جهانی که این همه سریع پیش میرود، باعث پدید آمدن مفاهیم تازهای شده است. یکی از آنها "کار هوشمندانه" یا "هوشمندانه کار" کردن است. حالا بسیاری این سوال را دارند که چطور هوشمندانه فکر کنیم و چطور هوشمندانه کار کنیم؟
کار سخت یا Hard Work مفهومی است که در مقابل Smart Work قرار میگیرد. اما کار هوشمندانه اصلاً به معنی کم کار کردن نیست.
تاکید روی این موضوع از آنجایی ناشی میشود که در بسیاری از تبلیغات زرد در پلتفرمهای با ارزش محتوایی پایینتر شاهد ظهور افرادی هستیم که با استفاده از واژه " کار هوشمندانه" شعار "کم کارکن و زیاد پول دربیار" را در ذهن مخاطب پرورش میدهند.
حاصل چنین سرابی تربیت انسانهایی است که عملاً در هیچ مهارتی خبرگی و دانش کافی ندارند و تنها با توهم این که باید "کار هوشمندانه " کرد، دست به هیچ کاری نمیزنند.
مارک زاکربرگ، انیشتن، فیلیپ کاتلر، یونگ، دکتر احمد روستا، هاروکی موراکامی، دکتر مصدق، ایلان ماسک، ایران درودی و هر شخص موفق دیگری را که دوست دارید در این لیست قرار دهید. نگاهی گذرا به زندگینامه این افراد نشان میدهد که سالهای طولانی زمان و انرژی خود را روی یک کار متمرکز بودهاند تا آن را خوب بیاموزند؛ سپس موفقیت مالی و اجتماعی رخ نموده است.
هیچ کدام این افراد برای موفقیت چرخ کارشان را از اول اختراع نکردهاند. اما حتماً زیاد آموخته، بسیارتجربه کرده، خیلی مطالعه داشته، بارها یک موضوع را سعی و خطا کرده، بیخوابی و فشار را تحمل کرده و تمرکز داشتهاند تا به سطحی از مهارت و خبرگی رسیدهاند.
برای رسیدن به خبرگی هیچ میانبری وجود ندارد. تا در دل کار قرار نگیرید عملاً نه خودتان چیزی یاد میگیرید و نه کسی به شما اعتماد میکند. فرصت تجربه کردن برای خبره شدن مزیتی است که خودتان باید آن را خلق کنید. خبر بد این که تا وقتی واقعاً در کارتان خبره و کارکشته نشوید، نمیتوانید به هوشمندانه کار کردن فکر کنید.
انیشتن یک جمله جذاب دارد که میگوید:
" شما وقتی میتوانید مدعی شوید کاری را خوب بلدید که بتوانید در آن تغییراتی ایجاد کنید! "
این موضوع، اصل قبلی را در هوشمندانه کار کردن تایید میکند. یعنی فقط وقتی واقعاً خبره میشوید که بتوانید در کاری که میکنید تغییراتی ایجاد کنید. اما هرگز نباید در برابر رخ دادن تغییرات ایستادگی کنید.
وقتی کسی برای کاری زحمت زیادی کشیده است، احتمال خیلی زیادی وجود دارد که روی آن تعصب پیدا کند. مثلاً وقتی روشی را برای انجام کاری ابداع میکنید، احتمالاً اگر با پیشنهادی که به شما میگوید چطور میتوانید همان کار را هوشمندانهتر انجام دهید، هرگز موافقت نکنید.
اما این سپر را زمین بیندازید و دستهایتان را دربرابر تغییرات خوب بالا ببرید. اگر خودتان را در کد زنی قبول دارید و تصورتان این است که هیچکس مثل شما کلین کد نمیزند حتماً بگردید ببینید که مثلاً هوش مصنوعی در زمینه کاری شما تا کجا پیش رفته است؟ AI چه ابزارهای تازهای در حوزه کاری شما خلق کرده؟ نرم افزارهای جدید کدامند؟ حتی راجع به آخرین ورژن نرمافزارهایی که با آنها کار میکنید هم اطلاعات کسب کنید و آن را روی سیستمتان نصب کنید.
خلاصه بگردید ببینید که دیگران همین کاری که شما انجام میدهید را چطور بهتر انجام میدهند؟ روی هیچ چیزی، حتی تخصصی که برایش مو سفید کردهاید تعصب نداشته باشید تا شیوه هوشمندانه کار کردن را یاد بگیرید.
