در طول کشمکشهای عبور از هیپنوز به روانکاوی، فروید از لحاظ نظری، پیشرفتهای زیادی را به ارمغان آورد. یکی از پایهایترین آنها، طرح مدل توپوگرافیک بود.
بر اساس مدل توپوگرافیک، وجود سه سیستم روانی (Psychic Systems) مطرح میشود: «هشیار» (Conscious)، «نیمههشیار» (Preconscious) و «ناهشیار» (Unconscious)
فروید پیش از طرح علنی سیستمها در مقالهی «تفسیر رویا» هم چنین مدلی را به صورت ضمنی در تفکر خود قائل بود، اما بواسطهی همین مقاله و دیگر مقالات معطوف به ناهشیار بود که مدل مذکور را به دنیای روانکاوی معرفی کرد.
محتوای روانی این سیستمها از مهمترین وجوه تمایزشان است. محتوای سیستمِ هشیار، آماده، در دسترس و در جریانِ آگاهی است؛ در حالی که محتوای ناهشیار، به این معنا قابل دسترسی نمیباشد. محتوای نیمههشیار هم مانند ناهشیار، خارج از دسترس است، اما با تقلا میتواند به حوزهی آگاهی در آید.
سیستمهای روانی که پیشتر شرحشان رفت، با تفاوتهایشان، از یکدیگر تفکیکپذیر میشوند:
۱. این سیستمها در طول پیوستار روانی، محل متفاوتی از هم دارند. این پیوستار عمودی از سطح و با هشیار شروع میشود؛ سپس پایینتر از آن، نیمههشیار بوده و نهایتا در اعماق زیرین طیف، ناهشیار جاگرفته است.
۲. حالت عملیاتی سیستمهای روانی نیز با هم متفاوت است. هشیار و نیمههشیار، تحت «فرایند اولیه» (Primary Process) کار میکنند؛ اما ناهشیار با «فرایند ثانویه» (Secondary Process) در تعامل است که در آینده آنها را شرح خواهم داد.
۳. سانسور کردن نیز در این سیستمها با شیوهی متفاوتی صورت میگیرد. فروید، مانع میان هشیار و نیمههشیار را «سانسور ثانویه» نامیده و مانع میان نیمههشیار و ناهشیار را «سانسور خاص» نامیده است که سانسور ثانویه از سانسور خاص، اثرمندتر میباشد. این اصطلاحات را نیز در نوشتهی دیگری برای علاقمندان شرح خواهم داد.
مدل توپوگرافیک در روانکاوی از اهمیت و ارزش بالایی برخوردار است اما باید توجه کنیم که این، تنها مدل روانیای نیست که فروید ارائه میکند.
او بعدها مدل ساختاری (اید، ایگو و سوپرایگو) را جایگزینِ مدل توپوگرافیک خود کرد، اما از آنجایی که دو مدل مذکور دارای اشتراکاتی با هم هستند، این جایگزینی به صورت کامل انجام نشد. علاوه بر آن، مفهوم ناهشیار نقش کلیدی و محوری خود را فارغ از این جایگزینی، در روانکاوی حفظ کرد.
به نظر شما چرا فروید مدل ساختاری را جایگزین این مدل کرد؟