ویرگول
ورودثبت نام
سلمان معمار
سلمان معمار
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

در جستجوی کرونا

سعید نمکی که صبح نامه شکایت به روحانی رو علنی کرده بود فکر میکرد اشتری رییس ناجا برای پیگیری ماسک های گمشده تماس گرفته. اما وقتی تلفن رو گذاشت دیگه سروان امیری وارد اتاق شده بود.

- ببخشید نمیتونم دست بدم آقای دکتر
- امیدوارم تو کار هم همینقدر دقیق باشید
- بهترین تیم کارآگاهی کشور رو آوردم
- اینجا پلیس نیست. من چهار تا ماسک رو نمی تونم از جلسات دولتی بکشم بیرون. منتظر این سیستم نباشید.
- فقط از شما دو چیز میخوام: اطلاعات و پاکسازی!
وهاب زاده مشاور وزیر طبقه پایین اتاق کنفرانس رو به امیری داد.
سروان تمام صندلی ها رو انداخت بیرون. یه موکت اضافه کرد. دیوار رو خالی کرد. گروه ۱۰ نفره اش رو به خط کرد:
- باید مردم رو نجات بدیم. نشستن ممنوع. یا خواب یا بیدار. شما پلیس کرونا هستید!
دو ساعت بعد کاوه اولین گزارش رو ارایه کرد. نقشه ایران پر از نقطه های قرمز.
- ۱۵۰۰ نفر مبتلای قطعی داریم. قم مرکز اصلیه. این نقشه پراکندگی تهرانه با بیشترین ابتلا. ۲۵۰ مورد.
- ۲۵۱ مورد. شاید کلید ما همون۱نفر باشه.
- قربان دقیقا دنبال چی هستیم؟
- بیمار صفر، زنجیره، نحوه پخش. با همه تهرانیها مصاحبه کنید و سابقه شون رو بگیرید، قم رفتن؟ کجا رفت وآمد کردن؟ تمام ۲۵۱ مورد.
- نمیشه
- چرا؟
- ۲۶ تاشون مرده اند!
سکوتی جمع رو گرفت. سروان آروم ادامه داد: پس مواظب خودتون باشید.
ظهر روز بعد وزارتخونه یه اتاق جنگ جدید داشت. نقشه بزرگ تهران، گزارش لحظه ای تلفات، میزی پر از کاغذ مصاحبه، صدای بدون قطعی تایپ، کارآگاه های خوابیده گوشه موکت، صندلی های برگشته به اتاق. امیری وارد شد، دستهایش رو ضد عفونی کرد، لباس ها رو عوض کرد و داد زد: بیدار شید!
پنج دقیقه بعد کاوه ارایه میداد:
- با پنجاه نیرو ۲۱۵ مورد رو بررسی کردیم،۸۸ نفر از قم برگشتن و ۵۳ مورد هم با مسافر قم در ارتباط بودند، اما ۷۴ نفر هیچ دلیلی ندارند!
- چرا ۱۰ نفر رو مصاحبه نکردید؟
- در حال انجامه. از این ۷۴ نفر ۳۳ مورد در یک محدوده زندگی میکنند: منطقه ۱۱
- یه گروه باید موقعیت خونه و کار و خرید اینها رو در بیارید. یه موردی اونجا هست. دانشگاه مشترک. مسیر مشترک. آدم مشترک.
گروه ها به کار افتادند.
با بیمارستان و خانواده ها تماس میگرفتن. کاوه همه چیز رو جمع میکرد. یه گزارش جدید ابتلای تهران اومد: ۳ نفر از یک خانواده از منطقه ۱۱!
شب شده بود و سروان کلافه از حجم اطلاعات اضافی. کاوه یهو گفت:
- اشتراک ها زیاده اما یه تفاوت هست
چشم هایش رو ریز کرد: اینها همه خانواده هستند.
- طبیعیه، یه نفر میگیره و به بقیه میده. بخواب یه کم.
- نه، نه، نه. زمان پیشرفت بیماری شون یکسانه.
- یعنی یه کار رو دسته جمعی انجام دادند.
- پارکی، سینما که تعطیله، هیاتی،مهمونی، مسجدی یا ..... رستوران.
امیری از جا پرید.۳نفر رو از چرت بیدار کرد. تماس گرفتند با نیروهای بیمارستان.... بله، ۲۷ مورد در دو هفته گذشته از رستوران نوبو استار خرید کردند.
امیری با وزیر تماس گرفت:
- حالا وقت خواسته دومه، گروه پاکسازی.
یک ساعت بعد فرید درحالیکه دماغش رو پاک میکرد در رستوران رو باز کرد.
امیری به کاوه گفت: یعنی این از کجا گرفته؟!

کرونانمکیپلیسداستان
نگاه یک معمار به طراحی، سیاست، فرهنگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید