sahar.nezhadchari1367
sahar.nezhadchari1367
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

سحرک دربار

با این که انسان بذله گویی نیستم؛ اما همیشه تمایل به شاد کردن دیگران داشته‌ام. گاهی تصور می‌کنم اگر در زمان قاجار بودم حتما جزو یکی از بهترین تلخک‌های دربار می‌شدم. تلخکی که می‌توانست با خنده و حرکاتش جان خیلی‌ها را از مرگ نجات دهد.

اگر خیلی به عقب برنگردم؛ شاید بشود حاجی فیروزی سیاه صورت اما سپید سیرت بود. در خیابان‌ها می‌چرخیدم و می‌خواندم:

ابراب خودم، سامبولی علیکم ابراب خودم سرتو بالا کت

ابراب خودم بُزبُز قندی ابراب خودم چرا نمی‌خندی

می‌گویم بابانوئل بودن هم بد نیست! دیدن برق شادی در چشمان کودکان زیباست. اما این‌ها همه آدم‌هایی بودند که دوست داشتم باشم و نیستم. امروز؛ شاید بتوانم بخندانم، یا مطلبی طنز بنویسم اما تا سحرک شدن راه درازی در پیش است. سحرک؟ سحرک؛ همان تلخک دربار در سال 2020 است. گاهی با خود می‌اندیشم؛ کار تلخک و حاجی فیروز در گذشته ساده‌تر بوده‌است! امروز خندیدن و خنداندن مردم به مراتب دشوارتر است. با این حال من سحرک زمانه می‌مانم تا تو لبخند بزنی که من لبخند نشسته بر چهره‌ات را بسیار دوست می‌دارم.

پ. ن .سحرک: درسته که می‌خواستم تلخک دربار باشم، اما خداروشکر می‌کنم که اون زمان نبودم. چرا؟ واسه لقب‌هایی که نثار تلخک‌ها می‌کردند. چند نمونه میگم فقط آروم بخونید؛ مردک، زیقوله، شغال‌الدوله و موچول‌خان، دیگه حرفی ندارم.

حاجی فیروزبابانوئلخنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید