ویرگول
ورودثبت نام
سجاد سالاری
سجاد سالاری
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

آسانسور "چرک نویس"

همه چی به هم ریخت

چراغا از کار افتاد

آسانسور با یک لرزه ترسناک شروع به سقوط کرد.

بهم لبخند زدی. دستام رو محکم فشار دادی و گفتی: حتی بدترین لحظات، وقتی کنار هم باشیم خیلی زود تموم میشن.

چشمام رو بستی.

هوا خیلی سرد شده بود.

دستام بی حس شدن.

وقتی چشمام رو باز کردم تنها بودم.

تو پیشم نبودی

و من هی سقوط کردم

سقوط کردم

سقوط کردم...

متولد تیرماه سال۷۸. دانشجو رشته دندانپزشکی از دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد. گاهی وقتا دست به قلم میشم و احساسات درونیم رو روی کاغذ خالی میکنم بعضی وقتا هم شروع میکنم به نوشتن داستان، معمولا کوتاه و عاشقانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید