ویرگول
ورودثبت نام
sajjad_mf
sajjad_mf
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

ماشین ها رو فقط سیل نمیبره!. خونه ها روم میبره

خونه رو سیل برد اونم چه سیلی!. اون شب مثل همیشه ساعت 10 من و پسر کوچیکم خوابیدم . چونکه من زیر کولر نمیخوابم , با پسر بزرگم اتاق مونو عوض کردیم. صدای کولر طوریه که هیچی رو نمیشه شنید.خلاصه خانم هم چونکه دیر وقت میخوابه و با مشتری هاش درگیره و سریال بیشتر نگاه میکنه ,بیشتر تو کاناپه خوابش میبره !. همه طبق معمول خواب بودیم که صدای داد و بیدادی وحشتناک همه رو از خواب بیدا کرد. خانم من موقعی که میرفته دستشوئی پاشو که رو فرش میزاره میبینه همه چی خیس شده!. گفت سجاد بیا که خونه رو آب برد!. منم تو خواب بیداری بودم که اون سیل بردن ماشین های مردم با سرنشیناش ذهنم رو درگیر کرد. به خودم هلی دادم که راه بیفتم دیدم همه جا خیس شده!. خلاصه با پسر ام دست به کار شدیم!. خانم هم عجز و ناله میکرد. اول رفتم ببینم از کجا آب میاد که دیدم , شیلنگ لباسشوئی ترکیده و با چه شدتی آب میاد و سر ریز شده به کل خونه!. سریع شیر ها رو بستم. و با کمک پسرم یاشار آب ها رو با وسایل اولیه مثل خاک انداز و دستمال و تشت جمع کردیم و ریختیم تو توالت !. دوستان فشار آب همیشه نصف شبها زیاده , چونکه مصرف در حد صفره !. دوما شیلنگی که گرون هم خریده بودم , استاندارد نبود و از وصله جر خورده بود!سوما بعد از استفاده از لباسشوئی باید شیرهای گرم و سرد رو باید بست که هیچ موقع بسته نشد و همیشه باز مونده بود.پسرم
آرشام هم بیدار شد که اون هم گریه میکرد چونکه زیر پاش آب بود. خلاصه اون هم آروم کردم و خوابوندمش!. فرشهای خیس رو بردیم بیرون که خیلی هم سنگین شده بودن !. کل پریزهای برق رو درآوردم که باید اول فیوز رو خاموش میکردم که فراموش کرده بودم !. به غیر از محافظ ها همه چی سوخت!. مانیتور و آداپتور پسرم آرشام که خیلی عاشق کامپیوتره !. لباس ها همه خیس شده بود و بوی رطوبت خفه میکرد. خلاصه بعد از چهار ساعت
آب ها جمع شد و اگه خانم بیدار نشده بود ساختمون نشست میکرد و همه رو برق میگرفت , چونکه پریزها همه تو برق بود !. نزدیک صبح کار تموم شد و همه خوابیدیم. منم مرخصی گرفتم و روزش نرفتم به کار!. به آرشام اون روز خیلی خوش گذشت و رفتیم بیرون, هم خرید کنیم و هم بگردیم تا یه مقدار حالمون خوش بشه!.فرش ها آوردم از پله ها پائین تا آبشون تخلیه بشه تا راحت تر تا وانت قالیشوئی حمل بشه!. بچه های قالیشوئی و خودم با کمک هم قالی های آب کشیده رو انداختیم تو وانت و چند بار بچه های حمل کننده سر خوردن و افتادن !. خلاصه اون هم به خیر گذشت!. شیلنگ جدید گرفتم و شیلنگهای گرون بی کیفیت انداختم دور!. مانیتور آرشام رو دادم درستش کنن.یه چیزی آخر یادم رفت ,گوشی ارزون من درست زیر تخت بود ولی نسوخته بود و حالام کار میکنه!



































!


پسرم آرشامسیلشیلنگبرق گرفتگیسوخت
دنبال قهرمان نگردد. در وجود خودت بگرد. هر نفر یک قهرمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید