صالح رستمی
صالح رستمی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

شخصیت جعلی من؛ چرا دروغ می‌گویم؟

من یک دروغگو هستم/ چگونه دروغ‌هایم را به واقعیت تبدیل می‌کنم؟


من یکی از خالی‌بندترین دوستانی هستم که می‌توانید داشته باشید. شاید این حرفم هم یک دروغ باشد، اما من از دروغ‌ها استفاده می‌کنم تا حقیقت را بسازم.


سه سال پیش تصمیم گرفتم به شکل منظم ورزش کنم. برای کسی که اصلا اهل ورزش منظم نبود، قدرت جسمانی کمی داشت و در خانواده‌اش ورزش امری خنثی تلقی می‌شد، ورزش منظم کار سختی بود. کاری که من کردم ایجاد یک جور شخصیتی جعلی برای خودم و نزد دوستان و آشناهایم بود. من از روزی که تصمیم به ورزش گرفتم، تبدیل شدم به یک ورزش کار منظم و حرفه‌ای. با این که هنوز ورزش را شروع نکرده بودم، پیش دوستانم در دانشگاه قُپی می‌آمدم که هر روز نیم ساعت می‌دوم و حتی برایشان نسخه‌های ورزش کردن می‌پیچیدم. البته اینجا سعی می‌کردم اخلاق را رعایت کنم. یعنی چرت و پرت نمی‌گفتم و فقط توصیه‌ای‌هایی که در سایت‌ها خوانده بودم اما هنوز آن‌ها را اجرا نکرده بودم، برایشان تعریف می‌کردم.


من از ساختن این شخصیت جعلی برای خودم هیچ وقت پشیمان نشده‌ام، بلکه این شخصیت به من کمک کرده است که بیشتر شبیه‌اش شوم. در همین قضیه دویدن، من از شخصیت واقعی کسی که اصلا ورزش نمی‌کند تبدیل شدم به شخصیت واقعی کسی که هر روز نیم ساعت می‌دود. اما این کافی نبود شخصیت جعلی دیگری برای خودم ساخت و پرداختم. شخصیت جعلی من حالا کسی بود که هر روز 90 دقیقه می‌دود. و شخصیت واقعی من کسی بود که سعی می‌کرد به شخصیت جعلی‌ای که برای دوستانش ساخته بود نزدیک شود.

دکتر جکیل و آقای هاید نمونه یک روایت عجیب از پدیده شخصیت جعلی است
دکتر جکیل و آقای هاید نمونه یک روایت عجیب از پدیده شخصیت جعلی است


این دروغ پراکنی‌های من برای دوستان و حتی در توییتر و شبکه‌های اجتماعی فقط منوط به ورزش نمی‌شود، من در بسیاری از موارد دیگر پیشِ دوستانم از خودم شخصیتی جعلی می‌سازم. کسی که نمره تافل بالا دارد، کسی که هر سال 100 کتاب می‌خواند، کسی که هر روز یک مقاله انگلیسی مطالعه می‌کند و خلاصه یک موجود عجیب و به قول امروزی‌ها نِرد. جالب اینجاست که من یک هنرمند تمام عیار در ساختن این موجود جعلی هستم که خیلی هم دوستش دارم. یعنی وقتی می‌گویم هر سال 100 کتاب می‌خوانم (در صورتی که رکورد فعلی من چیزی طرفای عدد 40 است) طرف مقابلم واقعا فکر می‌کند، من واقعا هر سال صد کتاب می‌خوانم. یا مثلا وقتی می‌گویم من در فلان زبان برنامه نویسی تبحر کامل دارم با اینکه فقط اصول مقدماتی اش را می‌دانم، طرف مقابلم فکر می‌کند واقعا یک برنامه‌نویس قَدَرم. درست مانند فرانک ابیگنیل در فیلم اگه می‌تونی منو بگیر، من هم یک جاعل حرفه‌ای هستم.


این روزها خیلی به این شخصیت جعلی فکر می‌کنم و مقایسه‌اش می‌کنم با این موجود واقعی امروز. نمی‌توانم شخصیت جعلی را کنار بگذارم. کم کم دارم به این نتیجه می‌رسم که اطرافیانم هم از این شخصیت‌های جعلی زیاد دارند. این من را یاد اصطلاح زندگی کراپ شده در اینستاگرام می‌اندازد. یاد عکس‌هایی از یک تکه خاصِ زندگی که فرد منتشرش می‌کند تا بگوید چقدر جذاب است، چقدر زندگی خوبی دارد. اوایل به این موضوع خرده می‌گرفتم با اینکه خودم یکی از جاعل‌های قهار هستم. وقتی که کمی بهتر دقت کردم، فهمیدم خودم هم این شخصیت جعلی را به شکلی کاملا حرفه‌ای‌تر به دنیای بیرون عرضه می‌کنم و حالا با این شخصیت جعلی دیگران و خودم کنار آمدم. درمورد شخصیت جعلی حتی دوستش هم دارم و از آن خجالت نمی‌کشم. من به دروغ‌گویی خودم ادامه خواهم داد به گفتن دست آوردهای آینده در امروز به موفقیت‌های آینده در امروز.

زندگی واقعی سمت راست، زندگی جعلی سمت چپ درست شبیه اینستاگرام
زندگی واقعی سمت راست، زندگی جعلی سمت چپ درست شبیه اینستاگرام



اما گاهی با خودم فکر می‌کنم که این شخصیت جعلی ممکن است روزی با مخ زمین بخورد؟ اگر آره پس چرا هیچ وقت به دیگران نمی‌گویم که این شخصیت جعلی چه ضعف‌هایی که ندارد. بلکه قایمش می‌کنم. انگار دوست دارم فقط دکتر جکیل موفقی خیالی باشم در نگاه دیگران، نه آقای هایدی افسانه‌ای.


@Rwriter آدرس کانال تلگرام

روانشناسیزندگیدروغدکتر جکیل و آقای هاید
اول دانش آموز/ دوم: نویسنده و داستان نویس/ سوم: فارغ التحصیل مهندسی صنایع دانشگاه شریف/ چهارم: دونده استقامت/ پنجم: دانش آموز/ ششم: دانش آموز/ هفتم: دانش آموز/ هشتم: دانش آموز /...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید