وقتی با قطار سفر میکنی (منظورم قطار های ایرانیِ خودمونه!) همه چیز اونقدر که رویایی نقل میکنند نیست..
قطار های ما تنگ و کوچیکه.. اگه پات برهنه باشه و به موکت زمین بخوره GAME OVER میشی... هی نگرانی که مریض نشی.. تو زمستونا زیادی توی کابین گرم میشه.. تو تابستونا زیادی سرد میشه.. در طول شب مُدام قطار وایمیسته... قطار که وایسته سرویس بهداشتی (مثلا بهداشتی?) رفتن مصیبت میشه.. نصف شب بخوای بری بیرون، تازه اگه شانس بیاری و همسفرات فامیل باشن یا آدمهای غریبه بدقلقی نباشن، با هزار رودربایستی باید دنبال کفشهات بگردی و این دقیقا همون مرحله GAME OVERعه که مجبوری وایستی رو موکت کابین...
همه ی همه ی همه ی اینا تا وقتیه که صبح شده نزدیک رسیدن به مقصد...
نزدیک به رسیدن به کسایی که دوسشون داری ..
فقط ۵ دقیقه از کل مسیر رو تصمیم میگیری به خودت خوش بگذرونی..
سرحال میری تو راهرو و با این تصویر رو به رو میشی.. مات و مبهوت نگاش میکنی و ازش عکس یادگاری میگیری.. این همه مدت توی اینستاگرام و پینترست در به در دنبال عکس های خوشگل و جذاب طبیعت میگشتی و حالا منظره ای که درست چند قدم باهات فاصله داشت رو از دست دادی.. اونجاس که میفهمی باید خیلی بیشتر از ۵ دقیقه تو این مدت زمان موقت به خودت خوش میگذروندی.. و با این حساب که قطار هر چی هم که هست بالاخره تو رو به مقصد و چیزهایی که میخوای میرسونه، از سختیهاش فاکتور میگیری... وضعیت قرنطینه یه همچین قطاریه... یعنی مقصدش بازم رسیدن آدمها بهم دیگس.. سلامتیِ عزیزامونه.. دوباره توی آرامش کنار هم دیگه بودنه... به خاطر مقصد هم شده، میشه نقص هاشو بپذیریم و باهاش کنار بیایم.. چیزی که از دست میدیم تفریح ها و لذت هاییِ که خاص این دورانِ... که شاید همیشه دنبال یه همچین فرصت هایی بودیم و حالا که جلو چشممونه نمیخوایم که ببینیمشون.. چه لذت ببریم چه بشینیم حرص بخوریم، میگذره، تموم میشه مسیر بالاخره.. ولی هر لحظه ای رو که صرف شاد کردن خودمون نکنیم، سرمون کلاه میره..
#رج