ و اهانت به شخصیتهای بزرگ تاریخ معاصر ایران توسط افرادی مثل حسین دهباشی که معلم و تحلیلگر تاریخی خودخوانده است، که به صورت سهوی یا عمدی در بیان و تفسیر تاریخ نگاه جانبدارنه و جهتدار خود را اعمال میکرده، پدیده تازهای نیست.
یکی از این موارد، توئیتی تحریفآمیز وی پیرامون شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و حمله به خانه امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله بوده که دهباشی در این واقعهی تاریخی و مستند تشکیک ایجاد کرده و آن را زیر سوال برده بود. او در توئیت خود نوشت: «خانههای حجاز در صدر اسلام جز پارچهای حائل اساساً در نداشتند، چه رسد به درِ چوبی که آتش بگیرد و مسمار داشته باشد و شکسته شود و اینها. امام علی (ع) نیز به خلفا مشورت داده و تحت فرمانشان به جهاد میرفت. شیعه و سنی، شاخههای یک درختاند. و تفرقه میان مسلمین، سرچشمه شطی از خون!»
این توییت او که در پاییز سال ۱۳۹۹ منتشر شده بود، سیل واکنشهای اعتراضی از سوی مردم و کاربران مجازی را به همراه داشت و برخی از علما و روحانیون نیز با ادلهی مستند و روایی به این تحریف تاریخی پاسخ دادند. بهعنوان نمونه حجتالاسلام حامد کاشانی در پاسخ به این توییت، پس از دعوت وی به گفتوگو با ذکر دلایلی متعدد همچون حجت گرفتن فقدان در برابر استدلال نبود ظلم در حق حضرت فاطمه (س)، و شواهد قرآنی و تاریخی برای وجود درهای چوبی در خانههای مدینه، با نقد این موضع، به این ادعای غلط و غیرتخصصی پاسخی قانعکننده داد. این استدلالات در نهایت منجر به عذرخواهی دهباشی شده و او گفت: «من میپذیرم به جهت محدودیت توییتر و کم سوادی؛ مقدمهام برای رسیدن به مقصود کامل و صحیح نبود و بسیاری را به اشتباه انداخت و شاید من هم اشتباه کرده باشم.»
همچنین دهباشی در مقطعی دیگر طی یک گفتگو پیرامون لانهی جاسوسی و اسناد به دست آمده از آن گفته بود: «طبق این اسناد آقای آیتالله کاشانی با آمریکاییها ارتباطی داشته که این ارتباط از جنس تمایل به سرنگونی دکتر مصدق از روش کودتا است.» این تحریف تاریخی دیگری است که او و سایر طرفداران مصدق برای حمله به آیتالله کاشانی استفاده میکنند. درصورتی که تاریخ بدون سانسور روایت میکند که ارتباط بین آیتالله کاشانی و مصدق زمانی به تیرهگی گرایید که مصدق به سمت آمریکاییها متمایل شده و همین امر به دامی برای سرنگونی و کودتا علیه وی تبدیل شد؛ دامی که خود آمریکاییها برایش پهن کرده و برنامهریزی کرده بودند. در همین گفتوگو نیز موسی حقانی به عنوان کارشناس حضور داشته و به او یادآور می شود که تعبیر او از تاریخ اشتباه بوده و به نوعی اضافهکردن وقایعی است که رخ نداده است. وی گفت: «بعد از خواندن این گزارشها و روشهای نگارش آنها، درباره آیتالله کاشانی هیچ معرفی جدید و نویی نسبت به شصت سال قبل به ما ارائه داده نمیشود.»
حسین دهباشی همچنین طی اظهارنظری درمورد میرزاکوچک خان، ضمن مومن، مردمنواز و پاکدست خواندن میرزا، او را متحد شوروی و تجزیهطلب خواند. او نوشت: «میشود از میرزا کوچک خان تحت تاثیر تبلیغات و خصوصا مجموعهی تلویزیونی کوچک جنگلی و ترانهی زیبای ناصر مسعودی، ستایش کرد تا یادمان بیاید که گرچه انسانی مومن، محرومنواز و پاکدست و شجاع، اما متحد روسیه کمونیست علیه دولت مرکزی ایران بود و قصد تجزیهی گیلان را داشت.»
