در ادامه بخش یکم که ارائه شد، به این سوال می رسیم که اگر طرز تفکر ما این باشد که از شرایط راضی شویم، پس چطور باید به آن برسیم؟ یک راه این است که از تخیل استفاده کنیم. یعنی سعی کنیم چیزهای خوب را تصور کنیم تا ذهنمان آرام شود. اما این فقط یک مسکن است. یا حتی شبیه یک داروی مخدر یا توهم زاست که فقط ذهن را منحرف می کند. اما در واقعیت اتفاق مثبتی نیفتاده است.
با این حساب بهتر است به جای موهومات به سراغ خود واقعیت زندگی برویم. یعنی تلخ و شیرین زندگی را انکار نکنیم. اینها واقعیت زندگی هستند. هر کسی در هر درجه از رفاه با مشکلات روبرو می شود. کسی که با واقعیت بیگانه نیست، انتظاراتش هم از زندگی دست نیافتنی نمی شود. اگر انتظارات شخصی دست نیافتنی نباشد، مدام به خاطر نرسیدن به آنها اعتراض نمی کند. اعتراض نکردن هم خود عامل رضایت داشتن است. قدیمی های ما همیشه گفتند که “دنیا دار مکافات است”. این جمله را با گذشت زمان و بالا رفتن سن بهتر می توان درک کرد. خود من روز به روز بیشتر با این حقیقت آشنا می شوم.
واقعا خیلی از اوقات نمی شود جلوی اتفاقات بد را گرفت. بعضی اوقات شده که هر روز جدیدی برای من شروع شده با یک مشکل جدید مواجه شدم. یک روز مریضی، یک روز مشکل مالی، یک روز مشکل کاری، یک روز مشکل خانوادگی و اینها مدام در حال تکرار شدن هستند. من هم نمی توانم جلوی آنها بایستم که اتفاق نیفتند. اگر این طور باشد که ذهنیتی از زندگی های دست نیافتنی برای خودم داشته باشم (که در کشورمان هم کم نیستند). و هر روز به خاطرش افسوس بخورم وضعم بدتر هم می شود.
همیشه به یاد داشته باشید اینجا دنیاست. افراد ناراضی معمولا کسانی اند که از دنیا انتظار بهشت را دارند. این دیدگاه میان انتظارات و واقعیت های زندگی ناهماهنگی به وجود خواهد آمد. و طبیعتا به ناکامی و فشار روانی خواهد انجامید.
در بهشت هرچه را که بخواهی می شود. اما در دنیا آنچه را که می شود باید خواست ! امام علی علیه السلام می فرمایند:
“هرگاه آنچه را خواستی نشد، آنچه را که شد بخواه.”
با رعایت اصولی که ذکر شد، انسان می تواند آنچه را که واقعیت است را بپذیرد و توان واکنش مثبت را بدست می آورد.
در ادبیات و شعر و حتی داستانها و تجربیات انسان های مسن، موارد بسیار زیاد و قابل توجهی از پرداختن به ناپایداری و زودگذر بودن آن ثبت و نقل شده است. این غیر از مواردی است که در دین به این امر پرداخته است. بزرگترهای ما در سختی ها برای تسلی دادن به کوچکترها می گویند: ” نگران نباش تا چشم روی بگذاری می گذرد و فراموش می کنی.” خود ما هم در هر سنی هستیم به کوجکترها همین را می گوییم.
به عنوان مثال یک کودک کلاس اول دبستان را فرض کنید که به شدت نگران نمره کمی است که از معلمش گرفته است. این مساله برای ما که می دانیم این نمره تقریبا هیچ تاثیرای در زندگی او نخواهد داشت اصلا مساله مهمی نیست. ولی برای او خیلی مهم و حیاتی است. دلیل این است که ما بر آینده اشراف نسبی داریم اما او که بی تجربه است اینگونه نیست.
همین رویه برای مواردی که در زندگی برای ما اتفاق میفتد و ما را به هم می ریزد برقرار است. فقط لازم است در لحظه ناراحتی هیجانی نشویم و از قدرت عقلمان استفاده کنیم.
مثال دیگری برای درک زودگذر بودن دنیا و کنار آمدن با این قضیه. به این صورت تصور کنید که الان در سالن انتظار یک بیمارستان یا مطب پزشک یا ایستگاه اتوبوس یا صف نانوایی هستید. هیچ کدام از اینها وضعیت رفاهی مناسبی برای اقامت ندارند اما شما از بودن در آنها احساس ناراحتی غیرقابل تحملی ندارید. چرا؟
چون که می دانید این وضعیت ها گذرا هستند و قرار نیست باقی عمرتان را در آن بگذرانید. همین مثال ها را در رابطه با دنیا ببینید. قرار نیست ما تا ابد در دنیا بمانیم که به خاطر آن بخواهیم تمام آرامش، انرژی و امکاناتمان را صرف آن کنیم. چه بسیار انسانها که با رنج و مشقت خیلی زیاد خانه و زندگی بسیار آبادی را فراهم کرده اند اما قبل از آنکه بتوانند از آن استفاده کنند، از دنیا رفته اند.
زندگی دنیا برای انسانها چه به آخرت اعتقاد داشته باشند و چه اعتقادی نداشته باشند، تمام شدنی و زودگذر است. و به اعتقاد ما مسلمانان دنیا را باید زمینه آبادی آخرت بدانیم. البته به این نکته توجه داشته باشیم که دین اسلام به هیچ عنوان با داشتن مال و زندگی فراوان در دنیا مخالف نیست. مخالفت اسلام با دلبستگی به دنیاست.
اعتقاد شخصی بنده این است که اگر یک شخص دیندار، تاکید می کنم یک شخص دیندار بتواند پولدار شود ولی این کار را نکند، انسان با ارزشی نیست. چون در دنیا پول به انسان امکانات و قدرت تاثیرگذاری می دهد و یک انسان دیندار باید انسان تاثیرگذاری هم باشد.
.
نوشته پیشین:
1- هنر رضایت از زندگی – شماره یکم