خفگی در حجم کارهایی که باید انجام شود برای همه وجود دارد. این یکی از باگهایی است که باعث میشود نتوانید هوشمندانه کار کنید. اما تا دلتان بخواهد برای مدیریت پروژه اپلیکیشن وجود دارد.
معنی استفاده از اپلیکیشن مدیریت پروژه این نیست که شما باید دهها پروژه با کارفرماهای مختلف داشته باشید. برای برنامه ریزی روزانه خود که مشخص کنید در آن کی به چه کاری برسید؟ چقدر مطالعه کنید؟ کی نرمش روزانه داشته باشید و خلاصه هر کار دیگری نیاز به یکی از این اپلیکیشنها دارید.
وقتی میدانید چه کار باید بکنید و هر روز این لیست را مقابل چشمتان داشته باشید، ذهنتان متمرکز میماند و مدام دنبال این نیست که به یاد بیاورد کدام کار را باید انجام میداده؟ کدام کار را فراموش کرده؟ و کدام کار بر دیگری اولویت دارد؟
این که بتوانید چند موضوع را هم زمان پوشش دهید نشان از قدرت شماست. اما احتمالاً قبول دارید که اگر در حالی که کد میزنید در اینستاگرام هم پست بگذارید، چقدر کیفیت کارتان افت میکند و احتمالاً برای هر دو کار چقدر زمان بیشتری باید صرف کنید (لطفاً این مثال را به نوع کار خودتان تعمیم دهید).
البته این زمان بیشتر شاید در ظاهر به نظرتان 3 دقیقه باشد. اما اگر در روز 5 بار از این 3 دقیقهها تلف کنید، یعنی 15 دقیقه مفید از بین رفته است. 15 دقیقه یعنی 10 صفحه کتاب خواندن یا مطالعه دو مقاله 2 هزار کلمهای یا یک اپیزود از پادکست.
پس یکی از اصول هوشمندانه کار کردن این است که متمرکز باشید و دست از تقلا کردن برای چند وظیفگی بردارید.
به قول مرد بزرگی که از اساتید دانشگاه تهران در رشته مدیریت کسب و کار است:
" تا تمرکز ما روی یک نقطه نباشد، ذرهبین ما چیزی را نخواهد سوزاند! "
این که تعریف شما از "بهره" ، "سود" یا benefit چیست؟ به خودتان بستگی دارد. گاهی این بهره پول بیشتر است. گاهی به معنی زمان کوتاهتر است. گاهی بهره به معنی ارتقای سطح پورتفولیوی کاری و کسب تجربه است و گاهی لینک سازی و ارتباط با افراد و تیمهای موثرتر که در آینده نتیجه میدهد. همه اینها خوب هستند و معنیشان بهره است.
بد زمانی است که شما کاری را بدون بهره مشخص و قابل لمس قبول کنید. مثلاً بپذیرید کاری را انجام دهید چون فقط دوستتان از شما خواسته است. یا چون این کار از دور برایتان جذاب بوده است و هیچ دیدگاه و نظری راجع به آن ندارید. به این ترتیب وارد چالشی میشوید که هیچ بهره قابل لمسی برای شما ندارد. حاصل چنین "بله" گفتنهایی اغلب از دست رفتن زمان، اعتبار، حوصله، پول یا حتی دوستیهاست.
از یک جایی به بعد هوشمندانه کار کردن برایتان اینطور تعریف میشود که پروژههایتان را هوشمندانه انتخاب کنید. یعنی به جای گرفتن 10 پروژه Nتومانی، یک پروژه 13N تومانی بگیرید.
چطور؟! ایجاد ارتباطات درست.
مهم است که در فضاهایی حضور داشته باشید که در آن افراد مهم و اثرگذار هستند. باید با آنها ارتباط برقرار کنید. خودتان را خبره و خوش قول معرفی کنید و هم زمان پورتفولیوی قوی و اثرگذاری هم داشته باشید. از هیچ فرصتی برای برقراری این ارتباط غافل نشوید.
یک پروفایل قوی در لینکدین بسازید. اینفلوئنسرهای حوزه خود را فالو کنید. محتوای با کیفیت و منظم خلق کنید، در ایونتهای مرتبط حضور داشته باشید و روی پیشنهادهای جذابی که ممکن است حتی کمی ترسناک باشند، دقیق فکر کنید.
پیشنهاد میکنیم برای تکمیل اطلاعات خود درباره کار هوشمندانه و شیوه های عملی آن این ویدئو را با دقت مشاهده کنید.
اگر شما هم به عنوان برنامه نویس برای کار هوشمندانه پیشنهادی دارید، آن را با ما درمیان بگذارید.