اگرچه در مومن، شجاع و پاکدست بودن میرزا شکی نیست، اما تجزیه طلب خواندن میرزا و نهضت جنگل جفایی شگرف و تحریفی بزرگ علیه میرزا و جنبش آزادیخواهیاش است. در آن مقطع که کشور از دست اندازیهای گاهوبیگاه انگلیس و شوروی در امان نبوده و حکومت سلطنتطلب ضداسلامی رضاخان که به دست همین اجنبیها روی کارآمده، خود نیز در همین سیر، بیگانه و اجنبی تلقی میشود. بیشک جهاد علیه این متجاوز برای آزادی ایران از ظلم و ستم بیامانش، نه به قصد جدایی بلکه با هدف آزادی ایران، ذیل مقولهی تجزیهطلبی قرار نگرفته و با این دستاویز نمیتوان به میرزاکوچکخان حمله کرد. میرزا کوچکخان معتقد بود که هرآنکس که برای غارت ایران تفنگ بر سر مردم گرفته باشد تا آزادی فراموششان گردد، چه روس باشد چه انگلیس و چه دست نشاندهی اینها، اجنبی است.
همچنین اتهام دهباشی به متحد شوروی و به نوعی کمونیست خواندن میرزا بنا به دلایلی سندیت کافی را ندارد. اول اینکه کمونیستها طبق عقیده مارکس، اساسا به دین و الوهیت اعتقاد نداشته و آن را افیون تودهها میدانند. درصورتیکه میرزا کوچک خان داعیهدار رحمانیت و اسلام بوده و در عقاید خود و همکیشانش نیز میتوان این موضوع را مشاهده کرد. سوای از این، اساسا هم روسها و انگلیسیها به خون میرزا تشنه بودند. ضمن اینکه میرزا مانع تجاوز شوروی به گیلان شده و آرزوی دیرینهی آنها مبنی بر تصرف این بخش از ایران را به نابودی کشاند.
مقام معظم رهبری نیز در تکریم مجاهدت میرزا و نهضت جنگل او می فرمایند: «میرزاکوچکخان یک واحد مینیاتوری از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی را در رشت و در محدوده خاص گیلان بهوجود آورده بود. نهضت جنگل او، حرکتی صددرصد اسلامی ایرانی است. اخلاص او باعث شد که بر خلاف دیگر مبارزان آن زمان، اسمش سر زبانها باشد.درباره میرزا کتابهای زیادی نوشته شده است.» همهی اینها خود موید جهتدار و نادرست بودن ادعای حسین دهباشی پیرامون میرزا کوچکخان جنگلی و نهضت آزادیخواهانه، اسلامی و ملیگرایانهی اوست.
در مقطعی دیگر، وی طی توییتی اعلام کرده بود که سید بشیر حسینی، استاد دانشگاه و داور برنامهی عصر جدید، فرزند مهدی هاشمی معدومِ ماجرای آیتالله منتظری است. استدلال دهباشی برای این قضیه، تنها به همنام بودن فرزندان مهدی هاشمی معدوم با سید بشیر حسینی محدود شده و همانطور که گفته شد از هیچ پشتوانه تاریخی مشخصی نیز برخوردار نبود.
درنهایت نیز کار تا آنجایی پیش رفت که حسین دهباشی با ابراز پشییمانی، مواضع قبلی خود را نادرست خوانده و به همین خاطر از سید بشیر حسینی طلب حلالیت کرده و از او عذرخواهی کرد.
باید گفت که دامنهی اطلاعات تاریخی او، از تاریخ دهه ۶۰ و همچنین قبلتر از آن یعنی دوران مشروطیت، به حدی محدود است که تعدادی از اشتباهات او را به عنوان نمونه آوردیم. با یک جستجو ساده میتوان به بیش از ۲۰ مورد از عذرخواهیها و اذعان او به اشتباهاتش از اشخاص مختلف را یافت که در نوع خود عجیب و شگفت انگیز است!
او در کلیپی به عدم تعادل و کنترل فکری و زبانی خود که ناشی از ضعف اطلاعات بوده اشاره کرده و میگوید: «بیشتر اوقات زبانم در اختیار خودم نیست و این هم برای دنیایم هم آخرتم گران تمام میشود، برایم دعا کنید!»
نمیتوان اشتباهات متعدد و مشکوک شخصی را که در مقطعی با حمایت از روحانی و ساخت مستند تبلیغاتی او منجر به آسیب دیدن مردم ایران شده و در مقطعی به ذریهی رسولالله اهانت کرده و حرف وهابیها را بازگو میکند، با یک عذرخواهی ساده فراموش کرده و با این توجیه از آن گذر کرد. سیاههی سوابق منفی او آنقدر پربار است که جایی برای اشاره به انتشار اخبارکذب درمورد آمار کروناییها و همچنین ایجاد ترس و نگرانی میان مردم و یا ساختن شعارهای تبلیغاتی عوامفریبانه و کاذب حسن روحانی در انتخابات که خود نیز بر آن اذعان داشت، باقی نمیگذارد.