اضطراب اختگی یا Castration Anxiety در معنای کلی، اشاره به ترس از دست دادن یا صدمه دیدن اندامهای تناسلی -علیالخصوص قضیب (Penis)- دارد.
این مفهوم توسط زیگموند فروید و در بررسی کیس «هانس کوچولو» (Little Hans) -کودک پنجسالهای که از اسبها میترسید- و مقالهی «برخی تبعات روانی اختلافات آناتومیکال میان جنسها» مطرح شد.
اضطراب اختگی، فانتزیها و تبعات رشدی مرتبط با آن را به صورت کلی تحت عنوان عقدهی اختگی (Castration Complex) میشناسیم.
فروید در تبیین اضطراب اختگی مطرح میکند که کودک با دریافت اینکه میان اندام جنسی خودش و جنس مقابلش تفاوت وجود دارد، دچار پریشانی و اضطراب میشود. اما چنین اضطرابی در دختران و پسران تبعات متفاوتی را به دنبال داشته و نتیجهی هر کدام، مفاهیم بسیاری را در روانکاوی به ارمغان آورده اند.
کودک پسر پس از دریافت اینکه او آلت تناسلی مردانه دارد ولی دختر چنین آلتی را ندارد، حس میکند که دختر هم قبلا مثل او بوده، اما حالا اخته شده است. این موضوع پسر را دچار اضطراب بسیاری کرده و تصور میکند همین اختگی ممکن است برای او هم اتفاق بیفتد. (loss of penis) از آنجایی که آلت تناسلی او یکی از منشآت لذت است و در عقدهی ادیپ نیز کاربرد زیادی برایش قائل شده؛ حتی فکر اختگی و بریده شدن آلت او، اضطراب بسیار زیادی را برایش ایجاد میکند. با تصور اینکه چنین تنبیهی ممکن است از سوی پدر به او وارد شود، امیال ادیپی خود به مادر را سرکوب کرده و با پدرش همانندسازی میکند. در همین نتیجه است که سوپرایگو شکل میگیرد.
مطابق نظر فروید، برای دختران اما موضوع طور دیگری است:
همین کشف نداشتن آلت مردی، به آنها احساس اخته بودن و کهتری نسبت به مردان را داده و رشک قضیب (Penis Envy) را تجربه میکنند. چنین موضوعی برای هویت جنسی و جنسیتی دختران بسیار حیاتی است.
فروید اشاره میکند که در پی رشک قضیب، دختران به دنبال کسب قضیب یا جایگزین آن (داشتن بچه) از پدرشان هستند. همانطور که پیشتر مطرح کردم، عقدهی ادیپ در دختران به شکل دیگری نمایان شده است.
فروید همچنین مطرح میکند که چون دختران دیگر اضطراب اختگی ندارند، سوپرایگویی ضعیفتر را نیز ایجاد میکنند.
این نظرات فروید (بخصوص تبیین عقدهی اختگی در دختران) با انتقادات بسیاری روبرو شده که در آینده آنها را مطرح خواهم کرد.
فروید ابتدائاً ادعای جهانشمولی چنین اضطراب و عقدهای را مشخص نکرده است، اما رفته رفته او و بعدها لکان جهانشمولی عقدهی ادیپ و عقدهی اختگی را طرح میکنند.
به نظر شما چه انتقاداتی به این نظریات فروید وارد شده است؟